کانال شعر معصومه اپروز

Channel
Logo of the Telegram channel کانال شعر معصومه اپروز
@masomehaproozPromote
141
subscribers
چه میشد آب و رنگ خواب باشی؟ تو هم در خانه مهتاب باشی زبان دستهایم زخم برداشت چرا آتش ؟!چه میشد آب باشی! 🌷🌸🌹🌻 امه آسونداری ریشه کو ایزم سبی تیجره اندیشه کو ایزم .ایدنیا خاکی بن چال به چه به دوم هنی سنگ آنبم شیشه کو ایزم . 🎶کانال اشعار معصومه اپروز
_جرعه ای از_
*حکیم خیام نیشابوری* :

قومی متفکرند اندر ره دین

قومی به گمان فتاده در راه یقین

می‌ترسم از آن که بانگ آید روزی

کای بی‌خبران راه نه آنست و نه این

☸️☸️☸️☸️☸️☸️☸️☸️☸️
تو و این  پرسه های یک نفره
تو و این کوچه های تکراری
شعرهایی برای ننوشتن
خوابگاهی برای بیداری 

تو و این دوستان ِ نامردت
تو و این شعرهای بی شاعر
تو و این کافه های تنهایی
تو و این ... خاک بر سرت یاسر !

کاش می مُردی و نمی دیدی
کاش چشم همه بصیرت داشت
کاش افسانه های کودکی ات
مثل حـــنانه ات  حــقیقت داشت !

کاش دنیا همان دو روزی بود
که تو در رشت گریه می کردی
هیچ فرقی نداشت دلتنگی
رفت و برگشت گریه می کردی...
 
زندگی کفـٌــه های اجبار است
یک ترازوی مست و دیوانه
یک طرف ، نفرت ِ تو از دنیا
یک طرف ، عشق ِ تو به حنانه

زندگی روی موج تکرار است
باز هم گریه ، باز هم شانه
باز هم نفرت تو از دنیا
باز هم عشق تو به حنانه

صبر کن !  تازه اول راه است
بـُــرد ِ تو از شکست می آید
یعنی آسان ز دست خواهد رفت
هر چه آسان بدست می آید ! 

صبر کن ! شب تمام خواهد شد
بعد از این روزهای بی تابی
می روی توی غـــار مـــردمـــکــــش
مثل اصحاب کهف می خوابی !

کوه باش و بریز توی خودت
عشق باید به کوه تکیه کند
مرد باش و به درد عادت کن
چه کسی دیده مرد گریه کند !؟
 
قصه ی عشق از زمین که گذشت
از هوایی شدن هراسی نیست
پیش بینی نکن چه خواهد شد
عشق مثل هواشناسی نیست

قصه ی عشق و زندگی این است :
پرسه در کوچه های تکراری
شعرهایی برای ننوشتن
خوابگاهی برای بیداری !

#یاسر_قنبرلو

 https://t.center/Masomehaprooz
*مفاخر ماسال*

*بشیر داداشی (شهاب ماسالی* ) متولد ۱۱ مهر ۱۳۴۷ ماسال،گیلان.از شاعران سرامد هم روزگار ما و پیشگام که در قالبهای مختلف ادبی و شعری، طبع ازمایی نموده است.ایشان پس از طی دوران تحصیلی در زادگاهش ماسال،جهت زندگی و اشتغال به تهران عزیمت نمود.آشنایی با شاعران و ادبای پایتخت و حشر و نشر و حضور در نشستها و محافل ادبی با چهره های شاخص ،شعرای بنام و فرهیختگان در کنار مطالعات بی وقفه از ایشان ،شاعری توانمند و خودساخته به بار آورد.آشنایی و مراودات نزدیک با منتقد چیره دست معاصر استاد فقید« *محمد حقوقی* » که میتوان،او را چکیده ای از ادبیات معاصر دانست و صاحب آثار متعدد و نقد دفاتر شعری بزرگان ادبیات ایران در قالب«شعر زمان» می باشد، بی شک نقطه ی عطفی در دوران ادبی و سرایش اشعار ناب شهاب ماسالی بود.
اولین مجموعه شعری وی تحت عنوان *«پا به پای بامداد* » مشتمل بر ۴۰ قطعه شعر در قالب آزاد و کلاسیک،در سال ۱۳۸۰ به زیور طبع آراسته شد.
دومین دفتر شعر شهاب ماسالی،« *داغ ننگ* » می باشد که در ۱۱۶ صفحه در سال ۱۳۸۱ توسط انتشارات مروارید (فیروزه)چاپ و توزیع گردید.این دفتر در دو بخش اشعار نیمایی و سپید تدوین شده و عمدتا حاوی موضوعات اجتماعی و سیاسی است .
شهاب ماسالی که اینک دوره شباب را طی کرده و شاهد دقایق و حقایقی تلخ و شیرین در مسیر پرپیچ و خم زندگی بوده در آستانه میانسالی در پی کشف و شهودی عارفانه و در جستجوی کمالی متعالی است.شاید تجربه تحریر سومین اثرش را تحت عنوان انضمام مثنوی *«غایت القصوی»* را بی ارتباط با این افکار و کنکاش ها نشود دانست.کتاب غایه القصوی: اشاراتی در توحید، اسراری در نبوت، دقایقی در ولایت،نوشته داود دیردار قمی و انضمام مثنوی شهاب ماسالی در ۳۶۰صفحه، با جلد گالینگور و در سایز وزیری انتشارات فیض کاشانی چاپ شده است. این کتاب در دسته موضوعی دین قرار گرفته است.
چهارمین دفتر شعر جناب ماسالی،« *تجرید* » نام دارد.در ۱۴۴ صفحه ودر سال ۱۴۰۱ چاپ و در دسترس عموم قرار گرفت.در این دفتر شعر پختگی آثار مولف را بوضوح می شود دید.
آخرین اثر این شاعر توانمند که بعد از کش و قوس های فراوان و آمد و رفتهای زیاد در راهروهای وزارت ارشاد توانست مجوز چاپ بگیرد و در پایبز ۱۴۰۳ منتشر گردید« *گلوله ها بر شقيقه ام راه می روند»*می باشد.اثری که بی شک می تواند مانیفستی تمام عیار از دیدگاهها و اشعار شهاب ماسالی،شاعر توانمند معاصر کشورمان باشد.
با آرزوی توفیق و درخشش هرچه بیشتر این هنرمند ،نویسنده و شاعر هم روزگار و هم دیار ما.در پایان کلام را کوتاه می کنم و به گفتاری از استاد «ایرج شایسته پور» نقاش،هنرمند و شاعر نام آور معاصر در توصیف شخصیت و آثار جناب شهاب ماسالی بسنده می کنم.که
«
آنگاه که آسمان نه به زردی می‌بود و نه بی‌باران، و همه شادی روح بود و تفرج جان، مردی بر بامداد ادب خویش را منتشر کرد به اشعاری که هر کس به ظن خود آن را در جانش الک می‌کرد و حظ می‌برد و من به حکم ایزدم با سیمای دوست‌داشتنی مردی آشنا شدم که پر بود از سخن و ادب و اشعاری که دردمندی جهان را در ترکیب کلماتی درست در نادرستی‌های دنیایی که همه فریب بود به صافی دلش، به هزار نکته‌ی پرنقطه از نبوغ شاعرانه‌اش تقدیم به سیاره زمین کرد.
استاد شهاب ماسالی که منتشر شد به حیات ادب و با قدرت روحش و شعور و احساسی بالا، کتاب در کتاب سرود و در پهنه‌ی عشق با هزاران گلوله‌هایی که بر شقیقه‌اش می‌دویدند و او به بلندای افرا و توسکا در دشت اقاقی مبتلا به درد و عشقی بود اشکهایش را فقط با پرنده و گیاه تقسیم می‌کرد، آنگاه که هر شعری و نثری معنی نداشت، درد و خونی به همراه داشت.
استاد شهاب ماسالی با بهترین سروده‌هایش به هر چلچله‌ای اجازه داد حتی در دشت‌های سترون پیام خویش را بکارد که می‌دانست در زمین ادب و سخن هیچ چیز بر او ناپخته و نازا متولد نمی‌شود».

#محمد_باقر_رفاهی
ماسال_آبان ۱۴۰۳

@⁨~شهاب ماسالی⁩

https://t.center/Masomehaprooz
Forwarded from Yaser_m72 sihamazgi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اسلحه ها را “زنده به گور “کنید
و “گندم ” بکارید
“دیکتاتور”ها را خلع درجه
و بر سینه ی “کشاورزان ” “مدال” حک کنید
چوبه های دار را بتراشید
مجسمه ی “آزادی”بسازید
و در “میدان”شهر بگمارید
،، انبار “مهمات”را بسوزانید و “کتابخانه”بسازید
“فشنگ” هارا خفه کنید
و قلم ها را “مسلح”
“موشک”هارا در قفس کنید
و “پرندگان”را “آزاد”
“مرز” هارا به هم بدوزید
و “پرچم “ها را در قلب نهان کنید
“انسانیت”را قاب کنید بر “سینه”ی دیوار بکوبید .
“مدارس”و “دانشگاه” را آذین ببندید .

“مطربان”بنوازند
“خدا”را دعوت کنید تا با کودکان “برقصد”
آری زندگی زیباست
همچو “سیبی سرخ” در دستان
“زنی عریان ”

ئاکو
ئاکو
به معنی قله کوه
نام یکی از سرداران باستانی کُرد .
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
درختم. خوانده در گوشم اگر هوهوی هر پاییز میجنگم
اگر برگم بریزد زیر پایت شاخه.هایم نیز میجنگم
غزلهایم شبی در گرگ و میش چشمهایت اوج میگیرند
تو در من میشوی صبحی پر از امید شورانگیز میجنگم
‌تو موجی از صدف هستی که در آیینه های چشم من جاری است
به آتش میزنم با تو جهان از ما شود لبریز میجنگم
من آن سرباز بی پوتن این خاکم که تنها جان من مانده است
اگر بوی تومی آید از این زنجیر و حلق آویز میجنگم
خودم بمبم کمانی برنمیدارم تفنگی روی دوشم نیست
زبانم خوشه ی خشم است و گاهی صور رستاخیز میجنگم
نترسان از دبستانی‌ترین خودآزمایی ها مرا هربار
که یک عمراست با این امتحانهای درشت و ریز میجنگم

#معصومه_اپروز

https://t.center/Masomehaprooz
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پارک قدس رشت و حال و هوای شاعرانه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شعر تالشی
تحسین برانگیز
بانو معصومه اپروز
انجمن ادبی ماسال
یکشنبه ۶ آبان ماه۱۴۰۳
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آواز در من مرده بود اما زبانم را بریدند
افتاده بودم بند بند استخوانم را بریدند
باران که با من ضجه می‌زد بغض و تندر
با توپ پر غرش‌کنان با هم امانم را بریدند
دردی که در من داد میزد یک نفس تکثیر میشد
یک کلمه هم راهم نداد و داستانم را بریدند
دستی نماند آخر به روی شانه هایم قد بگیرد
خشکید رگهایم که پای آسمانم را بریدند
تصویری از اردیبهشت قصه هایت مرهمم بود
یکشب تبرها ریشه های ارغوانم را بریدند
در من زمستان در زمستان سایه هایش خانه زاد است
وقتی ‌که تکه تکه در ذهنم گمانم را بریدند
دیگر برای بیکسی سودی ندارد شعرهایم
آواز در من مرده بود اما زبانم را بریدند

ماسال ۱۴۰۳/۸/۷

https://t.center/Masomehaprooz
چاپ یکی از غزل‌هایم در نشریه شکوفه زیتون با تلاش جناب استاد محمدحسین حسنی بزرگوار 🌹🙏🙏🌹🙏
غزل ۶
زندگی حس قشنگی به زبان ساده‌ست
که در آغوش زمین با تو به رقص افتاده‌ست
گاهی از حنجره‌ی زنجره ها میجوشد
گاهی از سینه‌ی گنجشک نتی سرداده است
گاه باران که به بام خانه ها میکوبد
گاه موسیقی رودی که کنار جاده است
مثل رزهای حیاط مادرم خوشرنگ است
گاه با سوره‌ی لبخند پدر همزاد است
لا به لای روح جنگل نفسش میپیچد
گاه مثل پیچکی بر تن هر آزاد است
مثل یک چشمه ملودی مینوازد آرام
در پس ذهن زلالش زنگ یک فریاد است
زندگی قصه‌ی شعری است که در من جاری است
سفره‌ای ناب که با دست دلت آماده است
به کدام آینه این پنجره را وا کردی
وقتی از شوق بخوانی ضربانش شاد است
آفتابی اگر از سایه بیایی بیرون
اگر از غم بنویسی همه اش غمباد است

معصومه اپروز

https://t.center/Masomehaprooz
کانال شعر معصومه اپروز
درود و عرض ادب مصیمه خالی چقدر زیبا و دیل آچیک اشته دس درد مکره عالییییییی
درود و سپاس از لطف و همراهی همیشگی برادر بزرگوارم جناب بیت الله صفری گرامی 🙏🙏🙏🙏🙏⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️
Forwarded from B S
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درود و عرض ادب مصیمه خالی

چقدر زیبا و دیل آچیک

اشته دس درد مکره

عالییییییی
@TaleshAva
شب بندر - فرزاد جوادی
شب بندر 🎼

فرزاد جوادی 🎤

مدیر تولید : میلاد میرزائی 🎬
ترانه : معصومه اپروز
ملودی : معصومه اپروز 🎶
آهنگ و تنظیم : هادی نصیری 🎵🎹
میکس و مسترینگ : هومن آراد 🎧
تولید : مهر 1403 🗓

▶️ @TaleshAva
🌐 www.Taleshava.ir
Forwarded from آوای تالش
منتشر شد. ✔️


آهنگ فارسی جدید ، بسیار زیبا و شاد  #فرزاد_جوادی هنرمند جوان ، خوش صدا ، آینده دار و فعال مارکت موسیقی سرزمین تالش با نام « شب بندر » 🎼


با آرزوی موفقیت برای فرزاد عزیز و دوست داشتنی ⚘



#آوای_تالش_اولین_رسانه_تخصصی_موسیقی_سرزمین_تالش

آدرس سایت ، تلگرام و روبیکا آوای تالش :        👇👇👇👇👇👇

▶️ @TaleshAva
🌐 www.Taleshava.ir
بعضی از مرگها از شخصیت انسان اسطوره می‌سازند
یحیی سنوار فرماندهی که با لباس رزم تا آخرین تیر و آخرین نفس و آخرین قطره خون ایستاده جنگید و این ایستادگی را حتی از زبان دشمنانش در رسانه ها شنیدیم و دیدیم
درود بر مردی که حتی پس از شهادت هم ایستاده پیدایش کردند نه افتاد بر خاک
مصداق شعر محمود درویش شاعر عرب

محاصره را محاصره کن
راه فراری نیست
بازوان قطع شده را بردار
و دشمنت را با آن بزن
راه فراری نداری
من در کنارت افتاده ام ؟
مرا بردار و با من دشمنت را بزن
که اکنون آزادی، آزاد


#محمود_درویش
#یحیی_السنوار
#ایستاده_در_غبار
#مقاومت
#برای_وطن


https://t.center/Masomehaprooz
کانال شعر معصومه اپروز
Video
استاد بهمن حسینزاده از خوانندگان قدیمی رشت و از پیشکسوتان آواز گیلکی است اگر چه سالهاست با بی مهری اهالی رسانه مواجه بوده اما هرگز این عشق و استعداد درونی اش را سرکوب نکرده و همچنان خوش صدا و بی بدیل می‌درخشد
Nishaneh
juma
🎧🎼🎶🎵
#موسیقی_گیلکی

🎼 نیشانه

شعر: محمد فارسی (شَواله)
آهنگ و اجرا: جوما
تنظیم: رضا خوشگفتار
نشر: ۲۱مهرماه ۱۴۰۲
زبان: گیلکی

نَانم آخر چيئه بهانه گیریدی
شب پرنده‌نا جِه لانه گیریدی
دانیديی حاجحاجِنا چی به‌سره
اوشانه سینه نیشانه گیریدی
چوتو بیتابه قناری بخوانه؟
گردیدی خانه به خانه گیریدی
دیل جه پروانه بترسه داریدی
عاشقانه جه زمانه گیریدی
ترسیدی بلکي نیشانه بمانه
رادوارانه شبانه گیریدی
تا دوسته بدارید پنجره‌نا
شیشه‌نه رنگه بهانه گیریدی
دانیدی حاجحاجِنا چي به‌سره
اوشانه سینه نیشانه گیریدی

برگردان :

نمی‌دانم آخر چه‌ چیز را بهانه می‌گیرند
که پرنده‌ها را شبانه از لانه می‌گیرند
می‌دانند در سرِ پرستوها چه خبر است
و سینه‌هاشان را نشانه می‌گیرند
قناریِ بی‌تاب چگونه بخواند؟
وقتی خانه به خانه می‌گردند و می‌گیرند
دلشان از پروانه ترسیده است
که عاشقان را از زمانه می‌گیرند
می‌ترسند که نشانه‌ای بماند
و راهپویان را شبانه می‌گیرند
برای آن‌که پنجره‌ها را بسته نگه دارند
رنگ شیشه‌ها را بهانه می‌گیرند!
می‌دانند در سرِ پرستوها چه خبر است
و سینه‌هاشان را نشانه می‌گیرند...

@JUMAMUSIC
@zemzemehayetanhaei
ارج گذاری از کی و چی؟!-1.pdf
158.7 KB
‏مقاله ای از استاد جمشید شمسیپور بزرگوار که به عنوان یکی از منتقدین ادبی صاحب نظر نکات خوبی را خاطرنشان می‌فرمایند و الحق خواندنی است
https://t.center/Masomehaprooz
Telegram Center
Telegram Center
Channel