بعضی از محدودیت ها قابل تحمل بود، در حالی که بعضی دیگر زندگی را سخت و اندوهبار می کرد؛ برای نمونه به آنها اجازه ساخت برج های بادگیر که باعث ورود نسیم در تابستان می شد و هوای سرد را وارد خانه ها می کرد - داده نمی شد. همچنین اجازه اسب سواری نداشتند و مسافت های طولانی را با گام های آهسته الاغ طی می کردند. علاوه بر این حتی از آنان خواسته شده بود که هنگام روبه رو شدن با یک مسلمان از الاغ پیاده شوند. این آزارها هر چند زیاد بود ولی در مقایسه با نداشتن امنیت جانی و مالی چیز کوچکی به حساب می آمد؛ چون تأمین قانونی فقط گاه گاهی شامل آنان می شد. زرتشتیان به سهم خود به زندگی برادرانه با دشمنانشان اشتیاقی نداشتند و برای ایجاد حاشیه ای امن برای خود طریق محتاطانه ای بر می گزیدند. انتخاب لهجه ای محلی و نامفهوم برای فارسی زبانان به همین منظور بود. اهالی شریف آباد به طور ساده این لهجه را «گپ وهدينان» یا زبان راست دینان می نامیدند. این نام گذاری نیز دلیل است که آن را به اشتباه زبان قدیمی دربار و علما می دانند. سابقاً همه زرتشتیان یزد و کرمان اعم از موبد و عامی به زبان دری تکلم می کردند. این زبان به ندرت نوشته می شد و به دلیل پراکندگی جمعیت از نظر تلفظ تفاوت هایی در آن به وجود آمد؛ به طوری که زرتشتیان یزد از روی لهجه فرد قادر به شناسایی روستای او بودند. در نیمه قرن بیستم در شهر کرمان زبان دری شروع به محو شدن کردند؛ چون جز برای افراد مسن برای دیگران قابل فهم نبود؛ اما در سال ۱۹۶۴ در ناحیه یزد، یعنی آنجا که به جز گروه کرمانیان بقیه زرتشتیان به زبان دیگری جز دری سخن نمی گفتند، هنوز در حال پیشرفت بود. زنان مسن اندک نیز در شریف آباد بودند که قادر به فهم با تكلم فارسی نبودند و فقط از زبان دری استفاده می کردند و به دلیل نبود مدرسه و تماس نداشتن با جهان خارج، طبعاً حافظان عالی سنت های قدیمی بودند.(ص ۳۴ _ ۳۵)
مأخذ: بویس، مری. کانون دین زرتشتی در ایران. ترجمه حسین ابراهیمیان. انتشارات توس. زمستان ۱۳۹۷