«تاکستان»
از اینجا تا باغهای انگور صبر دارم.
از این جا تا باغهای انگور طاقت آوردم.
خورشید بر پوست تنم میتابد، ماهیای هستم در دریا. پولکهایم زیر نور خورشید میدرخشد. تنام بر آب گرم شناور است. ماهی کوچکی هستم که بسیار آزادم. آزادیای در عمق دریا.
آزادیای به وسعت دریا.
تابستان را میپرستم.
پ.ن: از تاکستان و پروازها.🍇
هستیچهاردولی💌