#زیافت_تاویل_رکیک_مگس آن مگس بر برگ کاه و بول* خر
همچو کشتیبان همی افراشت سر
گفت من دریا و کشتی خواندهام
مدتی در فکر آن میماندهام
اینک این دریا و این کشتی و من
مرد کشتیبان و اهل* و رایزن*
بر سر دریا همی راند او عَمَد*
مینمودش آن قدر بیرون ز حَد*
بود بیحد آن چمین* نسبت بدو
آن نظر که بیند آن را راست ، کو؟
عالَمش چندان بود کَش بینش است
چشم چندین بحر* هم، چَندینَش است
صاحب تأویل باطل چون مگس
وَهم او بول خر و تصویر خس
گر مگس تأویل* بگذارد به رای
آن مگس را بخت گرداند هُمای
آن مگس نبود کَش این عبرت* بود
روح او نی در خور صورت بود
✅این قصه تمثیلی است برای کسانی که قرآن را طبق میل و نظر خود تأویل میکنند.
رَکیک: سست، ناپسند، ضعیف
زیافَت: ناخالصی زر و سیم، نادرستی
بول: ادرار
سرافراشتن: سربلند بودن، نیکنام بودن
اهل: شایسته
رایزن: عاقل و دانا، مشاور
عَمَد: چوبهای به هم بسته که با کمک آن از آب گذر کنند. مجازاً کشتی
حَد: اندازه
بیرون ز حد: بیش از اندازه
کَش: که او را
تاویل: بازگشتن به اصل
وهم: خیال، گمان، آنچه در دل گذر کند
اهل: شایسته و سزاوار
رایزن: مشاور، اظهار نظر کننده، عاقل
چَمین: ادرار
هُمای: پرندهای که او را خوش یُمن و مبارک میدانند. مرغ (پرنده) بیآزار و استخوانخوار که سایه او بر سر هر کسی بیفتد، آن شخص به سعادت و بزرگی برسد.
عبرت: عبور کردن از غفلت به سوی آگاهی
در خور: شایسته
#لغتنامه_دهخدا#شرح_مثنوی_جان #دفتر_اول #تصحیح_نیکلسون @masnavijan