از دید او تعریفی که فلاسفه پیش از سهروردی در باره وجود بیان کرده اند. در باره نور مصداق روشن تری دارد. البته این نکته نیز شایسته تآمل است که شناختدهستی بر مبنای نور به شیوه جهان شناسی و جهان بینی و خداشناسی قران مجید شباهت بیشتری دارد. چنان که می دانیم واژه « وجود» در قران مجید وجود ندارد!
دوم:
قرآن مجید نور است. خداوند قرآن را به عنوان نور نازل کرده است:
وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَـٰكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿الشورى: ٥٢﴾
وهمین گونه، روحی از امر خودمان به سوی تو وحی کردیم. تو نمیدانستی کتاب چیست و نه ایمان [کدام است؟] ولی آن را نوری گردانیدیم که هر که از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن راه مینماییم، و به راستی که تو به خوبی به راه راست هدایت میکنی.
به سه گانه ابتدای آیه توجه کنید. « وحی» و « روح» و « امر» این سه گانه با جعل خداوند، شمایل نور یافته است. عبادی که به منزلت نور راه پیدا می کنند؛ در حقیقت به صراط مستقیم نور راه یافته اند. تنها از مسیر نور می توان به سرچشمه نور راه یافت. زمخشری در تفسیر کشاف روح را همان وحی تفسیر کرده است. همانگونه که روح به پیکر انسان حیات می بخشد. وحی نیز حیاتبخش زندگی معنوی و دینی انسان است. «{ رُوحاً مّنْ أَمْرِنَا؛ يريد ما أوحي إليه، لأن الخلق يحيون به في دينهم كما يحيى الجسد بالروح.» (۲)
تفسیر زمخشری از این جهت نیز در بحث ما درباره نزول دفعی مناسبت دارد. وقتی از وحی به عنوان روح و امر و نور سخن می گوییم. معنای روشن چنین مشخصاتی در نزول دفعی مفهوم و متصور است. نماز و روزه و حج و جهاد موضوعات و مقولات دینی هستند. اما این موضوعات نیاز به روحی دارد که در پیکره و تار و پود احکام جاری شود. توحید چنین کیمیایی است. مثل نور آفتاب عالمتاب که جهان را روشن می کند. نور توحید به نماز و روزه معنی می دهد. همانگونه که صورت نماز در ظرف طهارت معنا پیدا می کند. در واقع ظرف استقرار و بقای حالت نماز در وجه ظاهری آن طهارت ظاهری است. حقیقت نماز نیز با روح نماز معنی پیدا می کند. همان که رودکی آموزگار زبان و ادبیات ما از آن به وسوسه دلبری تعبیر کرده است:
روی به محراب نهادن چه سود؟
دل به بخارا و بتان طراز
ایزد تو وسوسه دلبری
از تو پذیرد نپذیرد نماز
و شیخ محمود شبستری گامی فراتر رفته و وسوسه دلبری را فنای عاشق در ساحت نیایش و پرستش تفسیر کرده است:
تو تا خود را به کلّی در نبازی
نمازت کی شود هرگز نمازی!
سوم:
تورات و انجیل نور هستند.
در قرآن مجید وصف نور برای تورات و انجیل به صراحت مطرح شده است. «إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ» ( المائدة: ۴۴) «ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود نازل کردیم.» ترکیب هدایت و نور بسیار ترکیب پر لطفی است!
وَقَفَّيْنَا عَلَىٰ آثَارِهِم بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الْإِنجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ ﴿المائدة: ٤٦﴾
«و عیسی پسر مریم را به دنبال آنان [=پیامبران دیگر] درآوردیم، در حالی که تورات را که پیش از او بود تصدیق داشت، و به او انجیل را عطا کردیم که در آن، هدایت و نوری است و تصدیقکننده توراتِ قبل از آن است، و برای پرهیزگاران رهنمود و اندرزی است.»
چنان که می دانیم نبوت و رسالت موسی علیه السلام با شعله ای که در درخت آتش گرفته در کوه طور دید و آوایی که شنید که در وادی مقدس طوی است. آغاز شد. در کتاب مقدس به تکرار شاهد این تمثیل هستیم که خداوند یهوه، راهِ راست را به پیامبران و پیروانشان با آتش و ابر نشان می داد.
« و خداوند در روز پیش روی قوم در ستون ابر می رفت تا راه را به ایشان دلالت کند و شبانگاه در ستون آتش تا ایشان را روشنایی بخشد.»(۳)
عیسی بن مریم به صراحت و روشنی به پیروان و حواریون خود می گوید که او نور جهان است. « من نور عالم هستم.کسی که مرا متابعت کند در ظلمت سالک نشود، مگر نور حیات را یابد.»(۴)