#مثنوی
#دفتر_اول
آن یکی آمد درِ یاری بزد
گفت یارش کیستی ای مُعتَمَد؟ (مورد اعتماد)
گفت من! گفتش برو هنگام نیست
بر چنین خوانی مقام خام نیست
خام را جز آتش هجر و فراق
کِی پَزَد کِی وا رهاند از نفاق*؟(دوگانگی)
رفت آن مسکین و سالی در سفر
در فراق دوست سوزید از شرر
پخته گشت آن سوخته پس باز گشت
باز گرد خانهٔ همباز* گشت (یار)
حلقه زد بر در به صد ترس و ادب
تا بِنَجهَد بیادب لفظی ز لب
بانگ زد یارش که بر در کیست آن؟
گفت بر در هم تویی ای دلستان
گفت اکنون چون منی ای من در آ * (داخل بیا)
نیست گنجایی دو من را در سرا* (خانه)
نیست سوزن را سر رشتهٔ دوتا
چونکه یکتایی درین سوزن در آ
#مولانا
#مثنوی
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan