نمونهای از شعر «پلّکانی»
نخستین نمونه از این ساختار جدید به نام همسفر عاشقانههایم
مژگان فرامنش رقم خورده است و امروز که زادروزش است آن را با عشق تقدیمش میکنم.
❤️🌹🌺💐
گندمانهٔ۳
گل گندم، بهانه، مژگان جان
باز پیچیده بوی گندمزار
در حوالیِ خانه مژگان جان
اولین گندمانه مژگان جان
دومین گندمانه مژگان جان
سومین گندمانه مژگان جان
غم نان، سه و چار را بلعید
سال پیرار و پار را بلعید
غم نان، روزگار را بلعید
دو لب بیترانه مژگان جان
پنج سال و سه چامه را گفتیم
دو گسست از چکامه را گفتیم
خامیِ رنگ خامه را گفتیم
سبب قطع نامه را گفتیم
ماند اما زمانه، مژگان جان
از زمان.. این زمان نامیمون
از زعیم فراریِ مجنون
از ترور و تباهیِ پشتون
عصر ملا و مذهب و افیون
ملت بیپناهِ خفته به خون
خلقِ بیآشیانه مژگان جان
آرزوهای رفته بر تاراج
آبرویی که گشتهاست حراج
سوخت نسلی و سوخت راه علاج
بازگشتهست دور کور و کلاج
گشته آیینه خاک را محتاج
از خراسان نه تخت ماند و نه تاج
وطن بینشانه مژگان جان
بگذریم از حکایت ادبار
دلمان کوچک است و غم بسیار
آخر ای چیزفهم، ای هشیار،
بین بزم بهشت و گندمزار -
شد سرِ زخم باز کردن کار؟
تا مجال است اسپ را بردار،
بازگردیم سوی گندم و یار
نغمهٔ عاشقانه مژگان جان
خوشههای خزیدهٔ مویت..
داسوان دو پلک و ابرویت..
بیتهای همیشه جادویت..
شده از واژگان النگویت
قدِ پُرخودنمای ناجویت..
ماه و خورشید، از گل رویت..
به کسی هیچ خصلت و خویت..۱
باز پیچیده در محل بویت
بوی عطر زنانه مژگان جان
مزرعی خفته است در شالت
گل گندم نشسته در فالت
بال گنجشکهاست در بالت
تو زبانی و طوطیان لالت
تو دلیل و پریگکان دالت
تو جلودار و عشق دنبالت
شهر رویاست ذهن سیّالت
هِرَی از توست، بلخ هم مالت
ای به قربان اصل و تمثالت
دلبر نازدانه مژگان جان
۷ - ۱۰ مرداد ۱۴۰۱
#تهماسبی_خراسانی
۱. نمیخورد به کسی هیچ خصلت و خویم (مژگان فرامنش)
@khorasani_poem