کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

#از_خود_بیگانگی
Channel
News and Media
Business
Politics
Education
Persian
Logo of the Telegram channel کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
@komite_hPromote
1.05K
subscribers
17K
photos
7.07K
videos
6.22K
links
خبر ها و گزارش های كارگری ،تصاوير، كليپ و مطالب و نظرات خود را از اين طريق برای ما ارسال كنيد. @h_komitte
Forwarded from تجربه نوشتن
#یک_کتاب
#یک_نویسنده

کتاب «دست‌نوشته های اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴» (که به آن عنوان دست نوشته های پاریس نیز گفته می شود) مجموعه ای از یادداشت هایی است که بین آوریل و آگوست سال ۱۸۴۴ توسط کارل مارکس نوشته شده است. اما این دست‌نوشته ها در زمان مارکس انتشار نیافت و برای اولین بار در سال ۱۹۳۲ در برلین منتشر شد.

دست نوشته های اقتصادی و فلسفی، بیان اولیه تجزیه و تحلیل مارکس از اقتصاد، به ویژه آدام اسمیت و نقد فلسفه ی هگل است. دست نوشته ها طیف گسترده ای از موضوعات از جمله مالکیت خصوصی، پول و... را در بر می گیرد.

این اثر مربوط به دوران جوانی مارکس، یعنی ۲۵ سالگی او است؛ بعد از جنگ جهانی دوم شهرت گسترده‌ای در اروپا یافت و موجب شکل‌گیری بحث‌های همه‌جانبه‌ای در خصوص مفاهیم فلسفی، به ویژه در مبحث از خودبیگانگی شد و زمینه‌ای را برای بررسی دیدگاه‌های مرسوم ارتدکس فراهم ساخت.

در کتاب «دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴» اثر کارل مارکس؛ ترجمه‌ی حسن مرتضوی می‌خوانیم:

«در نظام مالکیت خصوصی هر فرد در این اندیشه است که نیاز جدیدی را برای دیگری خلق کند تا او را مجبور به دادن قربانی جدیدی کند؛ و با قرار دادن او در یک وابستگی جدید و وسوسه‌ی بهره‌مندی از نوع جدیدی از لذت، به ورشکستگی اقتصادی تن دهد. هر کس تلاش می‌کند تا با تحمیل قدرتی بیگانه بر دیگری، از این طریق نیاز خودخواهانه‌اش را برآورده کند. بنابراین پول به عنوان نیروی وارونه کننده در برابر فرد، و آن پیوندهای اجتماعی ظاهر می‌شود که مدعی اند فی‌نفسه ذات هستند. پول وفاداری را به خیانت، عشق را به نفرت، نفرت را به عشق، فضیلت را به شرارت، شرارت را به فضیلت، خدمتکار را به ارباب، و ارباب را به خدمتکار، حماقت را به هوش، و هوش را به حماقت تبدیل می‌کند. چون پول به منزله‌ی مفهوم موجود و فعال، ارزش تمام چیزها را در هم می آمیزد و مبادله می‌کند. خود نیز درهم آمیختگی و مبادله‌ی عام همه ی چیزها، جهانی وارونه در هم ریختگی و مبادله‌ی همه کیفیت های طبیعی و انسانی است.

اگر انسان انسان باشد و روابطش با جهان روابطی انسانی، آن گاه می‌توان عشق را فقط با عشق، اعتماد را با اعتماد و... رد و بدل کرد. اگر بخواهیم از هنر لذت ببریم، باید هنرمندانه پرورش یافته باشیم. اگر می‌خواهیم بر دیگران تاثیر بگذاریم، باید به راستی قادر به برانگیختن و تشویق دیگران باشیم. هر کدام از روابط ما با انسان و طبیعت، باید جلوه‌ی ویژه‌ای باشد منطبق با ابژه‌ی اراده و زندگی فردی واقعی مان. اگر یک طرفه عشق می‌ورزی، یعنی عشقت به عنوان عشق، ناتوان از برانگیختن عشق متقابل است. اگر با تجلی زنده ی خود به عنوان انسانی عاشق محبوب دیگری نمی‌شوی، آن گاه عشقت ناتوان است و این عین بدبختی است.»
#کارل_مارکس
#از_خود_بیگانگی

https://t.me/tajrobeneveshtan/2818
Forwarded from تجربه نوشتن (خسرو)
🎯 از خود بیگانگی چیست؟

#از_خود_بیگانگی در معنای لغوی عبارت است از: جدایی چیزی از چیز دیگر. اما در اصطلاح عبارت است از: چیزی که انسان آن را خلق کرده و یا جزء خصایص وی است و به طریقی از او فاصله بگیرد. در این حالت با موقعیتی روبرو هستیم که می توان آن را بیگانگی نامید. وابستگی های میان انسان ها و آنچه که تولید می کنند، دچار از هم گسیختگی می شوند. این مفهوم، جایگاه اساسی در نظریه ی #کارل_مارکس دارد.

در تئوری از خود بیگانگی، مارکس بیان می کند که کاپیتالیسم، نظام دوگانه ای را به ارمغان می آورد که در آن، سرمایه داران، مالکیت فرآیند تولید، فرآورده های تولیدی و زمان کارِ کسانی را که برای آنها کار می کنند، در دست دارند. در جامعه سرمایه داری، اکثریت انسان‌ها، به جای آنکه به صورت طبیعی برای خود کار کنند و کالایی را تولید کنند، به صورت غیرطبیعی برای گروه کوچکی از سرمایه داران تولید می کنند. بنابراین از خود بیگانگی فرآیندی است که بواسطه آن، اعضای طبقه کارگر (فرودست) خود را چیزی بیش از کالایی در مجموعه کلی اشیا نمی بینند. از خود بیگانگی به وضعیتی اطلاق می شود که در آن، انسان‌ها تحت استیلای نیروهای خود آفریده شان قرار می گیرند و این نیروها به عنوان قدرت های بیگانه در برابرشان قد علم می کنند.

مارکس، فرآیند از خود بیگانگی را اینگونه توضیح می دهد؛ هر چه کارگر ثروت بیشتری تولید می کند و محصولاتش از لحاظ قدرت و مقدار بیشتر می شود، فقیرتر می گردد. هر چه کارگر، کالای بیشتری می آفریند، خود به کالای ارزان تری تبدیل می شود. به این معنا که محصولِ کار، در مقابل کارگر به عنوان امری بیگانه و قدرتی مستقل از تولید کننده می ایستد. در حقیقت خودِ کار به شی بدل می گردد که کارگر تنها با تلاش و یا وقفه های بسیار نامنظم می تواند آن را بدست آورد. تصاحب شی به شکل بیگانگی با آن، تا آن حد است که کارگر هر چه بیشتر اشیا تولید می کند کمتر صاحب آن می‌شود و بیشتر زیر نفوذ محصول خود، یعنی سرمایه قرار می گیرد.

تمام این پیامدها، از این واقعیت ریشه می گیرد که رابطه ی کارگر با محصول کارِ خویش، رابطه ی شی با بیگانه است. بر این اساس، هرچه کارگر از خود، بیشتر در کار مایه گذارد، جهان بیگانه اشیایی که می آفریند، بر خودش و ضد خودش قدرتمندتر می گردد، و زندگی درونی اش تهی می گردد و اشیای کمتری از آنِ او می شوند.

https://t.center/tajrobeneveshtan