View in Telegram
#حکایت ✏️ جحا در كودكی شاگرد خياطی بود. روزی استادش كاسه عسل به دكان برد، خواست كه به كاری رود. جحا را گفت: درين كاسه زهر است، نخوردی كه هلاک شوی. گفت: من با آن چكار دارم؟ چون استاد برفت، جحا وصله جامه به صراف داد و تكه نانی گرفت و با آن تمام عسل بخورد. استاد بازآمد، وصله طلبيد، جحا گفت: مرا مزن تا راست بگويم. حالی كه غافل شدم، دزد وصله بربود. من ترسيدم كه بيایی و مرا بزنی. گفتم زهر بخورم تا تو بيايی من مرده باشم. آن زهر كه در كاسه بود، تمام بخوردم و هنوز زنده‌ام، باقی تو دانی. #پی_نوشت :جحا یا جحی شخصیتی از قرار واقعی است که در قرن دوم هجری قمری می‌زیست. جحا شخصی لطیفه‌گو بود و حکایت‌های طنزآمیز او در کشورهای عربی بسیار مورد توجه است و به نوعی می‌توان گفت همانند ملانصرالدین ماست. @ketabdooni
Telegram Center
Telegram Center
Channel