🔸مقاله:
بوف کور و تاریخ
@literature9نگاه کنید مثلا به اثری مثل
#بوف_کور این کتاب در مقطعی نوشته شده است که ایران در خفقان مطلق زندگی میکند ولی در همان خفقان مطلق،
#هدایت آدمی را وارد رُمان خودش کرده است که کسی جز شخصی که در رأس آن خفقان قرار گرفته بود، نمیتوانسته باشد. یعنی یکی از الگوهای پشت سر پیرمرد "خنزر پنزری" هدایت، بیشک رضاشاه است . منتها هدایت به رضاشاه به عنوان یک شکل تاریخی؛ شکل دیگری داده است که یکی از شکلهای ادبی پدیدهی شکلی_تاریخی رضاشاه است. ولی رضاشاه هم یکی از شکلهای تاریخی شکل ادبی پیرمرد خنزر پنزری است .در واقع میتوان گفت پیرمرد خنزر پنزری استعارهای است برای رضاشاه برای رضاشاه و انواع مختلف رضاشاهها، در طول تاریخ. در نتیجه بعضی از اشخاص هستند که دریافت دقیقی از تاریخ ندارند و ما شواهد دقیقی نداریم تا بر اساس آنها بفهمیم که آیا هدایت تاریخ را جز به صورتی که آن را در
بوف کور درک کرده است، درک میکرده یا نه. ولی به دلیل دریافت دقیقی که از ادبیات دارند، عصاره تاریخ را گاهی بهتر از کسانی که حرفهشان درک تاریخ است، درک میکنند. شاید به این دلیل که عمل نوشتن به عمل وقوع تاریخ بیشتر شباهت دارد تا درک آگاهانهی مکانیزم تاریخ توسط مورخ. عمل نوشتن برای نویسنده و عمل تاریخ برای عناصری که تاریخ را میسازند، درونی شده هستند، نوشتن یک مسئله شخصی، خصوصی و درونی شده است، و به همین دلیل ادراک فینفسهی تاریخی در آن قویتر از درک مورخ از تاریخ است. از این بابت تولستوی و داستایوفسکی حتی به عنوان نویسندگانِ درون تاریخ بهتر از مورخان قرن نوزدهم هستند.
#صادق_هدایت#رضا_براهنی