طنزی برای خیاشنهٔ مهربانم اورانوس، تا به این بهانه پس از دوونیم ماه اندوه، اندکی او را بخندانیم.
🔹تهماسبی خراسانی
شُوی پیدا بکرد و شد آروس
بعدِ نُه ماه از کنار و بوس -
طیّب آورد و بعد از آن تقوا،
با هزاران امید، اورانوس
آلح و صالح اند اولادش
در شب تیرهاند چون فانوس
ایزد از سرخکان نگهدارد
خودِ او را ز شرّ تیتانوس
او که مهماننواز و خوشقلب است
چای میآورد تهِ پتنوس
گل احساس اوست نامحسوس
خوش و بِش کردنش چه ناملموس
دست او مثل ابر بخشندهست
دل او است مثل اقیانوس
درس خواندهست مثل اقلیدس
جا رسیدهست مثل جالینوس
پر زبان است یک کمی لیکن
هر زبانش یکیست اختاپوس
آدم از جرّ و بحث میترسد
با او کَلماکَل است یک کابوس
فقط این عیب و باقیاش هنر است
مَثَلِ پای با پرِ طاووس
گفتهاند انگریزی و روسیست
او نه افرنگی است و نی هم روس
دختِ بیجورهٔ هریرود است
موج رخشنده است چون سیروس
مهر میبارد از سر و رویش
چون زرافشانِ شاخهٔ اکسوس
شوی خود را به عاشقی بستان٘د
ماکیانیست در کمندِ خروس
مثل لیلی که در کفِ مجنون
مثل سودابه، رامِ کیکاووس
عشق همواره شمع راهش باد
غم او باد حبس تاتاروس
عمر او باشد از هزار فزون
مثل عمرِ پرندهٔ ققنوس
۲۶ تیر ۱۴۰۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔸توضیح برخی واژگان
آروس: گویش مردمی عروس
طیّب و تقوا: پسر و دختر خیاشنهام
امید: نام همسر ایشان
اختاپوس: هشتپا
سیروس: رشته ابرهای سفید
زرافشان: رودیست که از همان سرچشمههای آمو سرچشمه گرفته و پس از آبیاری بخشهایی از تاجیکستان و ازبکستان دوباره به آمو میریزد. مردم از طریق شستن ریگ این رود ریزههای طلا مییابند.
اکسوس: یکی از نامهای قدیمی رود آمو.
تاتاروس: مخفف تارتاروس، محلی که اورانوس (خدای آسمان یونان باستان) مغضوبین خویش را در آنجا محبوس میکرد.
واژگان "بکرد" و "بستاند" نیز بر اساس لهجهٔ هرات به کار رفته است.
@khorasani_poem