View in Telegram
مردی در تبعید ادبی
🖤 ببخش اگر نتوانستم از تو خوب بگویم ببخش اگر نتوانستم از غروب بگویم غروب قافله، خورشید روی نی، لب تشنه و اشک، اشک، فقط اشک در جنایت دشنه ببخش اگر که لیاقت نداشت دفتر شعرم نشد غزل بنویسم برای این غم‌ مبهم رسید قافله‌ و قلب تو قرار ندارد کدام قافله؟ وقتی…
🌱 من از آن ابتدا نامم، کنار نام جانان است خدا می‌داند این را که همان حس‌ها کماکان است مگر معشوق شاعرها همه تنها تویی؟ عمری است که هر شعری که می‌خوانم صفات تو نمایان است اگر از اشک‌های من سراغ تازه می‌گیری سراغ از رود می‌گیری، همانی که به جریان است اگر هم با تو بودم من، دمی، آهی، کمی، گاهی، ولی آخر منم با قصه‌ای که رو به پایان است تو را در خلوتم با آینه هربار می‌خواهم چرا آیینه می‌خندد به من؟ با این که بی‌جان است تقلا کردم و گفتم به تو: «آیی؟» تو گفتی: «نه...» بله «آیی‍ نه»ها را خرد کردن سخت آسان است تمام قسمتم از تو همین ابیات از شعر است و من خواهم نوشت از تو وَ چشمانی که باران است - محمدصادق ربیعی - اولین دورهٔ آموزشی شعر نکته 📚 @mimremeembook
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily