تا بساط و جمع یاران هست ساقی در دو سوت
جنس نابِ عالی و ارزان فراهم می کند
دختر همسایه مان هر وقت می بیند مرا
مثل آهویی که دیده کرگدن رم می کند
من نمیدانم چرا مستخدم مجلس هنوز
چای دبش قیمتی یک در میان دم می کند
حاجی از وقتی که مکه رفته از روی خلوص
توی بطری استکانی آب زمزم می کند
گرچه ثابت مانده نرخ شیر اما شرکتش
هر سری ده سی سی از مقدار آن کم می کند
گفت: اوصیکم بتقوَی الله و نظم امرُکم
اختلاس باغ ازگل را منظّم می کند
قیمت ارز و طلا هر قدر بالا میرود
قامت «آ» ی مرا مانند «د» خم می کند
گرد و خاک کل عالم در هوای شهر ماست
صبح تا شب بر سرِ ما خاکِ عالم می کند
من زبانم لال بر عدل خدا شک کرده ام
چون که سهم مردم ایران فقط غم می کند
ما همه شیر علم هستیم ، تا بادی وزد
حمله بر دشمن از آن باد دمادم می کند
ما همه شیر علم هستیم ، تا بادی وزد
حمله بر دشمن از آن باد دمادم می کند
#سيدامير_مومنىحاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1403/09/21
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz