شنیدن صوت قرآن برای آقای #خامنهای اهمیت ویژه ای داشت؛ خاطرم هست جلسه ای برای تلاوت #قرآن در مسجد جامع #گوهرشاد برگزار شده بود که " استاد «ابوالعینین شعیشع» و چند تن از قاریان دیگر مانند استاد ساداتفاطمی، مرحوم استاد اوحدی، مرحوم استاد نازدار و بنده و سایر بزرگواران قرآن تلاوت کردیم، در حین برنامه بود که متوجه شدم آقای خامنه ای برای شرکت در جلسه آمده بودند اما بخاطر ممانعت های ماموران رژیم برای ورود ایشان به داخل جلسه قرآن، خود را به کفشداری داخل #مسجد رسانده و از آنجا به #تلاوت ها گوش دادند.
این موضوع باعث شد که به علاقه ایشان به گوش دادن قرآن بیشتر پی ببرم.
آرشام، رئیس ساواک زاهدان به تهران خبر داد که سیدعلی حسینی خامنه ای بعد از ظهر با دو محافظ با هواپیمای ایران تور عازم تهران است.
این نخستین پرواز او با هواپیما بود. نشریه دم دستش را برداشت و ورق زد. اشعاری دید و بر ذائقه اش خوش نشست سفینه الغزل را بیرون کشید. ابیات مورد نظر را نوشت و در انتها چنین نگاشت: « کتابت این ابیات در هواپیمایی که مرا از زاهدان به همراهی دو مأمور خوش اخلاق به مقصد نامعلومی می برد انجام گرفت»
چهره و رفتار آن دو مأمور آشکارا تغییر کرد .ماموران اداره کل سوم ساواک تهران در فرودگاه مهرآباد منتظرش بودند.اولین باری بود که تهران را آن هم شب هنگام از بالا تماشا میکرد. منظره دل انگیزی بود«به یکی از آن دو مأمور که بیش از دیگری مشعوف آسمان تهران شده بود گفتم:قدر مرا بدان. تو به خاطر من اکنون با هواپیما به تهران آمده ای. اگر شخص دستگیر شده کسی جز من بود، حالا تو را با ماشین به خاش فرستاده بودند؛ آن وقت باید شب را در بیابان می گذرانی. خنده ای... بلند سر داد»
آقای بهشتی مشغول صحبت با دکتر شد تا از وضعیت آقای خامنه ای مطلع شود. دکتر توضیح می داد و قسم می خورد که آقا رفته بود ولی برگشت میگفت: چند دقیقه ای هیچ امیدی نداشتیم ولی ... در آن لحظه چشمم به صورت آقای بهشتی افتاد. اشک هایش از زیر عینکش جاری بود. دکتر بهشتی می گفت: «خدا می خواهد ایشان به عنوان ذخیره بمانند»