خردِ مهرگان

هفت حوض
مخمل کوه

@kherademehregan

‏از قديسى پرسيدند :
خشم چيست ؟!
او پاسخ زيبايى داد : خشم مجازاتى ست كه
ما به خودمان ميدهيم
به خاطر اشتباه يک نفر ديگر!
   🦋       
@kherademehregan

♦️کیهان کلهر
♦️کیا طبسیان


@kherademehregan

گاهی وقتها نرسیدن هم زیباست

رضا باپیری

   🦋       
@kherademehregan

💎 یکی میگفت: ما یک گاریچی در محلمان بود، که نفت می برد و به او عمو نفتی می گفتند.
یک روز مرا دید و گفت: سلام. ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید!؟
گفتم: بله!
گفت: فهمیدم. چون سلام هایت تغییر کرده است!
من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟
گفت: قبل از اینکه خانه ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل می گرفتی، حالم را می پرسیدی. همه اهل محل همینطور بودند. هرکس خانه اش گازکشی میشود، دیگر سلام علیک او تغییر میکند…
از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداد. عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد.
سی سال او را با اخلاق خوب تحويل گرفتم. خیال میکردم اخلاقم خوب است. ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم.
یادمان باشد، سلام مان بوی نیاز ندهد!

   🦋       
@kherademehregan

هیچ شادی نیست اندر این جهان
برتر از دیدار روی دوستان

هیچ تلخی نیست بر دل تلخ تر
از فراق دوستان پر هنر‌

رودکی

   🦋       
@kherademehregan

تمامِ سفرهای‌ پختگی و بالغ شدن از یک جدا شدن شروع می‌شود ؛ جدا ‌شدن از احساس امنیت ، جدا شدن از حس قدرت ، جدا شدن از یک وابستگی و جدا شدن از هرچیزی که فکر می‌کنیم بدون آن هیچ خواهیم شد.

   🦋       
@kherademehregan

مجنون را دیدند روی خاک مینوشت :

لیلی ، لیلی ، لیلی...

پرسیدند دیوانه چه میکنی؟

گفت :

چون میسر نیست من را کام او ،

عشق بازی میکنم با نام او
‌‌‎‌‌
‎‌‌
   🦋       
@kherademehregan

ساکنان قلبت را به دقت انتخاب کن
زیرا هیچ کس به غیر تو
بهای سکونت شان را نخواهد پرداخت...

جبران خلیل جبران

   🦋       
@kherademehregan

چرا بعد از عطسه الحمدلله میگوییم ؟!
(خیلی جالبه) 👌

علت گفتن الحمدلله بعد از عطسه اینست که ضربان قلب در هنگام عطسه متوقف میشود و سرعت عطسه 100کیلومتر در ساعت است و اگر به شدت عطسه کردی ممکن است استخوانی از استخوان هایت بشکند و اگر سعی کنی جلو عطسه را بگیری باعث میشود خون در گردن و سر برگردد و سپس باعث مرگ شود و اگر در هنگام عطسه چشم هایت را باز بگذاری ممکن است از حدقه بیرون بیاید!
و برای آگاهی در هنگام عطسه همه دستگاههای تنفسی و گوارشی و ادراری از کار می ایستد و قلب هم از کار می افتد رغم اینکه زمان عطسه بسیار کوتاه است و بعد آن به خواست خدای مهربان بدن به کار می افتد اگر خدا بخواهد که به کار افتد گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است به همین دلیل الحمدلله میگوییم. میگوییم خدایا شکرت برای سلامتی  که به بدنم دادی و شکرت برای بیماری هایی که به من ندادی..
خدا را شکر
   🦋       
@kherademehregan

پەڵە،
نخستین بارش موثر در اصلاح عامیانه «پەڵە» نام دارد

🔴🔴🔴🔴🔴🔴

🔹نخستین بارش موثر در اصلاح عامیانه «پەڵە» یا همان بارش موثر نام دارد که حداقل رطوبت مورد نیاز برای سبز شدن بذر گندم را فراهم می‌کند.

🔹از دیدگاه بیشتر کشاورزان پەڵە یعنی بارش در اراضی زراعی به‌ قدری باشد که آب به میزان کافی به خاک نفوذ کرده و در قسمت‌هایی از این اراضی نیز آب تجمع یافته باشد.

🔹آن‌ها معتقدند، عمق نفوذ آب به داخل خاک در اثر بارش باید حدودا ۳۰ سانتیمتر باشد که قطعا برای تحقق آن، بارشی بین ۳۰ تا ۵۰ میلیمتر موردنیاز است که البته با تعریف هواشناسی در مورد وقوع پەڵە تفاوت‌هایی دارد. 

🔹په‌له در برخی نقاط، برخی سال ها دیرتر و حتی به آذر کشیده شده و برخی سال ها زودتر در پایان مهر، به صورت نرمال پەڵە در آبان ماه مطلوب‌ترین حالت است.

🔹تعریف پەڵە در ماه مهر تعریف مناسبی نمی‌تواند باشد چون به‌ علت بالا بودن دما، به‌طور طبیعی عامل تبخیر نیز بالاست لذا این تعریف، برای این ماه مناسب به نظر نمی‌رسد، اما برای آبان‌ ماه تا حدود زیادی، مناسب است
   🦋     .
@kherademehregan

📸شکوه دماوند از کویر مرنجاب
   🦋     
@kherademehregan

♈️ روستای درازنو فاصله ی کمی از شهر گرگان داره. پاییز حیرت آور و آرامش بخش ، رنگ و بوی تازه ای به وجودتون میده.

♈️ اینجا بهشتی گم شده به نام روستای درازنو، گرگان، گلستان
   🦋     
@kherademehregan

پسرکی دو سیب در دست داشت🍎🍃
مادرش گفت :

یکی از سیب هاتو به من میدی؟
پسرک یک گاز بر این سیب زد
و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید!
سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده

اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت :
بیا مامان!
این یکی ، شیرین تره!
مادر ، خشکش زد
چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود.
هر قدر هم که با تجربه باشید
قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید
و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد .
   🦋     
@kherademehregan

برگی از تاریخ والیان پشتکوه

خانم فریا استارک دو بار به ایران آمد . یکی در سال ۱۳۰۶ شمسی مقارن با اوان سلطنت رضا‌شاه و دیگری در سال۱۳۱۰ شمسی چون به زبان فارسی و عربی تسلط داشت توانست با مردم خوب ارتباط برقرار کند و از ایشان محبت ببیند خانم فریا استارک سیاح و نویسنده انگلیسی به قول مورتنس دانمارکی و مولف کوچ نشینان لرستان در زمره بانوان ویکتوریایی یعنی زنان جسور‌ محسوب می شود که خطر کردند و شجاعانه به دیارهای دور دست به سفر رفتند تا حس ماجراجویی خود را تسکین دهند . خانم استارک درسال ۱۳۱۰شمسی مجددا به ایران بازگشته و این بار مقصد اصلی او گشت و گذار در پشتکوه و پیدا کردن دفینه ای در یکی از غارهای کبیر کوه بود خانم استارک می گوید به فرماندارگفتم که می خواهم که گورستانها و شهرهای طرهان را که در اطراف سیمره قرار دارند بررسی نمایم چنانچه نیازی به کسب مجوز دارید تا فورا به تهران نامه بنویسم و منتظر پاسخ بمانم زیرا در آنجا مرا به اسم می شناسند مودبانه گفت بنویسید با کمال میل اقدام خواهم کرد خانم استارک در پایان سفر خود در ایلام و نتیجه کاوش های باستان شناسی خود چنین می نویسد جمجمه قبر لارتی سالم به بغداد رسید آنرا به موزه بغداد هدیه کردم این نمونه جمجمه توسط خانم استارک پیدا شد و به موزه هدیه گردید مشتمل بر کاسه سر و آرواره زیرین است در قبری زیر تخته سنگی در دره لارتی پیدا شده است .

بر گرفته از کتاب والیان پشتکوه نوشته ابراهیم یعقوبی صفحات ۱۶۳ و ۱۶۴

احمد اسدی فر

   🦋       
@kherademehregan

~این متن توسط یک خانم نویسنده بازنشسته نوشته شده که احساسش را زمان انتقال به خانه سالمندان به نگارش در آورده است:~
*دارم به خانه سالمندان میروم،مجبورم.*
*وقتی زندگی به نقطه ای میرسد که دیگر قادر به حمایت از خودت نیستی،*
بچه هایت به نگهداری از فرزندان خودشان مشغول اند
و نمی توانند ازتو نگهداری کنند،
این تنها راه باقی‌مانده است.
خانه سالمندان شرایط خوبی دارد: اتاقی ساده، همه نوع وسایل سرگرمی، غذای خوشمزه، خدمات هم خوب است.
فضا هم بسیار زیباست اما قیمتش ارزان نیست.
حقوق بازنشستگی من به سختی می تواند این هزینه را پوشش دهد.
البته اگر خانه ی خودم را بفروشم به راحتی از پس هزینه اش برمی آیم.
می توانم در بازنشستگی خرجش کنم؛ تازه ارث خوبی هم برای پسرم بگذارم.
پسرم میگوید : «پول ها و اموالت باید به خودت لذت بدهد. ناراحتِ ما نباش.»
حالا من باید برای رفتن به خانه سالمندان آماده شوم.
به هم ریختن خانه خیلی چیزها را دربرمی گیرد:
1⃣ جعبه ها، چمدان ها، کابینت و کشوها که پر از لوازم زندگی است، لباس ها و لوازم خواب برای تمام فصول.
2⃣ از جمع کردن خوشم می آمد.
کلکسیون تمبر، ده ها نوع قوری دارم. کلکسیون های کوچک زیاد، مثل گردنبندهایی از سنگ کهربا و چوب گردو و از این قبیل.
3⃣ عاشق کتابم. کتابخانه‌ام پر از کتاب است. انواع شیشه بطری مرغوب خارجی.
از هر نوع وسایل آشپزخونه چند ست دارم.
4⃣ دیگ و قابلمه و بشقاب و هر چه که می شود دریک آشپزخانه پر تصور کرد.
ده ها آلبوم پر از عکس و...
به خانه پر از لوازم نگاه می‌کنم و نگران می شوم.
خانه سالمندان تنها یک اتاق با یک کابینت، یک میز، یک تخت، یک کاناپه، یک یخچال، یک تلویزیون، یک گاز و ماشین لباسشویی دارد.
دیگر جایی برای آن همه وسایلی که یک عمر جمع کرده ام ندارد.
یک لحظه فکر می کنم مالی که جمع کرده ام، دیگر متعلق به من نیست.
در واقع این مال متعلق به دنیاست.
به این ها نگاه می کنم، با آن ها بازی می کنم، از آن ها استفاده می کنم، ولی نمی توانم آن ها را با خودم به خانه سالمندان ببرم.
می خواهم همه اموالم را ببخشم، ولی نمی توانم؛ هضمش برایم  مشکل است.
از طرفی بچه ها و نوه هایم برای کارهایم و این همه چیز جمع آوری شده ارزش آنچنانی قائل نیستند.
به راحتی می توانم تصور کنم که آن ها با این همه چیزی که با سختی جمع کرده ام، چطور برخورد می کنند:
همه لباس ها و لوازم خواب دور ریخته می شود. عکس های با ارزش نابود می شود، کتاب ها، فله‌ای فروخته می شود.
کلکسیون هایم چه ؟؟!!!!
مبلمان هم با قیمتی بسیار کم فروخته می شود.
از بین کوه لباسی که جمع کرده بودم، چند تکه برداشتم، چند تا وسیله آشپزخانه، چند تا از کتاب های مورد علاقه‌ام و چند تا قوری چای.
کارت شناسایی و شهروندی، بیمه، سند خانه و البته کارت بانکی، تمام.
این همه متعلقات من است. میروم و با همسایه‌ها، خداحافظی می‌کنم....
*سه بار سرم را به طرف درب خانه خم می کنم و آن را به دنیا می سپارم.*
*بله در زندگی، شما روی یک تخت می خوابید و در یک اتاق زندگی می کنید بقیه اش برای تماشا و بازی است.*
بالاخره مردم بعد از یک عمر زندگی می فهمند:
ما واقعا چیز زیادی نیاز نداریم.
1⃣ دور خودتان را برای خوشحال شدن، شلوغ نکنید.
2⃣ رقابت برای شهرت و ثروت خنده دار است.
3⃣ زندگی بیشتر از یک تختخواب نیست.
4⃣ افسوس که هر چه برده ام، باختنی است.
5⃣ برداشته ها، تمام گذاشتنی است.
پس در لحظه و حال زندگی کنید.
زیاد در گیر تجملات، خانه، ماشین و.... نباشید.
*در یک کلام انبار دار نباشید.*
*سبکبال باشید، از زندگی لذت ببرید، خوب باشید، با خودتان،  با دیگران، با همه.*
*خوب شدن بخورید، خوب بپوشید، خوب سفر کنید، زندگی را زیاد سخت نگیرید.*
توصیه میکنم حتما بخونید این برای همه ما هست امروز پدر و مادران ما، فردا هم نوبت ما است که به سن کهولت می رسیم .

ارسالی : علی رادمهر

   🦋       
@kherademehregan

مختصری از داستان زندگی و دلاوری های یارمحمدخان زردلانی لک
.
برگرفته از کتاب " سرداران لک در انقلاب مشروطه "
نویسنده: هادی اسفندیاری

خوانش متن:زهرا میرزایی

#قسمت_سوم

#ایران #مشروطه #لکستان #قوم_لک #یارمحمد_خان #زردلان #بالاوند #ایرانی #زبان_لکی

ارسالی : آیت بهارگیر برخوردار


   🦋       
@kherademehregan

هر انسان طرحی الهی دارد.
جايي هست كه جز تو نمي تواند
كسي آن را پُر كند و كاري هست كه
جز تو هيچكس قادر به انجامش نيست.
طرح الهی زندگیت را بیاب
و نور را در سراسر کیهان بگستر.

   🦋       
@kherademehregan

خوشبختی مانند "تلفن" است!

اگر دیگران نداشته باشند،

به هیچ درد شما نخواهد خورد!

برای دیگران آرزوی خوشبختی داشته باشید

   🦋       
@kherademehregan