🔴●
اسطورهی افسانهای فاشیسم که “
کار انسان را آزاد میکند”
و رؤیای پیشرفت #بخش_اول#خامنهای هر سال را فریبکارانه با عنوانی نامگذاری میکند که بهعنوان مفهومی چرخهای و منسوخ و مکرر در اذهان مردم ایران تبدیل شده است.
#کار، تولید، پیشرفت، جهش و... با پیشوند و پسوندهای مقاومت، حمایت، مانعزدایی و... چنین اوهاماتی که با برچسب “کار جهادی”، “مدیریت انقلابی”، “تفکر بسیجی” و.... آراسته میشوند،
هدف اینکه؛ هر چه بیشتر کار کنید! همین شعارها در بنرهای انتخاباتی و برنامههای دولت هم گوش و چشم را میآزارد.
این شعارها در دولت احمدینژاد هم بر دو مفهوم استوار بود: “پیشرفت” بسان هدف و “کار” بهمثابه ابزار. او مکرر میگفت: “دولت شبانهروز مشغول کار است”، “خواستیم کار کنیم اما نگذاشتند”، (همچون تدارکاتچی اصلاحطلبان) و... اگرچه او ادعا داشت “این دولت بیش از همه دولتهای قبل کار کرده” و رهبر هم بر ادعای او صحه میگذاشت، او همچنین به دنبال رسیدن به افقهای پیشرفت بود؛ پیشرفتی که رهبر آن را بهعنوان آلترناتیو “توسعه” مطرح کرده بود تا در ایران ۱۴۰۴ رونمایی شود. اما این ادعا و شعار تاریخی طولانی دارد.
کار حداکثری برای پیشرفت لایتناهی، همان شعار دهانپرکن هاشمی برای سازندگی پساجنگ بود، همان مدل دولت رجایی-موسوی برای محرومیتزدایی مستضعفین پساانقلاب، همان ایدهی محمدرضاشاه برای رسیدن به دروازههای تمدن بزرگ دهه پنجاه و همان ایدهی رضاشاه برای ساختن ایران نوین.
بُعد اصلی ماجرا همان مفهوم پیشرفت و بدیل توسعهی غربی است که قرار بود اجرا شود، همان تفکری که بنیان عمدهی آن بر اصل مدلهای جهانشمول توسعهی غربی و مفروض بر سه اصل؛ نامتناهی بودن پیشرفت علم، پیشرفت بشر و منابع مادی لازم است. برگرفته از مفروضات کهن اروپای قرن ۱۸ در کشوری جهلزده، غارتشده و تحریمزده قرن ۲۱ م.
اما تفکر پیشرفت از عصر روشنگری عروج یافت، در فلسفه هگل به اوج خود رسید و نه تنها در لیبرالیسم کلاسیک بازتاب دارد (گرچه فیزیوکراتهایی مانند مالتوس که نامتناهی بودن منابع را زیر سوال بردند) که میراث خود را در مارکسیسم بهجا نهاد (مگر اصحاب اندیشه انتقادی که منتقدان جدی روشنگری هستند).
پیشرفت در نظر والتر بنیامین: “مطابق با ایدهی تکامل نامتناهی انسان، معرف فرآیندی نامحدود و بیکران بود. ثالثاً، چنین قلمداد میشد که مقاومت در برابر پیشرفت، که بهصورتی خودکار مسیری مستقیم یا مارپیچ را دنبال میکند، ناممکن است” (بنیامین: ۱۳۸۵، ص.۱۶۱).
همچنین، بایستی مفهوم کار را در مناسبات تولیدی حاکم مورد انتقاد قرار داد از اینکه ماهیت “کار” بهعنوان کلید پیشرفت به تغافل رفته، که وجه مشترک تفکرات مختلف قرن هجده تا نیمه
اول قرن بیستم است که به اشکال متفاوتی بازتاب یافته. از بورژوازی نوظهور پروتستان که کار را نشانه یقین به کسب سعادت الهی میدانستند تا مارکسیستهایی که مدعی بودند کار برای حداکثر بهرهوری از منابع طبیعی و نیز تکنولوژی تحت قیومیت پرولتاریای جانشین بورژوازی شده، تنها راه رفع استثمار از انسان است و سوسیالناسیونالیسم که در کار آزادی انسان را میبیند .
حتی این مفهوم در ادبیات و هنر برتولت برشت هم قابل دریافت است، نظیر “اندیشههای مهتی”، با این ایده “که پایان دادن به استثمار بشر بستگی به این دارد که با چه سهولتی بهرهکشی از زمین ممکن است. اگر بهرهکشی از انسان در زمانی که بهرهبرداری از زمین بسیار مشکل بود، قطع میشد، گرسنگی و مرگ در پی داشت. امروزه اگر استثمار انسان موقوف نشود، گرسنگی و مرگ حاصل میشود. صاحبان ابزار کار و اجیرکنندگان مردمان برای ادامه استثمار مردم، میخواهند حتی بهرهکشی از زمین را محدود کنند” (برشت: ۱۳۵۵، ص.۲۰-۱۹).
👇🏼👇🏽👇🏾