🖌شقشقه ای در باب سیاست گذاری احمقانه آموزشی
هر قدر می گذرد به جای آنکه سیستم سیاست گذاری آموزشی پخته تر اقدام کند؛ خام تر و احمقانه تر تصمیم می گیرد. معلوم نیست چه کسانی در سیاست گذاری آموزشی تصمیم می گیرند و به چه فکر می کنند؟ ( بعید می دانم اساسا فکری در کار باشد).
آن از وضعیت سازمان سنجش که دو سال است به جای اعلام نتایج کنکور در شهریور؛ در انتهای مهر نتایج را اعلام می کند. این هم از وضعیت ظرفیت دانشجویان در رشته های علوم انسانی خصوصا فلسفه.
با وجود کاسته شدن حجم تقاضا برای ورود به دانشگاه های کشور؛ دانشکده الهیات در مقطع کارشناسی رشته فلسفه و کلام میزبان ۳۵ نفر است!!! آخر چرا؟ کسی به آینده شغلی این جوانان فکر کرده است؟ چرا باید ۳۵ نفر وارد رشته فلسفه و کلام شوند؟ آیا مملکت به این همه لیسانسه فلسفه نیاز دارد؟ آیا ما ۴ سال عمر این عزیزان را تلف نمی کنیم ؟ خروجی این لیسانس ها چیست؟
متاسفانه با این حجم بالای ظرفیت افزون بر اینکه با آینده جوانان بازی می کنیم و چهار سالی نیز عمرشان را تلف می کنیم؛ عملا رقابت در ورود به رشته های علوم انسانی را نیز از بین برده ایم. یعنی با هر رتبه ای و سوادی و انگیزه ای شما به راحتی می توانید در دانشگاه تهران و سایر دانشگاه های خوب کشور فلسفه بخوانید.
هر سال که می گذرد شاهد ضعف بیشتر انگیزه ای و استعدادی در دانشجویانی هستم که به رشته فلسفه وارد می شوند؛ به طوری که یکی از ترم اولی ها چند روز پیش به من گفت: «استاد بگید من اصلا چی قبول شدم؟!!». این امر منجر به بی انگیزگی اساتید نیز شده است و استادی را نمی بینم که با مطالب جدید و آمادگی قبلی به سر کلاس ها برود؛ چون اگر به فرض هم بخواهد این کار را کند دانشجویان اگر مخالفت نکنند؛ دست کم اشتیاقی نیز نشان نمی دهند.
فلسفه هم نیاز به استعداد دارد و هم نیاز به شور و اشتیاق و دغدغه فلسفی. هم به تأمل و تفکر شخصی نیاز دارد و هم به مطالعه صدها و هزاران جلد کتاب. فلسفه نیاز به زیست فلسفی دارد. چیزی که دیگر در دانشجویان فلسفه دیده نمی شود.
نهایت ظرفیت برای رشته های علوم انسانی به نظرم الان ۱۰ نفر است.
https://t.center/keramatlogic