خاقانیا ز نانطلبی آب رخ مریز
کآن حرص کآبِ رخ بَرَد آهنگ جان کند
آدم ز حرصِ گندم نانناشده چه دید
با آدمی مطالبهٔ نان همان کند
بس مور کو به بردن نانریزهای ز راه
پیسودهٔ کسان شود و جان زیان کند
آن طفل بین که ماهیکان چون کند شکار
بر سوزن خمیده چو یک پاره نان کند
از آدمی چه طُرفه که ماهی در آب نیز
جان را ز حرص در سرِ کار دهان کند
دیوان خاقانی شروانی، به کوشش ضیاءالدّین سجادی، ص ۸۶۰
https://t.center/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw