قدر خودت را بدان. تا همینجا که رسیدهای زینب کبری بسیار برایت زحمت کشیده و بسیار برایت حرص خورده. خودت را باور کن و اجازه نده متاعی که زینب پرورش داده ضایع شود. به عدد روزهای عمرت و دقایقش زینب کبری برای بالغ شدن تو یخ حوض شکسته و بلندت کرده و در نماز شبش دعایت... ما بی صاحب نبودیم و نیستیم. ما بریده و جدا و رها نیستیم. ما میوههای شجره طیبه علی هستیم و باید قدر باغبانی زینب را بدانیم. زینب مادر مقاومت است و ما نوادگان او. زینب فرمانده مقاومت است و مقاومت به تکتک ما سربازان زینب احتیاج دارد. فلیرحل معنا را هم حسین گفته هم زینب، هل من ناصر را هم. نباید خودت را با کاستیهایت باور کنی. کمبودها و خطاها را دور بریز و از جای بلند شو. چشم زیبابین زینب به سادگی زشتیهای من و تو را نادیده میگیرد. ما بی کسوکار نیستیم و بهر تماشا نیامدیم. ما به زینب ربط داریم. این ربط را باور کن.
ولی خوشگلا این «فرسته» برای همون پست فضای مجازی به کار میره؛ برای اداره پست اینا معادل نداریم، تا من دیدم اونهارو تغییر نمیدن، مثل اسامی ذات که خاص شدند، مثل بانک خلاصه این پست اون پست نیست ولی اونایی که تو اینستا میبینید هم دیگه پست نیست؛ «فرسته» ست 💅
زان زلف شب و میان باریک ره سخت شدهاست و سخت تاریک این محشر کبریاست یا رخ ما یصنع فیک جل باریک گفتم که ببوسمت از این دور گفتم که نشانمت به نزدیک شد بوسه تلف ز دوری راه نزدیک شد احتضار من لیک امید وصال زندهام کرد کوری دو دیدهٔ اعادیک تیغی بدوان بهجای نامه یا تعزیتی بهجای تبریک بگذر ز فرات و پیش ما آی شد دجله دو دیدهٔ موالیک مگذار مرا ز تو بگیرند چونان که ز فارس خاک تاجیک اندازهٔ وصل تو نبودم اندازه نگه نداشتم نیک گفتند که سجده بر تو شرک است معنی است غلام شرک و تشریک من خواستمت خدا نخوانم ای شأن اجل نمیگذاریک بنشینم و صبر پیش گیرم دنبالهٔ کار خویش گیرم
شد ساغر من شراب واجب شد تیغ تو شیخ و شاب واجب تعظیم خم از شعائر توست در عهد تو شد شراب واجب بالای تو نیز حکم دارد در سایهٔ توست خواب واجب در زلف تو شرم من ضروری است در ختم بود گلاب واجب بوسید نبی تو را و گردید بوسیدن آفتاب واجب دستم همه عمر زیر سنگ است در گشت چو بر رکاب واجب بر خرمن من شرر مؤکد بر سوختهٔ تو آب واجب زنجیر طبیعتش همین است ای زلف تو اضطراب واجب بر من سر شعله لال بودن وقتی شد از آن جناب واجب بنشینم و صبر پیش گیرم دنبالهٔ کار خویش گیرم