از مقدمهی نویسنده:
در کوران قیام ژینا بود که ویدئویی کوتاه از دختربچهای (احتمالا ۱۳- ۱۴ ساله) از صفحۀ
#صدای_ماهی_سیاه منتشر شد. در آن ویدئو، راوی اینگونه آغاز کرد: «سلام. من یه دهههشتادی هستم؛ یه دختر دهههشتادی. که بهش میگین بچه. هیچکدومتون تا الان نیومدید بگید دردت چیه؟ تو چی میخوای؟ چرا داری انقلاب میکنی؟ چرا داری اعتراض میکنی؟ چرا داری ناآرامی ایجاد میکنید، البته به قول خودتون. ولی من بهتون میگم. درد من اون پیرمردیه که باید تو مترو فال بفروشه تا بتونه خرج زندگی را در بیاره. درد ما فقط حجاب نیست. یکی از دردهای ما حجابه .....»
بدون اینکه خواسته باشیم در دام سانتیمانتالیسم افراطی بیفتیم و از انقلاب دور شویم، باید آن ویدئوی معروفِ چنددقیقهای را یکی از بهترین دلایل برای همان «ناآرامیها» بر شمرد. قیام ژینا خاموش گردید، و شاید از حیث پژوهشی بهتر بتوان چندوچون؛ چموخم؛ و کموکیف آن را از منظر تحقیقی بررسی کرد. بدون تعارف، حتی در بین جبهههای قلمیِ چپ، بودند و هستند افرادی که قیام ژینا را همچون جنبش سبز، شورشی خردهبورژوایی و طبقهمتوسطی تلقی کردند. ولی واقعیت آن است که مختصات قیام ژینا بهقدری رادیکال بود که تمام تقاطعهای ستم جنسی، جنسیتی، حاشیه- مرکز، اتنیکی- ملی، و حتی دستمزدی و معیشتی را پل زد، و همین مختصات تکاندهنده بود که این قیام را در بین تمامی قیامها، شورشها و جنبشهای پسا۵۷ یگانه و یکتا کرده.
نگارنده در مقام یک پژوهشگر، در حوزۀ دیگری قلم میزند و در فضای اندیشهای دیگر قدم، و به دور از هر کلیشهای، سواد و دانشی در حوزۀ بسیار مهم و تخصصی «مطالعات کودک و کودکان» ندارد، ولی جرقۀ نگارش و جمعآوری مطلبی که پیش روی شماست، با دیدن همان ویدئو، عصیانگری کودکان در قیام ژینا و برخوردهای شخصی نگارنده با کودکانی که درگیرِ قیام ژینا بودند، رقم زده شد. در نوشتۀ پیش رو تلاش شده تا ضمن اشارۀ مختصری به «مداخلۀ کودک در سیاست»، پیداکردن «زبان سیاسی»، حضور توامان با «اکت سیاسی» در قیام ژینا و نقشآفرینی کودکان نشان داده شود. از آنجا که یکی از مباحث مهمِ مطرحشده از خلل قیام ژینا، یکی همین تقلیل اعتراض به نسل، و بیعرضهدانستن مابقیِ نسلها بود، نگارنده پیشتر در مقالهای، به خطای پژوهشیِ این نوع نگاه پرداخته، و بهجهت مرور مجدد و پرهیز از دوبارهگویی، در بخش پیوست، ضمیمۀ مطلبِ حاضر گردیده، تا خوانندگان پیگیرتر بتوانند نگاهی اجمالی یا مفصل به مقولۀ سن، نسل و کنشگری نسلی در سیاست داشته باشند. و اما مهمترین بهانۀ این مطلب، مواجهۀ نگارنده با نقاشیهای کودکان در مورد قیام ژینا بود، و برخی مصاحبههای پراکنده با آنها. نقاشیهایی که اجازۀ انتشار آن را داشتم، در پیوست یک آمده.
سخن کوتاه میکنم، که مطلب پیش رو که در مورد نقش کودکان است و به زبان تصویریِ آنها، زیاده بالغانه نشود. فقط میماندَد توضیح نهایی در مورد عنوان نوشته. در ویدئویی کوتاه، سه دختربچۀ دبستانی حضور داشتند که با هر سه، «زن، زندگی، آزادی»گویان در راه بارگشت از مدرسه بودند. صفحۀ «
صدای ماهی سیاه» در تیتری درست، اینگونه خطاب کرد: «شکوفههای انقلاب» برخی شِبهفعالان خُرده گرفتند که اطلاق «شکوفه» به دختران، لفظی سکسیستی است و بار اروتیک دارد. گویا آن شِبهفعالان خبر نداشتند که «شکوفه» اصطلاحی تماما سیاسی است که ریشه در تاریخ مبارزه در این سرزمین دارد؛ ریشهای که در پیوند با عبارتهای «غنچه»، «بنفشه» و «گُل» در شعر «وارطان سخن نگفت»، سرودۀ شاملو، در سال ۱۳۳۳ در زندان قصر، برای وارطان سالاخانیان به نهایت رسید:
وارطان سخن نگفت
وارطان بنفشه بود، گُل داد و مژده داد:
«زمستان شکست» و رفت ...
پس چه عنوانی بهتر از «شکوفههای انقلاب» در این زمستان؟!
فایل پیدیاف جزوه در پیوست
#طاها_رادمنش #زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_ئازادی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم @Blackfishvoice1