🚩🚨 "مردم کیست"؟ [Das Volk] 🖌#بخش_اول◻️خوانندهی محترمی، بهنفس اینکه ما نوشتیم؛ "هر شکلی از استعمال واژهی مردم تقلیلگرانه است." ما را "بهظاهر انقلابی، ادعای منفعلکننده و انحرافی، پای چوبین، لفاظی منطق نظری و غیردیالکتیکی، حقنهکننده، تنقیهکننده، اندیشهی انحرافی، کمیتهی خودخواندهی کارگری، از مامانجانش قهرکرده، ماورای انقلابی، اسم پرطمطراق، و بالاخره ح.ک.ک" متصف فرموده است.
اما خیال نکنید که این همه استعاره و القاب و توصیفات در چند صفحه مرقوم گشته باشد، تنها در چند سطر!
نخست اشاره به این نکته از منظر روششناختی ضروری است که، درک برخی از دیالکتیک مارکسی چنین است که؛ از آن بهعنوان راهنمای عمل سخن بگوید، اما این موضوع فقط به معنای عقلانی شدن متعاقب مفاهیم و تصمیمهای متنوع قدیمی است. بههمین دلیل است که بسیاری از جمله، استالینیسم و کمونیستهای ضددیالکتیک ... در کلیت خود اصل کلیدی آن یعنی "نفینفی" را رد کرده، اما کنار نگذاشتند. استفاده از شیوهی بیان دیالکتیکی توهم تداوم در روش را بهوجود آورده است. چنین دیالکتیک صوری و منحط نیازمند اثبات این موضوع است که هر چه سوسیالیسم وجود دارد ضرورتا همان چیزی است که باید باشد، یعنی عقلانی است. همان که سوسیالیسم دولتی (سرمایهداری) را سوسیالیسم واقعا موجود میپنداشتند.
ما از همهی القاب و توصیفات میگذریم، تنها به یک گمانهزنی اشاره میکنیم که
"کمیته ف.ک.س" نه تنها مطلقا هیچ گرایشی به "حزب کمونیست کارگری" ندارد، بلکه تمامی همپالگیهای آنرا هم در زمرهی احزاب بورژوایی و تخریبگر مبارزات جنبش کارگری تلقی میکند. کسی که تا حدودی ادبیات ما را دنبال کرده باشد، بهسهولت درخواهد یافت که اساسا هیچگونه گرایش حزبی نداریم،
#دیدگاه ما مبتنی بر
#قدرت_شوراها و
#خودرهایی طبقهی کارگر بهدست خویش است. اگر این نگرش جرم باشد، ما را به اتهام ضدحزبیت محاکمه کنید.
اما به اصل مطلب برگردیم. در یک پرسش سادهی "مردم کیست" شاید دچار دوگانگی متناقضی شویم که آنرا به دو و یا چند بخش تفکیک کنیم، اما باز هم نتوانیم آن بخشها را مشخص و متعین کرده و جنبههای مثبت و منفی اجتماعی آنرا توضیح دهیم (بخشی از مردم در انتخابات شرکت میکنند، بخشی دیگر شرکت نمیکنند و بخشی هم سرگشته و ممتنع. این مردمان چه کسانی هستند؟).
اما همچنین در یک گفتمان و حتی نوشتاری آنجا که نیازی چند به تمایز و تفکیک خاصهی موضوع نباشد، و بهعنوان "خواست مردم"، ما هم از این واژهی عام و نامتعین استفاده کرده و بهکار میبریم. اما هرگاه خواسته باشیم، همین مجموعهی عام را در کاربرد و مفصلبندی اجتماعی ـ طبقاتی بیان کنیم، این عامیت اجتماعی به شدت گنگ، ابهامآفرین، مخدوش و غیرقابل توضیح و دفاع خواهد بود. اما ما به هرگونه وحدت بیتمایز تردید داریم و بههمین دلیل هم از شرکت در کنار شرّ کمتر پرهیز میکنیم (انتخاب میان بد و بدتر) که شاید با نظر بسیاری متضاد واقع شود. ما شعاری را طرح نمیکنیم که همهی "مردم" را متحد کند. ما از وصلو پیلهی پارههای از همگسیخته بهشدت پرهیز داریم. تمامیت مردم برای ما از لحاظ درونی تمایزیافته است، چرا که در
#دیالکتیک یعنی
مفهوم کلیدی مارکس، مشخص از لحاظ درونی تمایزیافته است. ما به فکر این نیستیم که لشکریان از هم گسیختهی بسیج و سپاه را چگونه سازماندهی کنیم. ما برخلاف بسیاری از
چپهای علاقمند به
"جبهه متحد خلق" به هر سو سرک نمیکشیم.
نگاه محافظهکار
#چپ_خلقگرا، پیوسته کوشیده است تا "ناممکنی مردم" را در پسِ نقاب اصطلاحاتی چون؛ "بخشی از مردم" پنهان سازد، اما همین بخشبخش کردن، ماهیت کلی "مردم" را از دست داده است. همانگونه که هیچ موجودی را به حیث موجود بودن نمیتوان توصیف کرد. زیرا که تمامی ابزارهای توصیف نه بر اشتراک، بلکه بر افتراق قرار دارند. مردم تنها یک تجمع نامتعین بوده و فاقد معنی است و برای همین است که از طرف هر کسی از جمله طبقهی حاکم قابل مصادره میباشد. در سخنان تمامی سران رژیم ضدانقلاب واژهی "
#مردم" مقدسترین کاربرد را دارد که حتی آنها را "ولینعمت" خود میدانند.
👇🏼👇🏽👇🏾