View in Telegram
📖 خلاصه کتاب شهر شاد 🏷 قسمت چهارم 🔹 به زعم نویسنده، شهر مدرن، احتمالا غیردوست داشتنی‌ترین و مصنوعی‌ترین محلی است که این سیاره ارائه می‌دهد. راه‌حل نهایی این امر رها‌کردن آن است. او می‌گوید که ما باید مشکل شهر را با ترک آن حل کنیم. درست است که شهرها توسط عقاید قدرتمند در باب شادی شکل گرفته‌اند، اما فلسفه‌ها، شهرها را تغییر داده و جهان پر از شهرهای بد است. 🔹در دامه کتاب، با بحث پیرامون فلسفه مدرنیسم به دیدگاه‌های لوکوربوزیه به عنوان پدر شهرسازی مدرن پرداخته می‌شود. فرمول شادی لوکوربوزیه در برگیرنده هندسه و بهره‌وری است. او بر این باور بود که اغلب مشکلات شهری را میتوان با مجزا نمودن شهر به قسمت‌های کاملا مجزا، با توجه به نمودارهای منطقی و ساده معماری، استادانه حل نمود. او به دنبال ارتقای بهره‌وری زندگی در شهرها بود و این امر را با مفاهیمی چون تفکیک، ساخت و ساز مدولار و همه‌شمول و ... بروز داد. فلسفه کاری او مشتمل بر بهره‌گیری از مفاهیم فنی و علمی برای ساخت و ساز فیزیکی بود تا نهایتا با بالابردن سطح زندگی شادی نهایی را برای مصرف‌کنندگان ایجاد نماید. امری که در نمونه‌های چون پروژه شاندیگار هند به شکست انجامید و نه تنها شادی و رضایت را بالا نیرده بلکه برای گذران زندگی فلسفه طرح تغییر کرد. برای مثال میگویند که مردم هند پس از ساخت واحدهای مسکونی مدل غربی در این شهر، در آشپزخانه اپن این خنه مرغ و خروس نگهداری می‌کردند! در واقع عدم توجه به زمینه‌گرایی در شهرسازی و معماری مدرنیستی سبب شد تا غابت نهایی این رویکرد که تاکید بر زندگی بهتر و شادتر بود محقق نشده و حتی به ضد خود تبدیل شود. نگاه بالا به پایین این نوع شهرسازی که در آن مردم جایگاهی در طراحی نداشته و برنامه‌ریز خود را عقل کل می‌پندارد، نتایج زیان‌باری به بار آورده است. 🔹زونینگ یا منطقه‌بندی هم به عنوان یکی دیگر از مفاهیم مرتبط با شهرسازی مدنیستی، اولین بار در 1916 در نیویورک انجام شد. منطقه‌بندی بر آن بود تا ازدحام را کاهش و سلامتی را بهبود و تجارت را بهره‌ورتر سازد. اما مهمتر از همه این طرح از ارزش ملک محافظت میکرد. 🔹تفکیک کاربری تقریبا پس از جنگ جهانی دوم در تمامی حومه‌های شهری جدید اعمال شد. به نظر میرسد که جداسازی تنها کاربرد طبیعی بازار آزاد است ، نتیجه‌ای از مجموع انتخاب‌های فردی بی‌نهایت درباره مکانی برای زندگی. درک این سیستم برای برنامه‌ریزان آسان است، آنها پیچیدگی را منع و آزادی را محدود میکنند. این سازمندی و نظم نوین شهرها نمی‌توانست بدون یارانه‌های سنگین برای جاده‌ها و بزرگراه‌ها و یک دهه برنامه طولانی که خود نیازمند یک انتقال فرهنگی است، اتفاق بیفتد. یک دهه پبش، امریکایی‌ها معنای آزادی در شهرها را با منطقه‌بندی و ورود خودرو مجددا تعریف نمودند. 🔹برای بخش اعظم تاریخ شهری، خیابانهای شهر، متعلق به همه بوده است. خیابان، یک بازار، زمین بازی پارک و... بود. البته یک گذرگاه هم بوده است. اما هیچ چراغ راهنمایی در خطوط عبوری و تقاطع با عابر پیاده وجود نداشت. پیش از 1903 هیچ شهری اثری از کد ترافیکی نداشت. هرکسی میتوانست از خیابان استفاده نماید و میکرد. خیابان یک محیط پر هرج و مرج مملو از مدفوع اسب و واگن‌های سریع بود اما نوع آشفته‌ای از آزادی در آن جریان داشت. تکرار ظاهرا یکپارچه، سریع و بینهایت این سیستم پراکندگی (برای  بسیاری مردم و سالها) مساله خارق‌العاده‌ای بوده است. 🔹پراکندگی، تقاضای پایداری برای خودرو، لوازم خانگی و مبلمان را فراهم نمود که اقتصاد تولیدی امریکای شمالی را تحت تاثیر قرار میداد. در واقع پراکندگی و هرج و مرج نیاز به نظم نوینی را طلبید که با ورود خودرو به شهرها نیز معنای خود را جلوه‌گر ساخت. تغییر شکل خیابانها در اثر رواج خودرو در آنها، تقاضا برای کالاها را هم بالا برده و از این رو به سرمایه‌داری و مصرف‌گرایی هم کمک نمود. 🔹در نهایت میتوان چنین عنوان کرد که مدرنیستهای شهرساز و معمار با هدفی والا که همانا ساخت زندگی بهتر و شادتر برای همه بود دست به کار زدند. اما به دلیل مسائلی همچون زمینه‌گرایی و رویکردهای بالا به پایین، که احتمالا در آن فضا- زمان، دور از تصور می‌نمود، نتایج خوبی را کسب نکردند. نتایجی که نهایتا سیستم سرمایه‌داری آنها را به نفع خود مصادره کرده و در چارچوب مصرف‌گرایی به جامعه تحمیل نمود.  #شهرشاد 🆔 @ketab_shahrsazi
Telegram Center
Telegram Center
Channel