اسطوره بازگشت جاودانهکتاب
اسطوره بازگشت جاودانه نوشته
میرچا الیاده را هنوز میتوان از کتابهای خوب در حوزه اسطورهشناسی دانست.
نکته قابل توجه ترجمه بهمن سرکاراتی از این کتاب است که این کتاب به زبان فارسی را تبدیل به کتابی خواندنی و جذاب کرده است.
الیاده در نوشتههای خود به مفهومی به نام «حافظه جمعی» اشاره میکند و درباره چگونگی شکل گیری اسطورهها مینویسد:
"یاد یک واقعه تاریخی و یا یک شخص
حقیقی، حداکثر بیش از دو یا سه قرن در حافظه جمعی مردمان باقی نمیماند. چون برای حافظه جمعی دشوار است که حوادث فردی و سرگذشت اشخاص «حقیقی» را به یاد بسپارد. شاید بتوان گفت که حافظه عامه به شخصیتهای تاریخی دورانهای جدید، معنی و اعتباری میبخشد که بایسته آنهاست" (الیاده، ۱۳۹۳: ص ۵۸-۵۹، انتشارات طهوری).
الیاده یادآور میشود که انسانها در طول تاریخ علاقه به تکرار اعمال نخستها را داشتند و درباره هستیشناسی بدوی مینویسد:
"انگار گرایشی در انسان نهفته است که او را به پیروی از الگوها و نمونههای آغازین وادار می کند. ... به سخن دیگر او فقط هنگامی خود را
راستین و
به راستی خویشتن میانگارد که از خویشتن خود بیگانه میشود" (همان، ص ۴۹).
با آنکه امروزه ذهن بشر دیگر داستانهای باستانی را نمیپذیرد ولی اسطورهشناسی اهمیت دارد چرا که به شناخت انسان کمک شایانی میکند.
یکی از اصلیترین اهداف مطالعه تاریخ، شناخت انسان است ولی دادههای تاریخی که از واقعیتها میگویند بسیاری از زوایای انسانی را انتقال نمیدهند.
همانطور که مایکل استنفورد در کتاب درآمدی بر فلسفه تاریخ اشاره میکند، در تاریخپژوهی باید تا اندازه ممکن به دنیای برداشتها، واکنشها، محاسبات و احساسات انسانها راه یابیم (استنفورد، ۱۳۸۷: ص ۱۰۱، نشر نی).
اسطورهها دستاوردهایی هستند که میتوانند فرصت راهیابی نسبی به واکنشها و احساسات انسانها در طول تاریخ را فراهم کنند؛ چه اسطورههایی که جنبه ملی دارند و چه اسطورههای مذهبی.
عجیب است که حکیم فردوسی چند صد سال پیش، از رمز و معنی داستانها گفته و در ابتدای شاهنامه به مخاطبان خود اینچنین میگوید:
ازو هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز و معنى برد
اگر انسان از دستاوردهایش دور شود، شاید مجبور شود همه چیز را دوباره تجربه کند! ولی این بار در دنیای مدرن!
@TaamolatFarhangi