سید مهدی موسوی جزائری

Channel
Logo of the Telegram channel سید مهدی موسوی جزائری
@mahdimoosavi_comPromote
219
subscribers
256
photos
166
videos
775
links
وبگاه www.mahdimoosavi.com اینستاگرام https://instagram.com/mahdimoosavi_com
* داروی بی ضرر وجود ندارد !

هر دارویی ، حتّی اگر کاملاً طبیعی و در نوع خود عالی باشد ، در کنار منافعی که برای إنسان دارد ، ممکن است ضررهایی نیز برای او به همراه داشته باشد. و اینکه عوام گاهی می گویند : « فلان دارو ، چون طبیعی ست ، ضرری هم ندارد. » به هیچ وجه درست نیست. در روایتی از حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه نقل شده که فرمودند : « لَیسَ مِن دَواءٍ إِلّا وَ یُهَیِّجُ داءاً. » ، « هر داروئی ، در همان وقت که می تواند وسیلهء درمانِ یک بیماری باشد ، می تواند موجب فعّال شدنِ یک بیماریِ دیگر شود. » در مصادر مفصّل داروشناسی ، برای هر کدام از داروها ، در کنار ذکر منافع و خواصّ مثبتشان برای إنسان و نقش آنها در حفظ صحّت یا درمان بیماری ، بخشی را هم به ضررهای آن دارو إختصاص داده اند. پزشکِ حکیم ، در وقت تجویز ، قطعاً این مطلب را در نظر می گیرد. یکی از قواعد طبّی مُستَفاد از روایات أهل بیت صلوات الله علیه این است که در هنگام بیماری ، تا جایی که ممکن است ، باید از مصرف دارو إجتناب کرد ، و از راههای دیگر ، مثل پرهیز و إصلاح تغذیه و سبک زندگی و مانند این امور به درمان پرداخت. حقیقتی که در مورد ضررهای إحتمالیِ داروها گفتیم ، به إحتمال زیاد ، یکی از دلائل این قاعدهء مهمّ است.

( چهارشنبه 28 ربیع الأوّل 1446 ) ( 1403/7/12 )

https://t.center/mahdimoosavi_com
* پزشک خادم طبیعت است

در علم طبّ ، طبیب را خادم طبیعت می دانند ؛ به این معنا که در أکثر موارد ، خودِ طبیعت ، یعنی : قوّه ای که خدای متعال برای تدبیرِ بدن قرار داده است ، برای درمان کافی است ، و کار طبیب ، خدمت به این قوّة است برای اینکه بتواند عمل بهبود را بهتر أنجام دهد. فهم این قاعدة ، سابقه ای بسیار زیاد ، شاید چند هزار ساله ، دارد. جالینوس کتابی دارد که آن را برای دوستش « أغلوقُن » نوشته است ، و به نام « کِتاب جالینُوس إِلى غلوقُن فِی التَأَتّی لِشِفاءِ الأَمراض‏ » معروف است. در آنجا از بقراط نقل کرده که گفته : « إنَّ الطَبیعَةَ هِىَ الشافیَةُ لِلأَمراض. » ، و بعد می گوید که مقصودش از طبیعت ، قوّهء مدبّرة بر بدن است. جالینوس در چند اثر دیگرش نیز این نکتة را تذکّر می دهد و تکرار می کند که طبیب ، خادم طبیعت است. این قاعدة بسیار مهمّ است و فروعات و نتایج زیادی بر آن متفرّع و از آن إستنتاج می شود.

( شب جمعه 20 ذوالقعدة 1439 ) ( 1397/5/12 )

https://t.center/mahdimoosavi_com
* نماز روز پنجشنبه ؛ دستور العملی مهم و مجرّب

یکی از نمازهایی که در روز پنجشنبه خواندنشان مستحبّ است ، نمازی ست که چهار رکعت است ، و محور أصلیِ آن ، سورهء « قُل هُوَ اللهُ أَحَد » است. مرحوم علّامة سیّد مرتضی کشمیری رضوان الله علیه ( ت : 1323 ) ، که صاحب کرامات باهرة و مقامات مشهورة ، و استادِ آقای قاضی رحمة الله علیه بوده است ، به این نماز بسیار أهمّیّت می داده ، و شاید به همین جهت و دلیل ، استاد ما ؛ حضرت آقای بهجت رضوان الله علیه نیز ، بسیار به آن توصیه می کردند ، و گاهی ، اینکه مرحوم سیّد مرتضی کشمیری به این نماز إهتمام داشته است را نیز متذکّر می شدند. نوهء سیّد مرتضی کشمیری ، آقای سید محمد رضی رضوی ، از قول پدرش ؛ سیّد محمّد ( پسر آقای کشمیری ) رحمة الله علیهما نقل کرده که : « این نماز برای قضای حوائج و أدای دیون و سایر امورات مجرّب است ، و پدرم [ یعنی : جناب سیّد مرتضی ] به آن بسیار سفارش می کرد. ایشان صبح هر پنجشنبه ، دخترانش را صدا می کرد ، و آنها را به خواندن این نماز أمر می نمود. مادرم [ یعنی : همسر سیّد مرتضی ] می گفت : هر گاه رزق جدیدی به ما می رسید ، سیّد می فرمود : « این از برکات نماز روز پنجشنبه است. ». »
روایت این نماز را سیّد بن طاووس رضوان الله علیه ( ت : 664 ) در کتاب « جَمال الاُسبوع » نقل کرده است. شیوهء خواندنِ این نماز و أجزاء آن به این شکل است :
- این نماز چهار رکعت است ، که باید آن را به صورتِ دو نمازِ دو رکعتی خواند. این دو رکعت باید پشت سر هم و بلا فاصله باشند.
- در رکعت أوّل ، بعد از قرائت سورهء حمد ، 11 مرتبه سورهء توحید ( = « قُل هُوَ اللهُ أَحَد » ) خوانده می شود ، و در رکعت دوم ، بعد از حمد ، 21 مرتبه سورهء توحید ، در رکعت سوم بعد از حمد ، 31 مرتبه ، و در رکعت چهارم بعد از حمد ، 41 مرتبه آن سوره خوانده می شود.
- بعد از إتمامِ رکعت چهارم ، سورهء توحید 51 مرتبه خوانده می شود ، و پس از آن ، 51 بار ذکر صلوات ، به همان صورتِ مشهور : « اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد » گفته می شود. سپس در سجده ، 100 بار ذکر شریف « یا الله » گفته شده ، و پس از آن ، حاجت یا حوائج از خدای متعال درخواست می شود.

( پنجشنبه 22 ربیع الأوّل 1446 ) ( 1403/7/6 )

https://t.center/mahdimoosavi_com
🔺🔺🔺

ح : در کتاب « بَصائِر الدرجات » ، به سند معتبر نقل شده که : در یک زمانی سه پرنده به إمام جعفر صادق صلوات الله علیه هدیّة داده شد : فاخته و وَرَشان و پرندهء راعبی [ که ظاهراً منظور همان کبوتر راعبی ست ]. إمام علیه السلام فرمودند : « أَمَّا الفاخِتَةُ فَتَقُولُ : « فَقَدتُکُم » ، « فَقَدتُکُم ». فَافقِدُوها قَبلَ أَن تَفقِدَکُم. فَأَمَرَ بِها ، فَذُبِحَت. » ، « فاختة دائماً می گوید : « شما را از دست دادم » ، « شما را از دست دادم ». پس قبل از آنکه او شما را از دست بدهد ، شما او را از دست بدهید. [ راوی می گوید : ] پس از آن ، إمام أمر کردند که آن پرنده را ذبح کنند. » « وَ أَمَّا الوَرَشان ، فَیَقُول : « قُدِّستُم » ، « قُدِّستُم ». فَوَهَبَهُ لِبَعضِ أَصحابِه. » ، « و َرَشان همیشه می گوید : « تقدیس شَدید » ، « تقدیس شُدید » [ ظاهراً منظور این است که : « پاک و طاهر شُدید ». ] [ راوی می گوید : ] پس از آن ، إمام علیه السلام آن را به یکی از أصحابشان هدیّة دادند. » و أمّا در مورد پرندهء راعبی ، که گفتیم ظاهراً همان کبوتر راعبی ست ، إمام فرمودند : « وَ الطَّيرُ الراعِبىُّ یَکُونُ عِندی أَسُرُّ بِه. » « پرندهء راعبی نزد من است [ یعنی : آن را نگه می دارم ] ، و از بودنش در کنارم خوشحال هستم. »

https://t.center/mahdimoosavi_com
سؤال : آیا در روایات أهل بیت علیهم السلام ، در مورد نگهداریِ پرندگان در منزل توصیهء خاصّی شده است ؟ ( ۴۶/۳/۱ )

جواب : طبق آنچه در أحادیث أهل بیت صلوات الله علیهم آمده ، نگهداریِ این پرندگان در منزل مستحبّ است : به صورت کلّی : پرنده ای که در کنار إنسان باشد و با آن اُنس بگیرد ( بجز بعضی از موارد إستثنائی ، مثل : فاخته ) ، و ماکیان ( مرغ و خروس و مرغابی و مانند آن ) ، و به صورت خاصّ : خروس و بخصوص خروس سفید ، کبوتر و وَرَشان ( = کبوتر جنگلی ). 

تفصیل این مطلب را در ضمن چند نکته بیان می کنیم :
أ : در بعضی از روایات ، به صورت کلّی توصیه به نگهداریِ « دَواجِن » در منزل شده است. « دَواجِن » ، به پرنده های أهلی ای گفته می شود که معمولاً توسّط إنسانها به منظور إستفاده از تخم یا گوشت یا پرِ آنها نگهداری می شوند ، مثل : مرغ و خروس ، مرغابی و ... . در فارسی به این پرندگان « ماکیان » می گویند. عمل به این روایات ، تَسامُحاً مستحبّ است.
ب : در روایتی صحیح السند از إمام جعفر صادق صلوات الله علیه نقل شده که فرمودند : « یُستَحَبُّ أَن یَتَّخِذَ طَیْراً مَقصُوصاً یَأْنَسُ بِهِ ، مَخَافَةَ الهَوامّ. » ، « مستحب است که إنسان پرنده ای « مَقصوص » را نگهداری کند و با آن اُنس بگیرد. » منظور از پرندهء « مَقصوص » ، پرنده ای ست که قدری از بالهایش را چیده اند و نمی تواند پرواز کند. بعد در مورد علّتِ إستحباب این کار فرمودند : « مَخَافَةَ الهَوامّ. » ، « تا از شرّ « هَوامّ » در أمان باشد. » منظور از « هَوامّ » ، یا موجودات سمّی ست ، یا مطلق جنبندگان ، اگرچه سمّی نباشند ، و ممکن است مقصود از این کلمه در اینجا ، شیاطین و جنّیان موذی باشد.
ج : در بعضی از روایات ، توصیه به نگهداریِ خروس و بخصوص خروس سفید شده است. عمل به این روایات نیز تَسامُحاً مستحبّ است.
د : در روایاتی که در زمینهء نگهداری أنواع پرندگان ، از أهل بیت صلوات الله علیهم نقل شده و در دسترس ما هستند ، معتبرترینشان مربوط به دو پرنده است : کبوتر و وَرَشان.
هـ : در مورد کبوتر ، أحادیث زیادی وجود دارد ، و به صورت کلّی ، از أحادیث نگهداری پرندگان ، بیشترین تعداد مربوط به کبوتر است. در تعدادی از این روایات ، که بعید نیست متواتر باشند ، این مطلب ذکر شده که نگهداری کبوتر در منزل ، موجب دفع و طرد شیاطین از آن منزل می شود. در روایتی معتبر ، از یکی از معصومین صلوات الله علیهم نقل شده که فرمود : « الْحَمامُ مِن طُیُورِ الأَنبياءِ عَلَيهِمُ السَّلام. » ، « کبوتر ، از پرندگانِ پیامبران علیهم السلام است. » در روایت معتبر دیگری ، إمام جعفر صادق صلوات الله علیه در مورد کبوترهایی که در آن زمان در مسجد الحرام بوده اند فرمودند : « إِنَّ أَصلَ حَمامِ الحَرَمِ ، بَقِیَّةُ حَمامٍ كانَ لِإِسماعيلَ بنِ إِبراهيمَ عَلَيهِمَا السَّلام اتَّخَذَها ، كانَ یَأْنَسُ بِها. » ،  « أصل و ریشهء این کبوترها ، بقایای کبوترهایی ست که إسماعیل بن إبراهیم علیهما السلام نگهداری می کرد ، و با آنها اُنس می گرفت. »
و : در خصوصِ « کبوتر راعِبی » ، که نوعی از کبوتر است ، طبق حدیث معتبری که در کتاب « کامِلُ الزیارات » نقل شده ، إمام جعفر صادق صلوات الله علیه فرمود : « کبوترهای راعبیّة را در خانه های خود نگهداری کنید. » ؛ « فَإِنَّها تَلعَنُ قَتَلَةَ الحُسَينِ عَلَیهِ السَّلام. » ، « چراکه این کبوترها ، قاتلین حسین علیه السلام را لعن می کنند. » این روایت ، با أندک تفاوتی در « کافی » نیز نقل شده است.
ز : در مورد « وَرَشان » ، که در زبان فارسی به آن « کبوتر جنگلی » گفته می شود ، در حدیثی صحیح السند چنین آمده که إمام جعفر صادق صلوات الله علیه فرمود : « مَنِ اتَّخَذَ فی بَیْتِهِ طَيراً ، فَلْیَتَّخِذْ وَرَشَاناً » ، « اگر کسی می خواهد در خانه اش پرنده ای را نگهداری کند ، باید وَرَشان را نگهداری کند. » ؛ « فَإِنَّهُ أَکْثَرُ شَیْءٍ لِذِكرِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، وَ أَکثَرُ تَسبيحاً ، وَ هُوَ طَیرٌ یُحِبُّنا أَهلَ البَيت. ، « چراکه این پرنده ، از هر چیزی بیشتر ، ذکر خدای عزّ و جلّ را می گوید ، و از هر چیزی بیشتر ، تسبیح می گوید ، و پرنده ای ست که ما أهل بیت را دوست دارد. »
🔻🔻🔻
* داوود و عیسی علیهما السلام آنها را لعنت کردند

حکومت إسرائیل ، از همان إبتدای تولّدِ نامشروعش ، هیچ گونه پایبندی به قواعد دین و أخلاق ، و حتّی قوانین بشردوستانهء بین المللی ، نداشته است. این روزها و در این یک سال أخیر ، گذشتنِ این رژیم از مرزهای تبهکاری و سرکشی ، بیش از پیش ، بر مردم دنیا آشکار شده ، و نمونهء بارزِ این جنایات ، هزاران کودکی ست که در ماههای أخیر در أثر حملات إسرائیل جان خود را از دست داده اند.
بسیار مناسب است که این روزها ، به شکلهای مختلف به آیهء هفتاد و هشتم از سورهء « مائدة » متوسّل شویم :

« لُعِنَ الَّذينَ کَفَرُوا مِن بَنی إِسرائيلَ عَلىٰ لِسانِ داوُودَ وَ عيسَى ابنِ مَریَمَ ذٰلِکَ بِما عَصَوا وَ کانُوا یَعتَدُون »

« از ميان بنی إسرائيل ، آنان كه كافر شدند ، بر زبان داوود و عيسى بن مريم مورد لعنت قرار گرفتند. اين [ كيفر ] به خاطر آن بود كه [ از فرمان های خدا و پیامبران ] سرپیچی کردند ، و همواره [ از حدود الهی ] تجاوز می نمودند. »

این آیهء شریفه را ، هر وقت شد و گاه و بی گاه ، بخوانیم ، آن را منتشر کنیم ، و در معنای آن بیاندیشیم. ان شاء الله به برکت این آیهء شریفه ، از شرور و آفات حوادثی که مرتبط با این جماعتِ سرکش و طغیان گر هستند ، در أمان خواهیم ماند. « وَ کَفىٰ بِرَبِّکَ هَادياً وَ نَصيرا ».

( شب یکشنبه ۲۴ ربیع الأوّل ۱۴۴۶ ) ( ۱۴۰۳/۷/۸ )

https://t.center/mahdimoosavi_com
سؤال : من همیشه شنیده ام که حضرت معصومه سلام الله علیها به میل خودشان ، برای دیدار حضرت إمام رضا صلوات الله علیه به سمت خراسان سفر کرده اند. أمّا در فیلم « اُختُ الرِّضا » اینطور نشان داده شده که ایشان ، این سفر را به دلیل دعوت و إجبار مأمون أنجام داده اند. کدام یک از این دو درست است ؟ ( 45/11/3 )

جواب : در مصادر تاریخی و غیر تاریخی ، چیزی در مورد دعوت و إجبار مأمون لعنة الله علیه دیده نشد. آنچه در منابع أصیل در این زمینه موجود است ، این است که پس از بیعت با حضرت علیّ بن موسی الرضا صلوات الله علیه به عنوان وَلیِّ عَهد ، بسیاری از سادات علویّة ، برای پیوستنِ به آن جناب به سمت خراسان بارِ سفر بستند. از جملة ، محمّد بن حسن آملی ، معروف به « مولانا أولیاء الله آملی » ، رضوان الله علیه ، که از دانشمندان و مورّخین قرن هشتم بوده است ، در کتاب کم نظیر « تاریخ رویان » ، پس از بیان گزارشی از ولایت عهدی إمام رضا صلوات الله علیه ، می گوید : « چون این خبر در عالَم فاش گشت ، ساداتِ علویّة از أطرافِ شام و حجاز و عراق و یمن و مدینة و هر جا که بودند ، روی به خراسان نهادند ، تا به رضا علیه السلام پیوندند. » و پس از چند سطر دوباره می گوید : « فی الجملة ، ساداتِ علویّة [ به ] سبب آوازهء ولایت عهد و حکومت إمام رضا علیه السلام ، روی بدین طرف نهاده اند. » و در خصوص حضرت فاطمهء معصومه سلام الله علیها ، در ترجمهء « کتاب قُم » ، معروف به « تاریخ قُم » ، تألیف حسن بن محمّد قُمّیّ رضوان الله علیه ( قرن چهارم ) ، که آن گونه که در جای خود گفته ایم ، مشتمل است بر معتبرترین و قدیمی ترین گزارشِ موجود از کیفیّتِ ورود حضرت فاطمهء معصومه سلام الله علیها به قم و وفات و دفن ایشان ، اینگونه آمده : « چنین گویند بعضى از مشایخ قُم که : چون إمام علىّ بن موسى الرضا علیهما السلام را از مدینه بیرون کردند تا بمَرورود ، از براى عقدِ بیعت بولایت عهد براى او ، فى سنة مأتین [ = سال 200 ] ، خواهر او ؛ فاطمه بنت موسى بن جعفر علیهم السلام ، در سنهء إحدى و مأتین [ سال 201 ] بطلب او بیرون آمد. »
آنچه از مصادر و منابع أصیل ، در مورد علّت یا علل سفر حضرت فاطمهء معصومه سلام الله علیها فهمیده می شود ، بیش از این نیست. و مطالب دیگری که گاه در این زمینه گفته می شود ، مانند آنچه در این پرسش نقل شده ، تا جایی که می دانیم ، مطالبی بی پایه و أساس و فاقد أدلّة و شواهد مُتقَن هستند.

https://t.center/mahdimoosavi_com
* ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم و وفات و مدفن ایشان

معتبرترین و قدیمی ترین گزارش موجود از کیفیّت ورود حضرت فاطمهء معصومه سلام الله علیها به قم و وفات و دفن ایشان ، آن است که در « کتاب قُم » ، معروف به « تاریخ قُم » ، تألیف حسن بن محمّد قُمّیّ رضوان الله علیه ( قرن چهارم ) آمده است. أصل کتاب ، چنانکه قبلاً گفته ایم ، موجود نیست ، و آنچه در اینجا نقل می کنیم ، از ترجمهء فارسیِ آن است در إبتدای قرن نهم أنجام شده است.
مؤلّف در إبتدای باب سوم از این کتاب می گوید : « باب سوّم‏ ، در ذکر طالبیّه ؛ یعنى أولاد و أعقاب أبى طالب ، که بقُم آمده‏ اند و منزل ساخته و وطن گرفته ، و ذکر بعضى از فضیلتهاى مَرویّه دربارهء ایشان ، بعد از إبتدا و إفتتاح بذکر ولادت أمیر المؤمنین علىّ بن أبى طالب و فاطمه دختر رسول خداى و أئمّه علیهم السلام ، و عدد فرزندان و مدّت عمر و وقت وفات ایشان. » ایشان این باب را به دو فصل تقسیم کرده است : « فصل أوّل : در ذکر موضع ولادت أمیر المؤمنین علىّ و فاطمه دختر رسول خدا صلّى الله علیه و آله ، و عدد أولاد و مدّت عمر و وقت وفات ایشان ». و پس از إتمام فصل أوّل و در إبتدای فصل دوم می گوید : « فصل دوم‏ از باب سوّم : در ذکر طالبیّه که بقُم آمد و وطن ساختند ، و ذکر أنساب و بعضى از أخبار ایشان ، پس از تقدیم فضیلتهاى ایشان که از حضرت رسول صلّى الله علیه و آله روایتست. »
او در همین فصل ، در ضمن ذکر کسانی از طالبیّین که به قُم آمدند می گوید : « دیگر از سادات حسینیّه از فرزندان موسى بن جعفر علیهما السلام که بقُم آمدند ، فاطمه بود دختر موسى بن جعفر علیهما السلام. » بعد ، ماجرای ورود حضرت فاطمهء معصومه سلام الله علیها به قُم و وفات و دفن ایشان را ذکر و نقل می کند :
« چنین گویند بعضى از مشایخ قُم که چون إمام علىّ بن موسى الرضا علیهما السلام را از مدینه بیرون کردند تا بمرورود از براى عقد بیعت بولایت عهد براى او فى سنة مأتین ، خواهر او ؛ فاطمه بنت موسى بن جعفر علیهم السلام ، در سنهء إحدى و مأتین بطلب او بیرون آمد. چون بساوه رسید بیمار شد. پرسید که میان من و میان شهر قُم چه قدر مَسافَتَست ؟ او را گفتند که ده فرسخست. خادم خود را بفرمود تا او را بردارد و بقُم بَرَد. خادم او را بقُم آورد ، و در سَراىِ موسى بن خَزرَج بن سعد أشعرى فرمود آمد و نزول کرد. »
پس از نقل این روایت می گوید : « و روایت صحیح و درست آنست که چون خبر بآل سعد رسید ، همه إتّفاق کردند که قصدِ سِتّى فاطمه کنند ، و ازو درخواه نمایند که بقُم آیَد. از میانهء إیشان موسى بن خزرج تنها هم در آن شب بیرون آمد ، و چون بشرف ملازمت ستّى فاطمه رسید زِمامِ ناقهء او بگرفت و بجانب شهر بکشید و بسراى خودْ او را فرود آورْد. و هفده روز در حیات بود. چون او را وفات رسید ، بعد از تغسیل و تکفین و نماز موسى بن خزرج ، در زمینى که او را ببابلان بود ، آنجا که امروز روضهء مقدّسهء اوست ، دفن کرد ، و بر سر تربت او بوریاها سایه ساخته بودند. تا آنگاه که زینب دختر محمّد بن علىّ الرضا علیهم السلام این قُبّه بر سر تربت او بنا نهاد. ». سپس مطلبی را بی واسطه از حسین بن علیّ ، که برادرِ شیخ صدوق است رحمة الله علیهما ، نقل می کند :
« و روایت کرد مرا حسین بن علىّ بن حسین بن موسى بن بابویه از محمّد بن حسن بن أحمد بن الولید ، که او را روایت کردند که چون فاطمه را وفات رسید ، و بعد از غسل و تکفین ، او را بمقبرهء بابلان بر کنار سردابى که از براى او ترتیب کرده بودند حاضر آوردند. آل سعد با یکدیگر خلاف کردند در باب‏ آنک که سزاوار آنَست که در سرداب رَوَد و فاطمه را بر زمین بِنَهَد و دفن کند ؟ پس از آن إتّفاق کردند بر آنک خادمى بغایت پیر ، از آنِ یکى ازیشان ، « قادر » نام ، را حاضر گردانند تا فاطمه را در گور نَهَد ، و کسی را به طلبِ او بفرستادند. در میانِ این گفتگوى ، از جانب رمله دو سوار بر آمدند ، دهن بَر بَسته ، و روى بدین مردم نهادند. چون بنزدیک جنازهء فاطمه رسیدند ، از اسب فرود آمدند و بر فاطمه نماز گزاردند و در سرداب رفتند و فاطمه را دفن کردند. پس ، از گور بیرون آمدند و بَر نشستند و برفتند ، و هیچکس را معلوم نشد که آن دو سوار که بودند. »

( چهارشنبه 11 ربیع الثانی 1443 ) (1400/8/26)

https://t.center/mahdimoosavi_com
* نماز روز پنجشنبه ؛ دستور العملی مهم و مجرّب

یکی از نمازهایی که در روز پنجشنبه خواندنشان مستحبّ است ، نمازی ست که چهار رکعت است ، و محور أصلیِ آن ، سورهء « قُل هُوَ اللهُ أَحَد » است. مرحوم علّامة سیّد مرتضی کشمیری رضوان الله علیه ( ت : 1323 ) ، که صاحب کرامات باهرة و مقامات مشهورة ، و استادِ آقای قاضی رحمة الله علیه بوده است ، به این نماز بسیار أهمّیّت می داده ، و شاید به همین جهت و دلیل ، استاد ما ؛ حضرت آقای بهجت رضوان الله علیه نیز ، بسیار به آن توصیه می کردند ، و گاهی ، اینکه مرحوم سیّد مرتضی کشمیری به این نماز إهتمام داشته است را نیز متذکّر می شدند. نوهء سیّد مرتضی کشمیری ، آقای سید محمد رضی رضوی ، از قول پدرش ؛ سیّد محمّد ( پسر آقای کشمیری ) رحمة الله علیهما نقل کرده که : « این نماز برای قضای حوائج و أدای دیون و سایر امورات مجرّب است ، و پدرم [ یعنی : جناب سیّد مرتضی ] به آن بسیار سفارش می کرد. ایشان صبح هر پنجشنبه ، دخترانش را صدا می کرد ، و آنها را به خواندن این نماز أمر می نمود. مادرم [ یعنی : همسر سیّد مرتضی ] می گفت : هر گاه رزق جدیدی به ما می رسید ، سیّد می فرمود : « این از برکات نماز روز پنجشنبه است. ». »
روایت این نماز را سیّد بن طاووس رضوان الله علیه ( ت : 664 ) در کتاب « جَمال الاُسبوع » نقل کرده است. شیوهء خواندنِ این نماز و أجزاء آن به این شکل است :
- این نماز چهار رکعت است ، که باید آن را به صورتِ دو نمازِ دو رکعتی خواند. این دو رکعت باید پشت سر هم و بلا فاصله باشند.
- در رکعت أوّل ، بعد از قرائت سورهء حمد ، 11 مرتبه سورهء توحید ( = « قُل هُوَ اللهُ أَحَد » ) خوانده می شود ، و در رکعت دوم ، بعد از حمد ، 21 مرتبه سورهء توحید ، در رکعت سوم بعد از حمد ، 31 مرتبه ، و در رکعت چهارم بعد از حمد ، 41 مرتبه آن سوره خوانده می شود.
- بعد از إتمامِ رکعت چهارم ، سورهء توحید 51 مرتبه خوانده می شود ، و پس از آن ، 51 بار ذکر صلوات ، به همان صورتِ مشهور : « اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد » گفته می شود. سپس در سجده ، 100 بار ذکر شریف « یا الله » گفته شده ، و پس از آن ، حاجت یا حوائج از خدای متعال درخواست می شود.

( پنجشنبه 22 ربیع الأوّل 1446 ) ( 1403/7/6 )

https://t.center/mahdimoosavi_com
سؤال : آیا می توان در قنوت نماز ، این دعا که بخشی از یکی از آیات قرآن است را به عنوان دعا خواند : « رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلّاً لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحيم » ؟ ( ۴۶/۱/۹ )

جواب : در قنوت نماز ، نمازگزار می تواند هر ذکری ، مثل : « سُبحان الله » و « الحمدُ لِلّه » ، و نیز هر دعا و مناجاتی که می خواهد و مرتبط با خدای متعال است را ، به هر زبانی که خواست ، بگوید و بخواند. و در این زمینه ، ذکر یا دعای خاصّی که غیر از آن را نشود گفت و خواند ، وجود ندارد. إسماعیل بن فَضل ، که از أصحاب موثّق إمام محمّد باقر و إمام جعفر صادق صلوات الله علیهما ست ، می گوید : از إمام جعفر صادق علیه السلام در مورد قنوت و و آنچه در آن گفته می شود پرسیدم. إمام فرمودند : « ما قَضَى اللهُ عَلى لِسانِکَ ، وَ لا أَعلَمُ لَهُ شَیْئاً مُوَقَّتا. » ، « هرچه از ذکر و دعا و مانند آن را که خدا در قنوت بر زبانت جاری کرد ، می توانی بگوئی. و چیزی که در این زمینه لازم باشد که گفته شود و غیر از آن جائز و مُجزی نباشد ، سراغ ندارم. »
پس خواندن دعایی که در مورد آن پرسش شده ، قطعاً جائز است. خصوصاً اینکه این دعا ، از أدعیهء قرآنی ست ، و از جملهء بهترین دعاها ، أدعیه ای ست که در قرآن کریم ذکر شده اند. این دعا بخشی ست از آیهء دهم سورهء « حَشر ». و معنایش این است : « پروردگارا بر ما و بر آن برادرانمان كه در ايمان آوردن بر ما پيشى گرفتند ، ببخشاى ، و در دلهايمان نسبت به كسانى كه ايمان آورده‏ اند [ هيچ گونه ] كينه‏ اى مگذار. پروردگارا راستى كه تو رئوف و مهربانى. » همچنین بسیار خوب است که إنسان این دعا را که در روایتی صحیح السند برای قنوت ذکر شده و با وجود مختصر بودن ، مشتمل است بر همهء خیرات و برکات ، فراموش نکند : « اللّهُمَّ اغْفِرْ لَنا وَ ارحَمنا وَ عافِنا وَ اعفُ عَنّا فِی الدُّنا وَ الْآخِرَة ، إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیءٍ قَدير. ».

https://t.center/mahdimoosavi_com
سید مهدی موسوی جزائری
* أهمّیّت حضور قلب در نماز از دیدگاه شیخ حسنعلی إصفهانی رضوان الله علیه ( بخش أوّل ) مرحوم شیخ حسنعلی إصفهانی رضوان الله علیه ( ت : 1361 ) شخصیّتی ست که جلالت شأن و کرامات باهره اش ، بر همگان معلوم است ، و صیت شهرتش همهء عالم را پر نموده است ، و مقامات…
* أهميت حضور قلب در نماز از دیدگاه شیخ حسنعلی إصفهاني رضوان الله عليه ( بخش دوم )

د : « اگر إنسان به وظائف خود عمل کند ، خداوند مطالب را در هر وقت و هر جا که باشد ، به او می رساند. « وَ استَعينُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاة » [ « از صبر و نماز کمک بخواهید. » ]. در باطن نماز تعمّق نمائید ، و رسالهء « أسرار الصلاة » را که از شهیدِ أوّل است ، به دست آورید و قدری در آن نظر نمائید. »
تذکّر : در اینجا مؤلّف رسالهء « أسرار الصلاة » را به إشتباه ، محمّد بن جمال الدین مکّی عامِلی ، معروف به « شهیدِ أوّل » ( ت : 786 ) ذکر کرده اند. در حالی که مؤلّفِ آن ، زين الدين بن نور الدين عاملى ، معروف به « شهيد ثانى » ( ت : 966 ) است. إسم کامل آن رسالة این است « التَّنبيهاتُ العَلِیَّة علىٰ وَظائِفِ الصَّلاةِ القَلبِیَّة ».

هـ : « در طریقهء حقیر ، خصوصاً نماز خیلی مورد توجّه است ، که هر چه زحمت و توجّه است به نماز معطوف دارید. وَ اعلَمُوا ، رَحِمَکُمُ اللهُ ، أَنَّ مَدارَ الأَمرِ یَدُورُ علىٰ ثَلاثَةِ أَشياء : السَّهَر وَ أَكلِ الحَلال وَ التَّوَجُّهِ فِى الصَّلاةِ وَ حُضُورِ القَلبِ فيها. [ یعنی : « و بدانید ، خداوند رحمتش را شامل شما کند ، که أمر [ یعنی : أمر طریقت و سیر و سلوک ] حول محور سه چیز می گردد : بیداری [ در سَحَرها ] و حلال بودن غذا و توجّه در نماز و حضور قلب در آن. » ]

و : « اینکه إنسان دو سه خواب ببیند ، و یا وقتِ ذکر نوری مشاهده کند ، به هیچ وجه مورد نظر حقیر نیست. عمدهء نظر در دو مطلب است : یکی : غذای حلال ، دوم : توجّه در نماز و إصلاح آن. اگر این دو درست باشد ، باقی درست است. عمدهء هَمِّ حقیر ، إصلاحِ قلب است ... . »

ز : « روح طريقهء حقیر ، توجّه به نماز و معانی و نکات آن ، درجه به درجه ، است. یعنی : أشخاصی که مایل به طریقهء حقیر هستند ، أوّل باید معانیِ صُوریِ نماز را بفهمند ، بعد تأویلاتی که عرض شد ، و بعد نکاتی دیگر. به همان نحو که مولانا الصادق علیه السلام ، در کلمهء « إیّاکَ نَعبُد » ، « كَرَّرها حَتّىٰ غُشِىَ عَلَيه. » ، یعنی : « آنقدر تکرار فرمودند ، که حال بیهوشی به آن حضرت دست داد. » ... « حقیر هر چه دارم از همین طریقه پیدا کرده ام. جز آنکه صبوری می خواهد. » ... « طریقهء حقیر همین بوده است. »

ح : « در میان تمامِ مطالب ، دو مطلب را إهتمام نماید ، که أصل و مبنای عملِ حقیر ، همین دو است : أوّل : حِلّیَّتِ غذا ، که تا می تواند دقّت کند ، أمّا نه آنقدر که از کار بیفتد ، بلکه به قَدرِ مقدور. دوم : حضور قلب است در نماز ، و إهتمام به نماز أوّلِ وقت ، که : « الصَّلاةُ عَمُودُ الدين. إِن قُبِلَت قُبِلَت ما سِواها. » [ یعنی : « نماز ستون دین است. اگر مورد قبول و پذیرش خدا قرار گیرد ، سایر عبادات و أعمال صالحه نیز مورد قبول او قرار خواهند گرفت. ». ] »

ط : « توصیهء من به آن فرزند أرجمند آنست که در درجهء أوّل ، به نماز أهمّیّتِ فراوان دهید ، و آن را در أوّلِ وقت به جای آورید. و دیگر آنکه : کوشش در حضور قلب در حال نماز کنید ، که اگر کار مشکلی است ، با ممارست حاصل می شود. سوم آنکه ... » الخ.

( سه شنبه ۲۰ ربيع الأوّل ۱۴۴۶ ) ( ۱۴۰۳/۷/۳ )

https://t.center/mahdimoosavi_com
* کفایت و حُسنِ تدبیر « أمیر کبیر »

اگر بخواهیم پنج شش نفر با کفایت و دارای قوّهء تدبیر در سیاست و إدارهء جامعه را در طول دویست سیصد سال أخیر در ایران و بلکه در تمام مشرق زمین ، نام ببریم ، قطعاً « أمیر کبیر » رضوان الله علیه ( ت : 1268 ) یکی از آنهاست. مطالعهء تاریخِ این مرد بزرگ ، و مقایسهء حالات او با أکثریّتِ حاکمان و دولتمردانِ بی کفایت و بی عُرضه ، آنچه گفتیم را إثبات می کند. یکی از بهترین و دقیق ترین آثاری که در مورد أمیر کبیر نوشته شده ، کتاب فریدون آدمیّت ( ت : 1429 ) با عنوان « أمیر کبیر و ایران » است. در فصل هفتم این کتاب ، ماجرای به تخت نشستنِ ناصر الدین شاه و إنتصاب أمیر کبیر به عنوان صدر أعظم ، ذکر شده است. محمّد شاه ( ت : 1264 ) ، چهارمین پادشاه از سلسلهء قاجار بود. وقتی درگذشت ، فرزند او ؛ ناصر الدین شاه ( ت : 1275 ) ، که ولی عهد بود و در آن زمان به او « ناصر الدین میرزا » می گفتند ، در تبریز بود. با کمکهای أمیر کبیر و تدابیر او ، ناصر الدین شاه به شکلی آبرومند و لایق مقام سلطنت ، به طهران آمد و در دار الخلافه مستقر شد. آدمیّت ، بر أساس أسناد تاریخی که در همان کتاب ذکر شده ، گزارش آن نقل و إنتقال ، و نیز تدابیر أمیر کبیر در آن ماجرا را این گونه نوشته است :
« محمّد شاه در ششم شوّال ۱۲۶۴( چهارم سپتامبر ۱۸۴۸ ) مُرد. کاردار سفارت انگلیس « فرانت » ، به وسیله طبیب إنگلیسیِ شاه ؛ دکتر « بل » ، قبلاً إطّلاع یافته بود که مرگ شاه در ظرف چند ساعت حتمی است. پيک مخصوص خود را به تبریز فرستاده ، و ناصر الدین میرزای ولیعهد را از مرگ پدر آگاه ساخت. کنسول روس در تبریز « آنیچکُف » نیز به دستور پرنس « دالگوروکی » ؛ وزیر مختار روس در تهران ، آن خبر را رسانید. ولیعهد قصد حرکت به پایتخت را داشت. أمّا پولی در بساط نبود. میرزا فضل الله نصير الملک ، پيشکار ناصر الدین میرزا ، در فراهم ساختن وسیلهء عزیمت فروماند. پس میرزا تقی خان ، وزیر نظام آذربایجان ، نامزد أنجام این مهم گردید. صدر التواریخ می نویسد : وزیر نظام « در نهایت پُردلی و قوّت قلب ، که خاصّهء أهل هنر است ، از روی إطمینان ، نه از راه لاف و گزاف ، دست أندر کار شد. به ولیعهد عرض کرد : « دستخطّی مرقوم فرمائید که : « سندِ تقى ، سندِ من است. » آنگاه با این دستخطّ ، هر قدر تنخواه لازم باشد ، فراهم خواهم کرد. » با این نوشته ، به وسیلهء میرزا جواد نام تحویلدار ، مبلغی پول از یکی از بازرگانان تبریز وام گرفت. مقدار آن را وزیر مختار انگلیس ، سی هزار تومان ثبت کرده است. به علاوه ، چند هزار تومان هم به وسیلهء « استیونس » ، کنسول انگلیس در تبریز ، از « سفراندی » نام تاجر یونانی قرض کرد. پس به سرعت به آماده کردن وسایل حرکت شاه دست زد. این خدمت ، إعتماد شاه را نسبت به او أفزود. ناصر الدین میرزا روز یکشنبه هجدهم شوّال تاجداری خود را در تبریز إعلام کرد. روز بعد همراه وزیر نظام با سپاه کافی رهسپار پایتخت گردید. پس از شش هفته به تهران رسیدند.
وزیر نظام دو کار دیگر هم کرد :
یکی اینکه در دستگاه حکومت آذربایجان تغییرهائی داد ، و کسانی را گماشت که معتمد بودند ، تا مبادا در دورهء فترت ، فسادی برخیزد.
دیگر اینکه چند نفر از خلوتیان شاه را که از کودکی با او اُنسی داشتند ، نگذاشت به تهران بیایند. آنان را خواست و ظاهراً گفت : « حقوق شما إضافه می شود ، ولی حقّ آمدن به تهران ندارید تا موقع إقتضا کند. و فعلاً در تبریز بمانید. » به قراری که نوشته اند ، به شاه گفته بود : « این کسان أعلی حضرت را در کودکی دیده اند ، حالا إحترام مقام سلطنت را درست نگاه نمی دارند. بهتر است در تبریز بمانند. » و فقط شش نفر از آنان را ، به إصرار شاه ، إجازهء آمدن داد. »

( دوشنبه 19 ربیع الأوّل 1446 ) ( 1403/7/3 )

https://t.center/mahdimoosavi_com
* أهمّیّت حضور قلب در نماز از دیدگاه شیخ حسنعلی إصفهانی رضوان الله علیه ( بخش أوّل )

مرحوم شیخ حسنعلی إصفهانی رضوان الله علیه ( ت : 1361 ) شخصیّتی ست که جلالت شأن و کرامات باهره اش ، بر همگان معلوم است ، و صیت شهرتش همهء عالم را پر نموده است ، و مقامات عالیه اش مورد إتّفاق أهل نظر است. وقتی این قبیل بزرگان توصیه ای می کنند ، خصوصاً اگر بر آن توصیه تأکید کنند ، باید بسیار به آن دقّت کرد ، و به آسانی از آن نگذشت. الحمد لله تعدادی از نامه هایی که ایشان به دیگران نوشته اند موجود است ، و با همّت فرزند ایشان ؛ آقای علی مقدادی رضوان الله علیه ، که چند سال قبل وفات یافتند ، منتشر شده اند. از این نامه ها معلوم می شود که عصاره و خلاصه و أهمِّ آنچه در طریقهء جناب شیخ حسنعلی إصفهانی مورد توجّه و تأکید بوده ، دو سه مسألة است ، و یکی از آن دو سه مورد ، و شاید مهمترینشان ، محافظت از نماز و حضور قلب در آن است. ما در اینجا مواردی که در آن نامه ها در این زمینه یافته ایم را نقل می کنیم ، تا میزان توجّه و تأکید آن مردِ بزرگ به آنچه گفتیم معلوم شود. آنچه در اینجا می آید ، عین کلام مرحوم إصفهانی ست که در نامه های مختلف ، خطاب به مخاطبینشان فرموده اند. و البتّه ، از آنجا که ذکر هر هشت مورد در یک جا و یک بخش ، طولانی می شود ، ان شاء الله آنها را در دو بخش تقدیم خواهیم کرد.

أ : « إمروزه در بسته است ، و آن طُرُقِ سابق ، تماماً مسدود است. ولی آنچه که إمروزه تکلیف است ، نخست : نماز أوّلِ وقت است. دوم : إهتمام در حضور قلب در وقت نماز. و این کار ، مثل خوشنویسی است ، و به یک روز و دو روز درست نمی شود ، و طولِ زمان لازم دارد. از او که گذشت ، بیداری پیش از صبح است.

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یُمنِ دعای شب و وِردِ سَحَری بود
»

ب : « ... پس إکسیری حاصل کن که برای آن عالَم به درد خورَد. و آن إکسیر را حضرت حقّ ، توسّطِ پیغمبرِ بَر حقّ ؛ حضرت محمّد بن عبد الله عَلَيهِ آلافُ التَّحیَّةِ وَ الثَّناء برای شما آورده است ؛ وَ هُوَ : « وَ استَعينُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبيرَةٌ إِلّا عَلَى الْخاشِعين » [ « از صبر و نماز کمک بخواهید ، و بی تردید این کار جز بر کسانی که در برابر حقّ ، قلبی فروتن دارند ، دشوار و گران است. » ] إنسان باید إبتدا مقدّمهء آن را ، که « خشوع » است ، پیدا کرده ، و سپس در صدد ساختن آن إکسیر برآید ، که هر کس دارای آن مقام شد ، یقیناً رستگار شده است. ولی همین قدر بدانید که ، همچنانکه اگر کسی بخواهد خوشنویس شود ، به آسانی ممکن نیست و باید زحمت بکشد و مواظبت نماید تا درست شود و از همان أوّلْ مرتبه ممکن نیست ، همچنین حضور قلب برای إنسان از إبتدا مشکل است. باید مُقَیَّد شد که نماز در أوّلِ وقت گزارده شود. و برای أنجام نمازها در أوّلِ وقت ، باید از هر کاری دست کشید. سپس لازم است که معانیِ کلماتِ نماز را درک کرد. آنگاه ، نکات و مزایای دیگر. باری ، سعی کنید که معانیِ نماز را خوب بفهمید ، و در هنگام قرائت ، به معانیِ مزبور توجه نمائید. و در طریقهء حقیر ، أصلِ همهء کارها توجّه به معانیِ نماز است ، بعد چیزهای دیگر. »

ج : « إمروز در بسته است ، و مثل سابق فتوحات در کار نیست. ولی نمی گویم که کسی ترکِ طریق کند و بخوابد ، چرا که

دوست دارد یار این آشفتگی
کوشش بیهوده بِه از خُفتگی
أندرین رَه می تلاش و می خراش
تا دم رفتن دمی غافل مباش

تا آنجا که می توانید در أمرِ نماز أوّلِ وقت ، و حضور قلب در نماز ، و تلاوت چند آیه از قرآن با تدبّر در معانیِ آن در سحرها ، مداومت نمائید. »

( دوشنبه 19 ربیع الأوّل 1446 ) ( 1403/7/3 )

https://t.center/mahdimoosavi_com
* « شعار ما « یا مُحَمَّد » است »

یکی از معانی کلمهء « شِعار » ، به کسر شین ، « علامت » است. مثلاً وقتی گفته می شود : « التَلبیَةُ شِعارُ المُحْرِم » ، منظور این است که تلبیة ، یعنی گفتن « لبّیک اللّهمّ لبّیک » ، علامت کسی است که در حجّ مُحرِم شده است. یکی از موارد إستفادهء این کلمة ، در جنگ است. زبانشناسِ بزرگ ؛ طُرَیحیّ رحمه الله ، در « مَجمَعُ البَحرَیْن » می گوید : « شِعارُ القَومِ فِی الحَربِ : عَلامَتُهُم لِیَعرِفَ بَعضُهُم بَعضاً فی ظُلمَةِ اللَيل. » منظور از « شِعار » ، در إصطلاحات مربوط به جنگ ، چیزی مثل « رمز شب » است ؛ یعنی علامتی که سربازان بین خود دارند تا در تاریکیِ شب و مانند آن ، دوست را از دشمن و خودی را از بیگانه تشخیص دهند. در کتاب کافی روایتی با سند صحیح از إمام جعفر صادق صلوات الله علیه در مورد شعارهای مسلمین در جنگهای صدر إسلام ، و نیز شعارهای إختصاصی أهل بیت علیهم السلام ، نقل شده است. این روایت ، حاوی نکات مهمّی است ؛ هم نکات تاریخی ، و هم بعضی از مسائل و قضایا و أسرار و مانند آن. در إبتدای روایت ، إمام می فرمایند : « شِعارُنا « یا مُحَمَّد » ، « یا مُحَمَّد » » « شعار ما أهل بیت « یا مُحَمَّد » ، « یا مُحَمَّد » است. » بعد شروع کردند شعارهای مسلمین را در بعضی از جنگها و وقایع صدر إسلام ذکر می کنند ؛ مثل : جنگ بدر ، جنگ اُحُد ، جنگ خَیبَر ، جنگ أحزاب ، جنگ صفّین و ... . و در إنتها می فرمایند : « وَ شِعارُ الحُسَين عَلَیهِ السَلام « يا مُحَمَّد » ، وَ شِعارُنا « يا مُحَمَّد » ». « شعار حسین علیه السلام « يا مُحَمَّد » بود ، و شعار ما « يا مُحَمَّد » است. »

( شب یکشنبه ۱۳ ذوالقعدة ۱۴۴۱ ) (۱۳۹۹/۴/۱۵)

https://t.center/mahdimoosavi_com
More