بهطرز دگری میآید#زبان_فارسی |
#ویرایش |
#ترجمه |
#شعر |
#واژهدانی |
#محمد_سهرابیبارها شنیدهایم که نویسنده و مترجم و ویراستار باید واژه بدانند تا هنگام نوشتن و برگرداندن و ویراستن، دستشان پر باشد و بتوانند سخنشان را آبورنگ ببخشند. ازجملۀ این واژهدانیها، دانستن معناهای چندگانه برای یک واژه است؛ مثل معناهای چندگانۀ «آمدن» در شعر عاشوراییِ زیر. در این غزل، «آمدن» در سه معنا به کار رفته:
۱. همان معنای آشنای ذهنمان، یعنی حرکتکردن از جایی به جای دیگر: بیت اول و بیشترِ بیتهای دیگر
۲. برآمدنِ کاری از کسی: بیت سوم و هفتم
۳. زیبیدن و برازندهبودن: بیت چهارم
نفس از سینه بهطرز دگری میآید
هر دمم تازهتر از تازهتری میآید
بیدلی میطلبد عشق حقیقی، ور نه
دعویِ عشق ز هر بیجگری میآید
جوریِ جنس، مرا فطرس دربارت کن
به من انگار که بیبالوپری میآید
خیمهات سوخت، دلم سوخت، همه عالم سوخت
شعلۀ تو ز کدامین شرری میآید؟
کس ندانست که تو سوختهای یا زینب
اینقدَر هست که بوی جگری میآید
تو چه خورشیدجمالی که طلوع رخ تو
اول طلعت سال قمری میآید
تو مرا سوختی و من همۀ دنیا را
آری از گریهکنان هم هنری میآید
آبپاشی نشود پادریِ هر چشمی
تا بدانند که یار از چه دری میآید
محمد سهرابی📷 خانهتکانی برای «اول طلعت سال قمری»: شعر و نوحه به فارسی و انگلیسی در آغوش پیراهن مشکی.
💠 |
مهنهوِشت را بخوانید |
@mehnevesht