به باور من رنج به مراتب از درد ، دردناک تر است چراکه بسیاری مواقع درد را مرهمی ست ، درمانی هم ، یا دست کم منشأ درد آشکار و مشخص است، عینی ست اما بالعکس ، رنج را مرهمی نیست ، بسیاری مواقع منشأ و علت رنج ناشناخته و نهان است از این رو رنج ذره ذره جان را می آزارد و میخورد ، درست بمانند انگلی که در تن لانه کرده و از وجود انسان تغذیه میکند، رنج از انگیزه و شوق، از میل و خواست انسان تغذیه میکند و آرام آرام میکشد ...
علاوه بر این ، دانستن خود این مسئله که زندگی تماما رنج است خود رنجی ست مضاعف !
اکنون آگاهم که انسان محکوم به زندگی ست و باید متحمل این رنج باشد اما به باور من شاید تنها و تنها یک چیز از شدت و وضوح این رنج میکاهد و رنج آدمی را تسکین میدهد و آن تنها مسئله ی « عشق » است .
تنها و تنها عشق است که انسان را جسارت میبخشد تا رنج را به دوش بکشد و آری گوی زندگی باشد ...
#Post_rock@ViDarkMind