☄توتالیتاریسم معکوس: جبر یا توهمازادی?!
✍محمدامین سلیمانی
واژه "توتالیتاریسم" تداعی کننده رژیمهایی است که نوعی جبر بیرونی در قالب یک وحشت یا پارانویا خصیصه بارز انهاست. تحت لوای چنین رژیمهایی کتاب یا هر منبع اگاهی بخش دیگر که نوعی دیگراندیشی را تجویز کند علنا منهدم میشود. چنانچه که واتسلاوهاول میگوید دگراندیشی کابوسی است که به جان خوابشیرین تمامیتخواهی میافتد. در واقع اعضای این جوامع همچنان شکل خاصی از یک نیرویبیرونی را احساس میکنند که انها را به درون حیطهای فردیتزده و منفک از همنوعان رانده و میفشارد. اثاری چون "قلعه حیوانات" یا "١٩٨٤" شرایطی را در برابر اذهان خواننده قرار میدهند که بنمایه انها تداعیبخش زیستانسانی تحت سلطه چنین حاکمیتهایی است.
حال که اکنون میراث به جا مانده امثال آرنت, ادورنو, هورکهایمر, مارکوزه, استورزو, امبرتو اکو و... به وفور در دسترس عام است; چرا علیرغم هشدار چنین اشخاصی شاهد بدل شدن جامعه به مثابه یک "ارگانیسم پویا" به یک "ماشین صرف تولید ثروت" هستیم? گویی تئاتر زندگی انسان معاصر دستکمی از فیلم "عصر جدید" ندارد.
شاید واژه "توتالیتاریسم معکوس" بتواند راهگشای این مهم باشد. "توتالیتاریسم معکوس" شکل خاصی از توتالیتاریسم است که با نوع کلاسیک ان تفاوتی فاحش دارد و انرا امری نوظهور میتوان دانست. معکوس دانستن این قسم از توتالیتاریسم ناشی از این واقعیت است که منطقسرکوب و اتمیزگی فرد از فرد در چنین ساختارهایی ناشی از جبر محسوس نیست که نیرویی را از بیرون به درون وارد کند. بلکه کاملا بالعکس منطقسرکوب از درون به بیرون میجوشد و بنابر یک تصمیم خودخواسته, فرد خویشتن را تهی از نیاز برای فهم وقایع پیرامون میبیند. به قولی تحت لوای "توتالیتاریسم"(به مفهوم کلاسیک واژه) کتابی نیست که بخواهد خوانده شود, اما کماکان روح دغدغهمند خلا نابودگی کتاب(به مثابه یک منبع دگراندیشی) را حس میکند و با نیازی مرتفع نشده مواجه میشود. حال انکه "توتالیتاریسم معکوس" با منطقی "درونیشده", نه کتاب که "احساس نابودگی کتاب" و "نیاز" ادمی را منهدم میکند.
توتالیتاریسم معکوس نه بر سرکوب که بر سرگرمی استوار است. در قاموس توتالیتاریسممعکوس سرگرمی به مثابه یک غریزه یا میلذاتی که وجود ان غیرقابل انکار است, به خدایگانی بدل میشود که دیگر نه نیازی در کنار سایر نیازها که نیازی فراسوی سایر نیازها تلقی میشود. گویی انسانی خفته در قایق بر صفحه پرتلاطم اقیانوس به جای بیداری و اگاهی از دریای مواج و طوفان, قایق را چون گهوارهکودک و طوفان را چون دست مادر میداند که گاهواره او را تاب میدهد. توتالیتاریسممعکوس این چنین تراژدی را به جوک و دغدغه را به بیتفاوتی بدل میکند...
@kavosh_garan