در مرحله نخست، دولت سرمایهداری که در جهت منافع سرمایه حاکم است، سرنگون خواهد شد اما دولت به طور کامل محو نخواهد شد. در عوض، دولتی به نمایندگی از کارگران ــ یک دولت کارگری ــ ایجاد خواهد شد. این همان چیزی است که مارکس بعدتر آن را «دیکتاتوری پرولتاریا» نامید و جایگزین چیزی میشود که او آن را دیکتاتوری بورژوازی موجود در جامعهی سرمایهداری میدانست. همهی شکلهای مالکیت خصوصی ملغی نمیشوند، بلکه فقط مالکیت خصوصی بورژوایی یعنی سرمایه، مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، از بین میرود. این مالکیت خصوصی بوروژوایی به مالکیت (دولتی) مشترک تبدیل خواهد شد، و در جهت منافع مشترک و نه برای سود خصوصی به کار گرفته میشود. پرداخت برای کار (یعنی مزد) و مالکیت خصوصی در سپهر مصرف ادامه خواهد داشت. هر کس که توانایی داشته باشد باید در ازای مزد کار کند.
همانطور که دیدیم، این برنامه از جنبههای معناداری به همان کمونیسم «خامی» شبیه است که مارکس در 1844 آن را نکوهش میکرد، که در آن سرمایه به تصرف دولت درمیآید و همه در ازای مزد کار میکنند. مارکس در این مقطع و در آثار بعدی چنین برنامهای را بهتمامی رد نمیکند، و آن را مرحلهای ضروری در مسیر ایجاد کمونیسم کامل میداند. با این حال همانگونه که مارکس در
نقد برنامه گوتا به وضوح روشن میکند این مرحلهی گذار اولیه، نه کمونیسم ایدهآل او و نه شکل نهایی آن است. مارکس در این اثر با جزییات بیشتر به اصول اقتصادیای میپردازد که در این مرحلهی گذار به اجرا در میآید. او این دیدگاه را به نقد میکشد که «عواید حاصل کار، بیکموکاست» باید به طور مساوی میان «همهی اعضای جامعه» توزیع شود. مارکس تاکید میکند که مقداری "از این عواید"باید در همان آغاز به طور متمرکز کسر شود تا به منظور توسعهی تولید، و ضمانت در برابر حوادث و دیگر موارد احتمالی، به جایگزینی وسایل تولید اختصاص داده شود. به علاوه، مخارج مدیریت، «تامین نیازهای عمومی مشترک مانند، مدارس، خدمات بهداشتی و …» و نیز مخارج آنان که قادر به کار کردن نیستند (جوانان، سالمندان و بیماران) باید تامین شود.
بنا به نظر مارکس، در مرحلهی نخست کمونیسم، پس از اینکه این کسورات برای تامین هزینههای اجتماعی توسط دولت محاسبه شد، به افراد بر اساس کاری که انجام میدهند، پرداخت صورت میگیرد. توزیع باید بر اساس این اصل صورت گیرد: به هر کس به اندازهی کارش. همانگونه که مارکس میگوید این یک اصلِ مبادلهی ارزشهای برابر است. از این نظر، این اصل شبیه اصل اقتصادی حاکم در سرمایهداری است (مارکس آن را اصل حق بورژوایی مینامد)، اما با یک تفاوت مهم: در کمونیسم دیگر صرفاً با مالکیت سرمایه، نمیتوان درآمد کسب کرد. «هر کسی یک کارگر است»، هرکسی که قادر به انجام کار باشد باید برای امرار معاش کار کند. از این رو مارکس میگوید، که این پیشرفتی در برابری است.
https://t.center/marzockacademy