از نظر جغرافیایی تا این اواخر دشت یزد به جز عبور کاروان های شتر از اطرافش جنب و جوش دیگری نداشت و دور افتاده بود. البته فهم این موضوع در حال حاضر مقداری مشکل است چون با پیشرفت های دهه ۱۹۷۰ یزد و تهران از طریق زمین و هوا به هم متصل شده اند، به طوری که مسافرت بین این دو شهر فقط چند ساعت طول می کشد، در حالی که در دهه ۱۹۲۰ برای مسافرت هفته ها وقت صرف می شد. حتی مسافرت به شهرهای نزدیکی چون کرمان، شیراز و یا اصفهان نیز ۱۸ روز طول می کشیده و اغلب پر مخاطره بوده است. بنابراین یزد به عنوان جزیره ای دور از جزایر دیگر و نا آشنا در ذهن اکثر مردمان آن سوی کوه باقی ماند. از قرون وسطی به این طرف زندگی مردم از نظر طرز تفکر، دانش یا رسوم تغییرات اندکی کرده بود و این در مورد مسلمانان نیز صادق بود. در پی بروز چنین حالتی جامعه زرتشتی، که تا حد زیادی مستقل بود، به انزوایی مضاعف دچار شد؛ البته چنین حالتی در روستاهای دور دست عینی تر بود. در این قبیل روستاها هرچند زرتشتیان از فشارهای مالیاتی، حملات گاه و بیگاه و ظلمها در رنج بودند و مدت زیادی از زندگی را در فقر می گذراندند، ولی با این همه قادر بودند از روش کاملا سنتی زندگی پیروی کنند و این اوضاع باوجود ناگواری برای حفظ صحیح اعمال و عقاید قدیمی کاملا آرمانی بود.(ص ۳۲_ ۳۳)
مأخذ: بویس، مری. کانون دین زرتشتی در ایران. ترجمه حسین ابراهیمیان. انتشارات توس. زمستان ۱۳۹۷