نیک بدان زمانی که عشق بر بام بلند فریاد میزند من زندانی قلبی خواهم بود که صبح را به تابان دریغ به شام تیره زنجیر دل خواهم فشرد تو را امنترین جا نگیر جان خواهم داشت امان را از کدام زاویه باروری کنم تا مکتوب بر صریح ذهن گردانی هیمه ای از دوستت دارم ها را به کدام آتش سپاردی !؟ که خاکسترش خاموش نیست هدیتی آذین به زیبا ترین تک گل رز تا سر به افلاک کشد فریاد عشق را ...م.ن #منوچهرـافتخارزاده
واژه که تمام نشده دو بند شعر ناب سپید دم کرده دارم یکی وصف ناقص چشمانت یکی مانده در گل لنگ لنگان وصف گونه ببینم خدا تورا فقط آفریده تا شعر باشی به جانم زنی چنگ همه دم سرور جان و جهانم باشی ؟ مگر شعر خودم نیست بگذار نسکافه را بخورم..! تب تند شعر به طعم دستان تو دل چسب است ...م.ن #منوچهرـافتخارزاده