🔥ویژه نامهی کتابسوزی اعراب در یورش به ایران از زبان زرینکوب
نوشتهاند که
((مردمان بخارا به اول اسلام درنماز، قرآن به پارسی خواندندی و عربی نتوانستندی آموختن و چون وقت رکوع شدی مردی بود در پس ایشان بانگ زدی بکنیتان کنیت، و چون سجده خواستندی کردی بانگ کردی نگونیانگونی کنیت)) با چنین علاقه ای که مردم، در ایران به زبان خویش داشته اند شگفت نیست که سرداران عرب، زبان ایران را تا اندازه ای با دین و حکومت خویش معارض دیده باشند و در هر دیاری برای از میان بردن و محو کردن خط و زبان فارسی کوششی ورزیده باشند.
بدین گونه شک نیست که در هجوم تازیان،بسیاری از کتابها و کتابخانه های ایران دستخوش آسیب فنا گشته است.
این دعوی را از تاریخها میتوان حجت آورد و قراین بسیار نیز از خارج آن را تایید میکند.
با این همه بعضی از اهل تحقیق در این باب تردید دارند.
این تردید چه لازم است؟
برای عرب که جز کلام خدا هیچ سخن را قدر نمیدانست،
کتابهایی که از آن مجوس بود و البته نزد وی دست کم مایه ی ضلال بود چه فایده داشت که به حفظ آنها عنایت کند؟
در آیین مسلمانان آن روزگار،آشنایی به خط و کتابت بسیار نادر بود و پیداست که چنین قومی تا چه حد میتوانست به کتاب و کتابخانه علاقه داشته باشد.
تمام قراین و شواهد نشان میدهد که عرب از کتابهایی نظیر آنچه امروز از ادب پهلوی باقی مانده است،فایده ای نمیبرده است.
در این صورت جای شک نیست که در آنگونه کتابها به دیدهی حرمت و تکریم نمیدیده است.
از اینها گذشته، در دوره ای که دانش و هنر،به تقریب در انحصار موبدان و بزرگان بوده است، از میان رفتن این دو طبقه، ناچار دیگر موجبی برای بقای آثار و کتابهای آنها باقی نمیگذاشته است.
مگر نه این بود که در حمله ی تازیان، موبدان بیش از هر طبقهی دیگر مقام و حیثیت خویش را از دست دادند و تار و مار و کشته و تباه گردیدند؟
با کشته شدن و پراکنده شدن این طبقه پیداست که دیگر کتابها و علوم آنها نیز که به درد تازیان هم نمیخورد موجبی برای بقا نداشت.
نام بسیاری از کتابهای عهد ساسانی در کتابها مانده است که نام و نشانی از آنها باقی نیست.
حتی ترجمه های آنها نیز که در اوایل عهد عباسی شده است از میان رفته است.
پیداست که محیط مسلمانی برای وجود و بقای چنین کتابها مناسب نبوده است و سبب نابودی آن کتابها نیز همین است.
باری از همه ی قراین پیداست که در حمله ی عرب بسیاری از کتابهای ایرانیان،از میان رفته است.
گفته اند که وقتی سعد بن ابی وقاص بر مدائن دست یافت در آنجا کتابهای بسیار دید.
نامه به عمربن خطاب نوشت و در باب این کتابها دستوری خواست.
عمر در پاسخ نوشت که آن همه را به آب افکن که اگر آنچه در آن کتابها هست،
سبب راهنمایی است خداوند برای ما قرآن فرستاده است که از آنها راه نماینده تر است و اگر در آن کتابها جز مایه ی گمراهی نیست،خداوند ما را از شر آنها در امان داشته است.
از این سبب آن همه کتابها را در آب یا آتش افکندند.
[زیرنویس:به نقل از ابن خلدون،مقدمه ی چاپ مصر،ص285-286]درست است که این خبر در کتابهای کهنه ی قرنهای اول اسلامی نیامده است و به همین جهت بعضی از محققان در صحت آن دچار تردید گشته اند،اما مشکل میتوان تصور کرد که اعراب،با کتابهای مجوس،رفتاری بهتر از این کرده باشند.
👈بنمایه: دو قرن سکوت، زرینکوب نشر سخن چاپ بیست وششم 1393 صص 116،117 و 118
#کتابسوزی_اعراب_مسلمان
https://t.center/ketabkhaFFRF