ارتباط؛ عنصر اصلی مدیریت سارا قزلباش
از مهمترین مسائل فلسفی این بوده که آیا حیات از ثبات برخوردار است یا خیر؟ آیا معنای ثابتی برای آن وجود دارد که امکان واکاوی داشته باشد؟ اساسا چگونه میتوان به چنین ثباتی پی برد؟
در اینباره یک نظریه قابل توجه این است که اساس فهم و درک حیات صرفا در
ارتباط تحقق مییابد. حیات به معنای محدود، تعامل، ارتباط و کنش و واکنشی است که تاثیرات و تغییراتی را ایجاد کرده و روند رویدادها را تعیین میکنند. بر این اساس، ضرورت وجودی یا تحقق جوهری عامل تغییرات یا تحولات متعین حیاتی نیست، بلکه تعامل و ارتباط هوشمند و تکاملیِ (و تلویحا طبیعیِ) نیازمحور وضعیت و موقعیت شناختی هر موجود حیاتمندی را تعیین میکند.
نکته قابل تامل اینکه اگر مثلا بپرسیم سیب چیست، گفته میشود که سیب در فهم دو طرفه و با مشارکت انسان و هستومند متعین (سیب)، شکل میگیرد، یعنی خود سیب در فهمیدهشدنش نقش دارد. طبیعتا
کاربرد، یکی از مهمترین روشهای ارتباط است.
نکته مهم دیگر اینکه بر این اساس، هدف این ارتباط، امری ضروری نیست و میتواند محتوایی اجتماعی داشته باشد، زیرا اهداف زمینهمند بوده و نسبت به نوع نیازها میتواند متغیر باشد. بنابراین،
نیاز نسبت به
هدفمندی، عنصری پیشینیتر در این ارتباط محسوب میشود.
این نتیجهگیری، ضرورت غایتمندی برای حرکت یا تحول را زیر سوال برده و با تردید در رابطه با هر گونه اصالت ثبوتی، ارتباط را برای هر نوع واقعیتی، عنصر بنیادیتر میداند.
بنابراین، عقل فعالِ هرگونه تدبیری، همان ارتباط و محیط ارتباطیست که این امر به کیفیت ارتباطِ متاثر از محیط بستگی دارد. از این رو، مدیریت هر گونه وضعیتی چه فردی و چه اجتماعی، مبتنی بر مدیریت ارتباط و قوامیافتگی ویژگیهای تاثیرگذار آن است.
طبق این مبنا، مدیریت کنشمندی فردی و اجتماعی نیز به سطح ادراکی حاصل از ارتباط با پیرامون بستگی دارد که همانطور که گفته شد، خود حاصل ارتباط و کنش و واکنش است، یعنی فهمی که در ارتباط شکل گرفته است.
بنابراین، انسان و جامعهای که در ارتباط شکل گرفته، در ارتباط نیز امکان مدیریت موقعیت و دانش کنونی خود را خواهد داشت و هر نوع تصویری از آن، در این قاب ساختهشده واقعیت خواهد داشت. کنشمندی اجتماعی در ارتباط، واقعیت یافته و حاصل آن تحول و تاثیر اجتماعی است.
با سپاس از جناب آقای خسرو خرمآبادی که در بحث شرکت داشتند.
⚜️ t.center/Metahistorical 𓁈