و شما سقوط را محتملتر ازسایر وقایع میدانید.
نظام جمهوری اسلامی بر اساس نظریۀ معکبهای فروریزش و فروپاشی رژیمها، از بخش فروریزش وارد فروپاشی شده است. به این معنا که جمهوری اسلامی بحرانهای ششگانۀ مکعب فروریزش را طی کرده است. یعنی این نظام بحران نخبگان، بحران کارآمدی، بحران عتماد، بحران اعتبار، بحران رهایی از اکنونزدگی و بحران عبور از اصلاحات را تجربه کرده و امروزه وارد مکعب فروپاشی شده و دو مرحلۀ این مکعب را هم گذرانده است. به این معنا که عادتگرایی در تخریب دارد و تصلب و انسداد و تحجر موجب شده است که همواره از راههای یکسان برای برخورد با بحرانها استفاده کند و از این حیث شبیه چکش کاپلان عمل میکند. چکش کاپلان به چکشی گفته میشود که کودک از آن برای کوبیدن میخ استفاده میکند و به نظرش میرسد که با آن چکش میتواند همۀ مسائل را حل کند. جمهوری اسلامی ایران هم دچار این عارضه است. همواره از یک راه عمل میکند و بر روی یک پا میایستد و عقبنشینی را سختتر از هر چیز دیگری میداند. لذا نه میخواهد بر اساس خردورزی عقبنشینی کند، نه میخواهد معیارهای شکستخوردۀ خود را عوض کند.
اگر جمهوری اسلامی باقی بماند، بر اساس آنچه که شما گفتید، یا از طریق ادامۀ وضع موجود باقی میماند یا از طریق قدرتگیری اسلام بر ایران. سوالم این است که آیا این نظام ممکن است از طریق تندادن به اصلاحات دموکراتیک باقی بماند؟
وضع موجود پتانسیل ادامه را ندارد و هر چه طولانیتر شود، ریشههای تفکری که پشت این نظام است، بیشتر ضربه خواهد خورد. وضع موجود حداکثر تا زمانی که رهبر کنونی جمهوری اسلامی بر مسند ولایت نشسته باشد میتواند ادامه پیدا کند. یعنی حداکثر چند سال دیگر.
و تا وقتی که رهبر فعلی هست، شما شانس اصلاحات دموکراتیک را هم ناچیز میدانید.
بله، ناچیز است. امکان اصلاحات دموکراتیک، با اینکه پزشکیان با حمایت رهبر به قدرت رسیده، در ماجرای فیلترینگ مشخص است.
با توجه به وضعیت نیروهای اجتماعی و سیاسی در ایران و آمدن مجدد ترامپ به کاخ سفید، احتمال سناریوی سقوط بیشتر از سایر سناریوهاست.
اگر جمهوری اسلامی در زمان آقای خامنهای از بین نرود، به نظرتان شانس چه کسی برای جانشینی ایشان بیشتر است؟
رهبران آیندۀ این نظام در سالهای دهۀ نخست قرن جاری میلادی سناریونگاری شدند. افرادی نظیر هاشمی رفسنجانی، مصباح یزدی، ابراهیم رئیسی، آملی لاریجانی، مجتبی خامنهای و حتی کودتای سپاه، سناریوهای گوناگونی بود که در این زمینه چیده شدند و اکنون تنها سه رکن از این ارکان ششگانه باقی است. آملی لاریجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام است، مجتبی خامنهای در بیت رهبری قدرت را در دست دارد، سپاه هم در این وضعیت وزنۀ متعادلکننده است. این در حالی است که با توجه به وضعیت نیروهای اجتماعی و سیاسی در ایران و آمدن مجدد ترامپ به کاخ سفید، احتمال سناریوی سقوط بیشتر از سایر سناریوهاست و این میتواند سناریوهای سهگانۀ مربوط به رهبری آینده را منتفی سازد. پس باید منتظر بمانیم و ببینیم وضعیت ایران در ماههای آغازین سال ۲۰۲۵ چگونه خواهد بود. ۲۰۲۵ میتواند سال زایش بزرگی در حوزۀ بینالمللی و بویژه در ایران باشد و بالطبع تبعات آن تا ۲۰۲۷ یا ۲۰۲۸ ادامه پیدا خواهد کرد. من فکر میکنم حتی اگر رهبر سومی در جمهوری اسلامی روی کار آید، حکمرانیاش نمیتواند مثل رهبر دوم مدت زیادی امتداد باشد. یعنی حکومت او امری موقت خواهد بود و گذار جامعۀ ایران از وضعیت کنونی، گریزناپذیر است.
احتمال اینکه حسن روحانی رهبر شود، یعنی سپاه برای حفظ نظام به او روی بیاورد، چقدر است؟
این احتمالات وجود دارد. حتی احتمال خروج موسوی از حصر و لخ والسا شدن او هم میتواند یکی از سناریوهای پیش رو باشد. اما احتمال رهبری حسن روحانی، کمتر از احتمال اول است.
احتمال اول، یعنی رهبر شدن فردی که از جنس حسن روحانی نیست.
اگر هم از جنس روحانی یا حتی خود روحانی باشد، نمیتواند معضلات فاجعهبار جامعۀ امروز ایران را حل کند. این حرف را با توجه به نیروهای سیاسیای که در دوران ریاست جمهوری روحانی در اطراف او بودند، میگویم. هر دولتی که بیاید یا بخواهد گذار را انجام دهد، با معضلات بسیار سختی روبرو خواهد بود. به همین دلیل مردم منتظر "برنامۀ اصلاحات انقلابی" برای گذار هستند.
اگر مراکز اصلی قدرت در پی انتخاب رهبری باشند که عمر رهبریاش کوتاهمدت نباشد، ممکن است به سراغ گزینههای بعیدی مثل خاتمی یا روحانی بروند که قبلا هر کدام در دو انتخابات ۴۲ میلیون رای بدست آوردهاند؟