خبرمازندران 🇮🇷🇮🇷

#آغوش
Channel
Logo of the Telegram channel خبرمازندران 🇮🇷🇮🇷
@khabaremazandaranPromote
2.78K
subscribers
57.8K
photos
9.99K
videos
5.31K
links
✅خبرمازندران ♻️پوشش اخبار متنوع اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ورزشی و .. 🔸ما به #مازندران به عنوان یک #کلان_شهر می‌نگریم 🔹سایت خبری khaber.ir 👈ارسال مطلب: @khabare_mazandaran
‼️ #بیژنی به شورای شهر بابل برگشت..
✍🏻 احسان محمدی پور

🔰جواد بیژنی یکی از اعضای شورای شهر بابل بود که در جریانات اخیر بازداشت شد و علیرغم همه فشارها حاضر به استعفا نشد و بعد از آزادی در محل کار خود در شورای شهر حاضر شد.
https://t.me/khabaremazandaran/27194
🔰بنده ایشان را نه دیده ام و نه هیچ ارتباط و تماسی باهم داشتیم اما بعنوان یک #روزنامه_نگار حرکات او را زیر نظر گرفتم.
بهیچ وجه حرکت اشتباه بیژنی و سایر اعضای شورا مورد تایید نیست و تاکید می کنم مدیران (خصوصا منتخبین مردم) باید وسواس بیشتری در اعمال و رفتار خود خرج کنند اما....

🔰اما فراموش نکنیم بیژنی مثل بسیاری از افراد جامعه یک #انسان است و حق اشتباه کردن دارد خصوصا موضوعی که امروز مشخص شده یک #توطئه و #نقشه از پیش طراحی شده بود.
اساسا در این پروسه شاکی خصوصی وجود نداشت و به کسی #آسیبی هم نرسید.

🔰ولی بعضی موضع گیری های احساسی موجب شد یک قضیه ساده به یک بحران ملی و حتی سوژه رسانه های بیگانه قرار بگیرد.
چنان چوب حراجی بر آبروی چند مرد دارای #خانواده زدند که انگار با به صدا در اوردن هر چه بیشتر #ناقوس رسوایی این افراد برای همیشه #ریشه_فساد در شهر سوزانده می شود.

🔰ولی آقایان فراموش کردند که با این حرکت ، به بی اعتمادی و فاصله مردم از مسولین دامن زدند.
جالب اینجاست با این جنجال چنان رسمیتی به این مسائل بخشیدند که امروز بسیاری از افراد به فکر افتادند تا از #حریم_خصوصی مدیران #گروکشی کنند.
وقتی می شنویم برادر یک عضو شورا نقش مستقیم داشت چرا باید از کنار آن عضو شورا به راحتی گذشت؟

وقتی می شنویم بعضی مدیران رده بالای شهرداری و #پیمانکاران به دنبال خرید نجومی این فیلم ها بودند لازم است کمی نگران شویم که با خود چه کردیم و شاید در پس پرده معادلاتی بود که امثال بیژنی ، تمکین نمی کردند؟

🔰متاسفانه تحت تاثیر یک جوسازی ، شاهد بی اخلاقی های بسیاری در فضای مجازی بودیم که انگار با یک حرکت از پیش تعیین شده اصل قضیه گم شد و شخصیت و زندگی افراد مورد حمله قرار گرفت و انگار به هر کی بیشتر فحش می داد قرار بود جایزه بدهند.

چند درصد از افرادی که فریاد وااسفا در فضای مجازی و ...راه انداختند ، مطمئن هستند که خودشان این اشتباه را نخواهند کرد؟

کمی به خودمان بیاییم و به آبرو و خانواده و شخصیت اجتماعی افراد هم فکر کنیم.

🔰دین ما دین بخشش است و بر حفظ آبروی مسلمان تاکید دارد ولی وای بر ما که براحتی آبروی مسلمان را می بریم.

وقتی بیژنی را در #آغوش_مادر دیدم وقتی چهره خسته بیژنی را در آغوش مادر رنج دیده که احتمالا به خاطر همه بی اخلاقی ها بغضش در آغوش پسر ترکید ، دیدم با خود گفتم ؛
آفرین بر بیژنی که همه فشارها را تحمل کرد ولی حاضر به استعفا نشد.

اگر جرمی مرتکب شد طبق قانون با او برخورد شود و دلیلی ندارد که استعفا دهد قطعا اشتباه او از بسیاری از اشتباهاتی که عمدا و سهوا در شهرداری ها رخ می دهد بد تر نبود.

🔰بسیار خوشحالم که بیژنی با تحمل مصائب برگشت تا این رویه غلط باب نشود و #حریم_خصوصی محل تسویه حساب برای حذف قرار نگیرد.
با رد حرکت اشتباه بیژنی تاکید می کنم بازگشت او پیامی دارد برای همه کسانیکه با بی اخلاقی به دنبال حذف یکدیگر هستند.
بیژنی برگشت تا از نو آغاز کند شاید سخت باشد ولی می شود......

#طاقت_بیار_رفیق.....
🆔 @khabaremazandaran
دلنوشته ی دختر شهید علیزاده
✳️ در انتظار پدر..
اتوبوس طبق روال عادی کنار پل منتظر دانشجویانی که میخواستند به #ساری برگردند بود. زیر نور آفتاب به طرف ساری حرکت کرد.
دخترک ها باهم مشغول صحبت بودند و من با تبسمی بر لب در خیال خودم و خاطراتم غرق شده بودم ، در روزهایی که با پدر مسیر طولانی دانشگاه را میپیمودیم . وقتی پدر را در هر جاده و ماشینی تصور میکردم ،اشک بر چشمانم حلقه می بست .
اتوبوس به شهر #نور رسید ،دخترک ها یکی یکی گوشی را از کیفشان درآوردند وبه پدرانشان زنگ زدند .در میان آن صندلی ها ،من آرام و بیصدا نشسته بودم ،صدای دخترها در گوشم میپیچید..
سلام بابایی من رسیدم ...
سلام پدر بیا دنبالم ...
سلام #باباجون من منتظر میمونم تا بیای...
و هزاران سلام دیگر
#بغض گلویم را فشرد،چون من پدری نداشتم که به اون سلام کنم ،پدری که همیشه منتظر آمدنش بودم ،منتظر شنیدن جمله ی ؛سلام دختر بابا الان میام دنبالت..اما صدایی نمی آمد،نه زنگی،نه صدای بابایی و نه انتظار لذت بخشی...
سرم را به شیشه ی اتوبوس تکیه دادم، ازپنجره ی اتوبوس دخترهارا میدیدم که پدرانشان را درآغوش میگیرند و پدرانی که با لبخند به استقبال آنها می آمدند، بادیدن چهره ی بشاش پدران ، به یاد پدرم افتادم ،به اینکه اون چقدر دوستم داشته ،به اینکه چقدر دلم برای #آغوش و دستهای قوی و پرمهرش تنگ شده ... ناگهان چشمم بر عکس ها و نوشته ها افتاد،بر لبخندی که بر روی لبان و چهره ی مهربان پدرم نقش بسته بود...
اتوبوس از هرشهری که می گذشت ،بر روی تابلوها عکس پدر و شهدا را میدیدم که نوشته بود:
شهدا زنده اند الله اکبر
شهدا شرمنده ایم
#زندگی زیباست اما #شهادت زیباتر است...
وهزاران جملات دیگر .
چشمانم را بستم درحالیکه قطرات #اشک روی گونه هایم سرازیر بود پدر را درکنارم حس کردم ...لبخندی برلبانم نشست ...از خوشحالیه دختران و پدرانشان من هم خوشحال شدم و به این باور رسیدم که پدر رفت تا #آرامش و #امنیت را حس کنیم ،رفت تا این لبخند ها و مهربانی ها بر روی لبان پدران و دختران برای همیشه ماندگار بماند .... به خودم و پدرم افتخار کردم ،غصه از دلم رخت بسته بود، من از خوشیها و آغوشهای پدر گذشتم تا دختران سرزمینم پدرانشان را در آغوش بگیرند و لمس کنند تا بدانند پدرانشان بهترین تکیه گاه زندگیشان است .
آهای شهدا و پدر عزیزم ...دلای ما تنگ براتون 💖
⭕️منبع: کانال https://telegram.me/sardarhajabbasalizade
💢join👇👇👇💢
@khabaremazandaran