درنگ
اصلاح طلب، اصولگرا!
سید عطاءالله مهاجرانی
در ماجرای رویدادهای پائیز دو سال پیش یکی از شعارهایی که توسط براندازان که نقاب حقوق بشر و دکوکراسی و سکولاریسم بر چهره داشتند، مطرح می شد؛ این بود :
«اصلاح طلب، اصولگرا. دیگه تمومه ماجرا! »
منظورشان این بود که ماجرای جمهوری اسلامی دیگر تمام است خیابان و میدان را تسخیر کرده اند. نوبت به مراکز حکومتی و قرار گاه های نظامی رسیده است. مسئولان کشور هم همه رفته اند ونزوئلا! بسیار خوب از آن ماجرای پایان جمهوری اسلامی و ونزوئلا به روایت آن ها بیش از دو سال گذشته است. این شعار هم در کنار وعده جان بولتون در شش سال پیش قرار گرفت که قول داد پنج سال پیش با مریم رجوی در تهران باشد. نمونه ها چنین مالیخولیایی و چنان گاگول هایی یکی دوتا نیست. اما من می خواهم به این شعار از زاویه ای دیگر و در شرایط جدید تقابل با اسرائیل و مهمترین حامی اش بلکه بازیگردان منطقه ای اش آمریکا اشاره ای داشته باشم. وقتی در چنین موقعیت حساسی قرار می گیریم. می بایست جبهه اصلاحات و نیز جبهه اصولگرایان هر دو بر مبانی مشترک تکیه و تاکید کنند. از جلد سنتی اصلاح طلبی و اصولگرایی بیرون بیایند. دیگر وقت بر آفتاب افکندن رخت های کهنه و ناشسته یک دیگر نیست. به ویژه کسانی که از تریبون های عمومی مثل تریبون مجلس یا صدا و سیما استفاده می کنند. یادشان برود که اصلاح طلب یا اصول گرایند. «اصولگرایِ اصلاح طلب» باشند!دیدم منیر شفیق که به نظرم مهمترین متفکر و نظریه پرداز سیاسی فلسطینی و عرب و بلکه در جهان اسلام است. ما نه در جهان عرب شبیه او را داریم و نه در ایران خودمان کسی در حد اوست. با تاریخی از مبارزه و گذار از منزلت های نظری و عقیدتی و تجربه ای با شکوه در مبارزه در راه آزادی فلسطین و تحمل بیش از دهسال زندان. منیر شفیق در خاطراتش به شکست کشورهای عربی از اسرائیل در جنگ شش روزه در ژوئن سال۱۹۶۷ ( خرداد ۱۳۴۶) اشاره می کند. می گوید اعراب به « عقل تولیفی» نیاز دارند. عقل تولیفی بر مبنای همان نظریه معروف دیالکتیک هگل بنا شده است. عناصر به ظاهر ناهمساز و یا حتی متقابل می توانند سنتز ایجاد کنند. به قدر مشترک برسند. به نظرم در شرایط فعلی کشور و تشکیل «دولت وفاق ملی» و انتخاب وزیران و استانداران و معاونان رئیس جمهور به روشنی می توان تصویر روشن وفاق را در دولت جدید دید. پایان نظریه دو قطبی حاکمیت و دولت، پایان نظریه تقابل یا ناهماهنگی میدان و دیپلماسی اقتضاء می کند که بر مبانی مشترک همگان تآکید داشته باشند و از طرح سخنانی که نشانی از کینه های کهنه می دهد؛ دست بردارند! به این نکته هم توجه داشته باشند که دشمنان کشور ایران و ملت ایران و نظام و انقلاب و استقلال و عزت ایران مدام بر تفاوت ها و تفرقه ها اصرار می کنند. یادمان باشد مسعود رجوی در دوران جنگ تحمیلی از نظریه «زندگی در شکاف» سخن می گفت. هر سخن و یا تحلیلی که می تواند در چنین مسیری قرار بگیرد اگر تحلیلگر هزار قسم بخورد و سینه به تنور بچسباند که خیرخواه است و منافع ملی را در نظر دارد باور نکنید! به عقل هم افزا در این مرحله که دشمنان ایران ، استقلال، تمامیت سرزمینی و تجزیه ایران و ملت ایران را در دستور کار خود دارند، توجه و حساسیت داشته باشیم. بدیهی است که در هشت سال جنگ ناتو و ورشو و اروپا و کشورهای عبری-عربی همه از صدام حسین حمایت کردند. نتیجه و ثمره اش پیش چشم همگان است. اما تاریخ جهان تاریخ خردمندی نیست. عصر بی خردی است.
*
روزنامه اعتماد، شنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۳
Https://https://t.center/maktuob