View in Telegram
چرا ابن‌سینا متافیزیک ارسطو را چهل بار خواند و متوجه نشد ولی بعد از دیدن شرح فارابی بر آن، مقصود ارسطو را فهمید؟ معمولا این اتفاق در آثار غربیان بعنوان نماد تفوق ارسطو بر ابن‌سینا، و در برخی موارد نماد تعالی و برتری دانشمند غربی بر شرقی تلقی می‌شود، و از دیگر سو چون در ایران توجه چندانی به تاریخ فلسفه نمی‌شود لذا دلیل قانع کننده‌ای برای آن بیان نشده است. اما توجه به سیر تکوین فلسفه در عالم اسلام، و آن پنج حلقه‌ای که پیشتر بعنوان حلقه‌های اصلی مدخل فهم تاریخ فلسفه اسلامی برشمردیم[اینجا] سر نخ‌هایی به دست خواهد داد تا بفهمیم دلیل حقیقی متوجه نشدن متافیزیک ارسطو توسط ابن‌سینا، تا قبل از دیدن شرح فارابی چه بود. برای فهم چرایی این قضیه، نخست باید ببینیم در جریان نهضت ترجمه مابعدالطبیعه ارسطو توسط چه کسی ترجمه شده است و ابن‌سینا کدام ترجمه را مطالعه کرده است؟ لازم به ذکر است محتوای این نوشته را تماما از آثار دیمیتری گوتاس و روبرت ویزنووسکی اخذ کرده‌ایم و صرفا کنار هم چیدن این قطعات توسط ما انجام شده است. در نوشتاری که ان‌شاءالله در آینده تقدیم خواهد شد آدرس مطالب را درج خواهیم کرد. تا جایی که می‌دانیم در نهضت ترجمه، دو ترجمه از مابعدالطبیعه ارسطو انجام شده است؛ ترجمه حلقه کندی، که بخش اعظم آن را اسطاث ترجمه کرده است، و ترجمه متأخر که توسط اسحاق بن حنین انجام شده است. به گزارش گوتاس، ترجمه اسطاث تحت اللفظی و بصورت کلمه به کلمه بود. البته گوتاس نشان می‌دهد که این یک خصیصه واحد در حلقه کندی نبود و دو شخص می‌توانستند شیوه متفاوتی داشته باشند. همچنین ویزنووسکی نشان می‌دهد که ممکن است یک شخص لغات و اصطلاحات یکسان را در آثار متفاوتی بگونه مختلف ترجمه کند. گذشته از اینها گوتاس اشاره می‌کند که حلقه کندی بیشتر جنبه ایدئولوژی داشته، و در آن توجه اندکی به صحت و دقت لغوی ترجمه‌ها و وفاداری به متن اصلی وجود داشته است. همچنین ویزنووسکی تفاوت برخی واژه‌ها و اصطلاحات را در ترجمه اسطاث و اسحاق بن حنین نشان می‌دهد، و نیز نشان می‌دهد که اسطاث بعضا اصطلاحاتی که بار معانی مختلفی دارند را در ترجمه عربی به یک واژه تبدیل کرده است. همچنین گوتاس تأکید می‌کند که در برخی موارد تفاوت ترجمه‌ها بدلیل زبان مبدأ بوده است، و برای اینکه متوجه دقت مترجمین بشویم باید این نکته را مطمح نظر قرار داد که ترجمه از سوی چه متنی ترجمه شده است. گوتاس نمونه‌هایی را نشان می‌دهد که در دوره اول از متن یونانی ترجمه شده و در دوره بعدی از متن سریانی که شیوایی بهتری داشته است انجام شده است، و نیز برعکس. از سوی دیگر دو مطلب را می‌دانیم: ۱. فارابی به واسطه شاگردان مسیحی‌اش که تسلط به زبان یونانی و سریانی داشته‌اند، براحتی می‌توانست مشکلات موجود در آثار ترجمه شده در نهضت ترجمه را رفع کند. ۲. این را نیز می‌دانیم که ابن‌رشد دسترسی به هر دو ترجمه مابعدالطبیعه یعنی ترجمه اسطاث و اسحاق بن حنین را داشته است، لذا او نیز مشکلی در فهم مابعدالطبیعه نداشته است. اما اینکه ابن‌سینا دسترسی به ترجمه اسحاق بن حنین داشته یا اسطاث، چیزی نمی‌دانیم؛ ولی دو نکته را باید در نظر داشت: ۱) شرح فارابی بر مابعدالطبیعه ارسطو [الحروف] محتوای چندان پیچیده‌ای ندارد که معتقد باشیم در صورتی که حتی یک ترجمه منقح از مابعدالطبیعه بدست ابن‌سینا می‌رسید وی همچنان قاصر از فهم آن بود و حتما باید شرح فارابی را می‌دید! ۲) دانشجویان کارشناسی ارشد رشته فلسفه با مراجعه به ترجمه شرف الدین خراسانی به راحتی عمده مطالب مابعدالطبیعه ارسطو را متوجه می‌شوند و شاید از صد نفر استاد و دانشجو، یک نفر هم برای فهم آن به کتاب الحروف فارابی مراجعه نکنند، و این یک تحلیل ساده‌انگارانه خواهد بود که معتقد باشیم ابن‌سینا کمتر از دانشجویان کنونی، فلسفه می‌دانست! به نظر می‌رسد همه مطلب به همان یک نکته برمی‌گردد و آن اینکه ابن‌سینا به ترجمه اسطاث دسترسی داشته نه ترجمه اسحاق بن حنین، و شرح فارابی درواقع جبران نواقص ترجمه اسطاث بوده است، و سوء استفاده برخی غربیان از این نکته و تعظیم و مبالغه در حق ارسطو، یک خوش‌خیالی بی‌وجه است. #تاریخ_فلسفه_اسلامی @kalam_shia
Telegram Center
Telegram Center
Channel