چنین نگفت فردوسی پاکزادپیشتر به بیت «میازار موری که دانهکش است...» پرداختهام(۱)، سابقۀ بحث را تا حدّی آورده و نشان دادهام که مصرع «مکش مورکی را که روزیکشست» (ضبط نسخۀ فلورانس و تصحیح استاد خالقی) با «که جان دارد و جان شیرین خوشست» سازگاری ندارد. برعکس، «میازار موری که دانه/روزیکشست» با «جان شیرین» سازگار است و با «که او نیز جان دارد و جان خوشست» نمیخواند. در آن مطلب حدس زدم که صورت اصلی بیت همین ناسازگاری را داشته و به پشتوانۀ اغلب منابع، پیشنهاد کردم «میازار... / که او نیز...» صورت اصلی باشد.
امّا به رغم انطباق بر ضوابط تصحیح متن، این حدس درست نیست. سهل است که اصلاً این بیت و بیت پیش از آن (پسندی و همداستانی کنی / که جان داری و جانستانی کنی؟) از فردوسی نیست! شکل اصلیتر این ابیات در «خلق الانسان» بیانالحق نیشابوری آمدهاست و من از تحقیق جامع آقای محمّدحسین حکیم (ضمیمۀ ۱۱ گزارش میراث) نقلش میکنم:
چنان دار زآزار دل را نگاه
که موری نیازارد از تو براه
مبین آن که مورست و نادلکشست
بدان بین که جان دارد و جان خوشست
ز دل چونک همداستانی کنی
که جان داری و جانستانی کنی؟
منه دل بجان دادن این و آن
که هریک چو تو دوست دارند جان
البته اهل فن خواهندگفت «منابع جنبی به اختیار خودشان در ابیات شاهنامه دست میبردند. این کتاب عربی و نوشتۀ خطیبی است که هدف نخستش تاثیر بر گوینده است. نسخههایش هم از قرن یازده است و قابل اتکا نیست» و راست است اگر بگویند. من در اصول با ایشان در «اهمیت و خطر مآخذ جنبی» همداستانم. ولی قرائن چندی دال بر آن است که باید به این منبع اعتماد کرد:
- ضبط خلق الانسان نه الزاماً دشوارتر ولی قطعاً کهنتر و سنبادهنخوردهتر است.
- این دو بیت در نسخههای سنژوزف و لندن نیست. جز لندن، در یک دو نسخۀ دیگر هم آن را در حاشیه افزودهاند. ترتیب برعکس (یعنی مانند خلق الانسان، اول «میازار...» و سپس «پسندی») هم در یکی دو نسخۀ شاهنامه و منبع جنبی دیده میشود.
- این دو بیت با این ترتیب برعکس در بافتار چهاربیتی خلق الانسان خوب جا میافتد و معنی میشود. در شاهنامه البته ابیات در جای همدلیانگیزی آمده، درست وقتی ایرج دارد از تور میخواهد از کشتنش بگذرد. ظاهراً از بس فضا عاطفی و بیت آشناست دقّت نمیکنیم که چندان هم برازندۀ جد اعلای آریاییها نیست که در آخرین بیاناتش خود را مور بخواند (البته خوانندگان آزادند که از همین هم نکته و حکمت در ریشۀ «تواضع» یا «حیواندوستی» ایرانیان دربیاورند، ولی از من چنین توقع نکنند).
- اگر فرض کنیم این هر چهار بیت از فردوسی بوده و دو بیتش در گذر زمان افتاده، دیگر سخت است که هر چهار بیت را به کشتن ایرج بخورانیم. بیتها دربارۀ «"آزردن" و کشتن "این و آن"» است، نه «کشتن یک تن».
- بیان الحق در انتهای کتابش ۵۴ بیت از فردوسی آورده، ولی این چهار بیت آنجا نیست و در میان اثر است. شاید بگوییم این فرد با شاهنامه آشنا و بدان علاقهمند بوده و مانعی ندارد که جز فصل صدم کتابش جای دیگری هم از آن نقل کند، ولی دلیل محکمی داریم که بیان الحق ابیات شاهنامه را از روی منبع مکتوبی (و احتمالاً خود شاهنامه) کتابت کرده:
از ۵۴ بیتی که در فصل صدم آمده از بیت ۱۵ تا ۴۹ به همان ترتیبی است که در شاهنامه هست (۲). این نشان میدهد اولاً منبع او اختیارات شاهنامۀ موجود نبوده (که اغلب این ابیات را دارد ولی کاملاً درهمریخته)، و ثانیاً این نقل مبتنی بر حافظه و ذوق نویسنده نبوده که بگوییم از آن منابع جنبی است که هر کار خواسته با ابیات شاهنامه کرده. انتخاب ۳۵ بیت از بین حدود ۲۲۰۰۰ بیت شاهنامه به ترتیب قطعاً حاصل ورق زدن کتاب و یادداشت کردن ابیات است. متن نیز عربی است و همانند بسیاری کتب غزنویان ظاهراً فقط در هند رواج و بلکه وجود داشته و کاتبان اگر فارسی میدانستند و قصد دست بردن در ابیات هم داشتند قاعدتاً آن را به شکل معروف نزدیکتر میکردند نه این که دو بیت به سر و تهش بچسبانند و جای دو بیت را نیز عوض کنند و هر دو را هم زشتتر و کهن کنند.
پس باید نتیجه گرفت این ۴ بیت جزئی از منظومۀ دیگری بوده و در آغاز قرن ۶ معروفیت یافته (یا داشته). به مرور دو بیت وسط از دو بیت نخست و آخر جدا و خود محبوب شدهاست و کمکم توسّط مخاطبان اهل ذوق به دو شکل گوناگون در هر مصرع پیراستهتر شده و همانند بسیاری ابیات متقارب محبوب به فردوسی منسوب شده و در همان قرن ششم یا آغاز قرن هفتم گروهی آن را داخل شاهنامه کردهاند. سعدی نیز یکی از این شاهنامهها خوانده و عدل این بیت الحاقی را پسندیدهاست. طبعاً تضمین سعدی نیز بیت را در شاهنامه هرچه محکمتر کرد.
@fanneadab۱- نک
https://t.center/fanneadab/384۲- جناب محمّدحسین حکیم در پژوهش پیشگفته، و فاضل نسخهشناس، جواد بشری - که مقالهای مفید خاص ابیات شاهنامه در خلق الانسان نوشتهاست - متعرّض این نکته نشدهاند.