لطفاً شریک نشوید!
#زبان_فارسی |
#زبان_انگلیسی |
#ترجمه |
#ویرایش |
#ویرایش_ترجمه |
#کلیشه |
#گرتهبرداریامروزه تعابیری ازایندست را بسیار میشنویم که «فلانچیز را باهم شریک شدیم» یا «فلانچیز را باهم به اشتراک گذاشتیم». «شریکشدن» یا «بهاشتراکگذاشتن» ترجمهای فوری و محدود و راحتطلبانه از فعل share در زبان انگلیسی است. حال ببینیم این فعل چه دایرۀ معنایی گستردهای دارد و با توجه به این دایره، چه معادلهایی در فارسی میتوان برای آن به کار برد.
دستهبندی معنایی و مثالها از
واژهنامۀ برخط آکسفورد، دسترسی در ۳۱خرداد۱۳۹۸.
* استفادۀ همزمان
۱. داشتن چیزی یا استفاده از آن همزمان با دیگری
Sue shares a house with three other students.
✅ سو با سه دانشجوی دیگر همخانه است. / سو با سه دانشجوی دیگر در یک خانه زندگی میکند.
❌ سو یک خانه را با سه دانشجوی دیگر شریک است.
There isn’t an empty table. Would you mind sharing?
میز خالی پیدا نمیشود. اشکالی ندارد سر میز شما بنشینم؟
* تقسیم بین افراد
۲. تقسیمکردن چیزی بین دو یا چند نفر
We shared the pizza between the four of us.
پیتزا را بین چهار نفرمان تقسیم کردیم. / پیتزا را چهارنفری خوردیم.
Rita shared her money out among her six grandchildren.
ریتا پولش را بین شش نوهاش تقسیم کرد.
Profits are shared out yearly.
کارخانه/شرکت، سود خود را سالانه تقسیم میکند.
سود کارخانه/شرکت سالانه تقسیم میشود.
* دادنِ بخشی از داشتۀ خود
۳. دادن مقداری از چیزی که انسان دارد به دیگری؛ اجازهدادن به کسی برای استفاده از چیزی که مال خود شخص است
Eli shared his chocolate with the other kids.
الی از شکلات خود به بچههای دیگر هم داد.
The conference is a good place to share information and exchange ideas.
این کنفرانس جای خوبی برای برای بحث و تبادل نظر است.
Bob told Jess he wanted to share his life with her.
باب به جس گفت که قصد دارد شریک زندگی او شود/با او ازدواج کند.
John had no brothers or sisters and wasn’t used to sharing.
جان تکفرزند بوده و به تنهاخوری/تکخوری عادت کرده است.
* احساسات یا عقاید یا مشکلات
۴. داشتن احساس، نظر، تجربه و... یکسان با دیگری
They shared a common interest in botany.
همۀ/هر دوی/هر سۀ... آنها به گیاهشناسی علاقه داشتند.
a view that is widely shared
دیدگاه رایج/فراگیر
shared values
ارزشهای مشترک
People often share their political views with their parents.
بیشتر افراد در مسائل سیاسی با پدر و مادر خود توافقنظر دارند.
I didn't really share in her love of animals.
من برخلاف او به حیوانات چندان علاقهای نداشتم.
۵. صحبتکردن با دیگران دربارۀ نظرات، تجارب و احساسات خود
Men often don’t like to share their problems.
مردان معمولاً دوست ندارند مشکلات خود را با دیگران در میان بگذارند.
The two friends shared everything—they had no secrets.
آن دو دوست همهچیز خود را با هم در میان میگذاشتند. هیچ مطلب پنهانی از هم نداشتند.
Please share this on Facebook and Twitter so we can get the word out.
لطفاً این مطلب را در فیسبوک و توئیتر بازنشر بده/بدهید تا همه باخبر شوند.
Would you like to share your experience with the rest of the group?
دوست داری تجربۀ خودت را با دیگر اعضای گروه در میان بگذاری؟
The group listens while one person shares (= tells other people about their experiences, feelings, etc.).
وقتی یکی از اعضای گروه، سرگذشت/تجربه/احساس خود را در میان میگذارد/بازگو میکند، بقیه گوش میکنند.
* محکومیت یا مسئولیت
۶. مشارکتکردن در چیزی یا پاسخگو بودن در قبال چیزی بهطور مساوی
I try to get the kids to share in the housework.
سعی میکنم بچهها را به مشارکت در کارهای خانه وادارم.
Both drivers shared the blame for the accident.
هر دو راننده در وقوع تصادف مقصر بودند.
نکته: در فضای مجازی بهنظرم همان «بازنشر» معادل خوبی برای share است. «همخوانکردن» و «همرسانی» را هم دیدهاید. من «دستبهدست» را هم به کار میبرم.
💠 |
مهنهوِشت را بخوانید |
@mehnevesht