درآید چشم بد چون چشمهای مردم کرمان
بخند ای خندههایت لشکر آغا محمد خان
بخند ای خندهات یادآور بار نخستی که
اذان گفتند ترکان در کلیساهای اَرزَنجان
بخند ای خندههایت نادرِ پیروز در کرنال
به روی این منِ دهلی به روی شهر بیسلطان
منار جام و فوشنج و هراتی را بغل کردی
به ریگستان ما هم سر بزن ای رود سرگردان
برای سادهدلها قصر اُرگنج است آبسکون
کنارت بودنِ یک لحظه یعنی عمر یک انسان
بلندی مثل زلف دختران در خیوه و خوارزم
و زیبا چون تُرنجستان گیلانی پس از باران
تو کابل از قبالت صائبانی صِلّه میگیرند
شکوهت قلعهی خَیسار ارگ بم دژ شِروان
تو شاهنشاه سلجوقی و بختت تخت نیشاپور
من و حال سپاه غزنه بعد از جنگ دندانقان
تو چون کاخ خَوَرنَق تخت جمشید ارگ افریدون
و من گردشگرم مات نگاهت میشوم هر آن
گرفتار توام با من مدارا کن کمی لطفاً
که خواهد کاست از تلخی زندان خُلق زندانبان
نفسهایی که بیتو میکشم بر سینه سنگیناند
دلم مثل نمد افتاده در دست نمدمالان
تو را در دل نشد پنهان کنم یک شهر بو برده
تو یعنی کاروان بار گلاب آورده از کاشان
شبیه بلخام از آن شوکت پیشیناش افتاده
نباشی گشنه را مانم کنار سفرهی بینان
.
.
مولاداد_رستمی
@Mehran_popal