🖌از روان شناسی به سبک بوعلی تا روان درمانی به سبک مولوی
از زمانی که ابن سینا قوه «وهم» یا همان «عقل جزئی» را به ما معرفی کرد؛ بحث در باب این قوه و کارکردهای آن به یکی از مهم ترین مباحث روانشناسی فلسفی تبدیل شد. در میان متفکران پس از ابن سینا؛ این «مولوی» است که بیش از هر متفکری از ابن سینا در این بحث بهره برده است. تفکیک «عقل جزیی» و «عقل کلی» در مثنوی مبنای روان درمانی مولوی است. مولوی در جای جای مثنوی به «عقل جزئی» اشاره کرده است و درمان بیماری های روحی و روانی را در گروی کنترل عقل جزئی دانسته است.
منظور از روانشناسی فلسفی در این پیج؛ روانشناسی به سبک یالوم و دیگران نیست؛ بلکه به دنبال آن هستم که از مبانی روانشناسی فیلسوفان و متفکران خودمان بهره ببرم. در روانشناسی بیشتر از بوعلی استفاده می کنم و در روان درمانی از مولوی. تاکید هم روی شناخت قوه ای با نام «وهم» یا «عقل جزیی» است. نگاه من کاملا کاربردی و practical است؛ بدین معنا که صرفا به مباحثی می پردازم که آنها را به صورت «اول شخص» در وجود خودم آزموده ام و توانسته ام شرایط روانی خودم را با آنها بهبود ببخشم. امیدوارم بتوانم به بهبود حال مخاطبانم کمک کنم.
ارادتمند