View in Telegram
حماسه های شاهنامه 🍃🍃🍃 👈هفت خان رستم (روایتی از شاهنامه ) ⬅️قسمت پنجم چو بیدار شد رستم از خواب خوش برآشفت بر بارهٔ دستکش چنین خواست روشن جهان آفرین که پنهان نکرد اژدها را زمین بدان تیرگی رستم او را بدید سبک تیغ تیز از کمر برکشید بدان اژدها گفت: برگوی نام کز این پس نبینی تو گیتی به کام چنین گفت دژخیم نر اژدها که از چنگ من کس نیابد رها صد اندر صد این دشت جای من است بلند آسمانش هوای من است بدو اژدها گفت: نام تو چیست؟ که زاینده را بر تو باید گریست چنین داد پاسخ که: من رستمم زدستان سامم هم از نیرمم ببینی ز من دستبرد نبرد سرت را هم اکنون برآرم به گرد برآویخت با او به جنگ اژدها نیامد به فرجام هم زو رها چو زور تن اژدها دید رخش کز آنسان برآویخت با تاجبخش بمالید گوش و درآمد شگفت بکند اژدها را به دندان دو کتف بدرّید پشتش بدانسان چوشیر در او خیره شد پهلوان دلیر بزد تیغ و انداخت از تن سرش فرو ریخت چون رود خون از برش جویی از خون اژدها جاری شد و زمین در زیر جسد اژدها دهان باز کرد و او را به درون کشید. رستم که از وقایع پیش آمده شگفت زده شده بود بر سر چشمه آب رفت و سر و تن خود را شستشو داد و به درگاه خداوند به نیایش پرداخت و گفت: ای پروردگار بزرگ! تو را سپاس می‌گویم که مرا زور و فرّ و دانش دادی تا بر این اژدهای خشمگین و آدمخوار پیروز گردم 📗خان چهارم: زن جادوگر رستم بعد از کشتن اژدها رخش را زین کرد بر آن نشست و به راه افتاد .در میانه روز به ناحیه رسید که بسیار سرسبز و پر از درخت و گل و گیاه و آبهای روان و خوشگواری در جوی‌های آن روان بود و چشمه های جوشان بی اندازه وجود داشت قوچ های جنگلی در آن می‌چریدند گویی بهشت در روی زمین تجسم یافته است رستم در کنار چشمه ای جوشان از اسب پیاده شد و در کمال تعجب سفره ای رنگین دید که قوچ بریانی در وسط آن بود و انواع خوردنی ها و آشامیدنی ها در آن سفره چیده شده بود این سفره را دیوان افسونگر پهن کرده بودند و تنبوری هم در کنار سفره گذاشته بودند رستم کنار این سفره رنگین نشست و شروع به خوردن و آشامیدن کرد و سپس تنبور را به دست گرفت و شروع به نواختن و آواز خواندن کرد که ناگهان دید زن بسیار زیبا و بالا بلندی که چهره ای چون گل های بهاری داشت از دور می آید زن با رنگ و بوی بسیار فریبنده نزدیک رستم آمد و در کنار او نشست رستم جامی از نوشیدنی‌ها پر کرد و نوشید و همین که از خداوند مهربان و نیکی دهش یاد کرد و او را سپاس گفت آن زن جادوگر به چهره اصلی خود که پیرزن عجوزه و بسیار زشتی بود برگشت چو آواز داد از خداوند مهر دگرگونه برگشت جادو به چهر سیه گشت چون نام یزدان شنید تهمتن سبک چون بدو بنگرید بینداخت از باد خمّ کمند سر جادو آورد ناگه به بند بپرسید و گفتش: چه چیزی بگو بر آن گونه کت هست بنمای روی یکی گنده پیری شد اندر کمند پر آژنگ و نیرنگ و بند و گزند میانش به خنجر به دو نیم کرد دل جادُوان را پر از بیم کرد 📙خان پنجم :نبرد با پهلوان و اسارت او رستم با عزمی آهنین به راه خود ادامه داد تا به منطقه ای رسید که مانند شب تاریک و ظلمانی بود و ماه و ستاره پیدا نبود. تاریکی وحشتناکی بر جهان حاکم بود اما رستم هیچ هراسی به دل راه نداد و از آن منطقه عبور کرد تا به سرزمینی روشن و سرسبز رسید .آن چنان این منطقه خرم بود و آب‌های روان در آن جاری بود که گویی بهشت بر روی زمین گسترده شده است رستم از اسب به زیر آمد و لگام اسب را برداشت و او را در دشت رها کرد تا بچرد و خود در حالی که سپرش را زیر سر گذاشته بود و شمشیرش را در دست داشت به خواب عمیقی فرو رفت دشتبان آن دشت وقتی اسب رستم را رها شده در کشتزار ها و سبزه ها دید به سرعت خود را به رستم رساند و با چوبی که همراه داشت ضربات محکمی به پای رستم زد و با اعتراض او را از خواب خوش بیدار کرد و گفت: برخیز ای مرد اهریمنی. چه کسی به تو اجازه داده است که اسب خود را در کشتزارهای مردم رها کنی و حاصل دسترنج دیگران را نابود سازی؟ رستم با هراس از جای برخاست و از گستاخی مرد دشتبان عصبانی شد. بدون آنکه با او سخنی بگوید برجست و گوشهای مرد را گرفت و آنها را فشرد و از بیخ کند و در دستان مرد گذاشت دشتبان با سر و صورت خونین گوشهایش را در دست گرفت و خود را به پهلوان اولاد رساند پهلوان اولاد جوانی شجاع و قدرتمند و نامدار در آن منطقه بود. دشتبان با خروش و گریه و زاری به پهلوان گفت: ای پهلوان نامدار مردی به این ناحیه آمده است که چون دیوی خشمگین است. من برای اعتراض به او که اسبش را در کشتزارها رها کرده بود نزد او رفتم اما این مرد گستاخ دو گوشم را کند و در دستانم گذاشت و مرا به این روز سیاه انداخت. ✍️روایت و باز نویسی حسن حاج صدری 🍃🍃🍃 با پیوند به لینک شاهنامه خوانی از گنجینه تاریخ ملی بهره مند شویم . https://t.center/khaneshShahnameh
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily