♦️«آیا وکیلم»♦️✍رضا مجد
قسمت اول
📙در این گیرودار و این بگیرو ببند دادن خون به ازای لحظه ای تنفس آزاد و زیستِ آزادانه، بحثی پا گرفته بنام «وکالت می دهم».
دقیقا در این بزنگاه هایی تاریخی است که فلسفه و تفکر فلسفی، بخصوص تفکر کسی چون ژیل دلوز/اسپینوزا می تواند به نتیجه ی غایی و نهایی و مقدرخود برسد و آن رهایی بخشی به انبوهِ خلقی مبهوت و حیران و بلاتکلیف است، توده ای بهم لولیده از انواع خواست ها و تقاضاهای متکثر و متفاوت ولی از یک جوهر، و آن رهایی از هر دیگری بزرگی تصمیم گیرنده و تعیین کننده کیستی و چیستی شان. حالا این تفکر رهاننده ی دلوزی /اسپینوزایی چیست؟ این تفکر دقیقا درون مفهوم آخرین دسیسه ی گفتمان قدرت با همدستی همیشگی اش گفتمان اخلاقیات و ذات گرایی است:«وکالت می دهم».اسپینوزا و متعاقب او دلوز و نیز نیچه، بین اتیکس، اخلاق، و مورالیته، اخلاقیات تمایزی سفت و سخت قائل بودند، اخلاقیات در پس و پشت هرچیز و هرکس و هرشیئی، یک ذات ابدی و ازلی می نشاند که نسبت به پدیده پیشینی و قدیم است، و تمام همّ و هدف پدیده باید صرف این همان شدن با این ذات تعیین شده ی پیشینی بشود، مثلا انسان یک ذات ازلی و واحد دارد و تمام وظیفه و رسالت هر انسانی یکی شدن و همخوانی و قرین شدن با این ذات پیشینی است، و چون این رسالتی است مقدس و جوهری، پس قدرت و نهادهای برساخته شده از قدرت و اقتدار و حاکمیت به کمک طلبیده می شوند تا انسانها به نحو احسن موفق به این همان شدن با ذات ازلی شان بشوند و رستگار گردند، و اینگونه پای مشروعیت تحکم و ارعاب و زور هم به وسط کشیده می شود، و از آنجا که اخلاقیات که دیگر کاملا دینی هم شده وظیفه ای متعالی به گردن دارد و آن وظیفه ی مقدس و دشوار رستگاری شهروندان و توده ی خلق، و چون از نظرش تا منطبق نشدن انسان با ذات مقدرش انسان به بلوغ انسانی و عقلی نرسیده نیاز به قیّم و وکیل و وصی دارد تا بجای او در مواقع دشوار تصمیمات دشواری بگیرد و اینگونه پای نمایندگی و وکالت و قاضی و قضاوت هم به میان می آید. گفتمان سلطه بخاطر تجربه ی دور و دراز تاریخی تجربه های گرانبهایی در رابطه با به انقیاد کشیدن سوژه های بشری بدست اورده منجمله ی این تجربه که اگر مختصات و محور ارزش و ارزش گذاری را در ید خود داشته باشد ناخواسته انقیاد سوژه های بشری را هم در دست خواهد داشت و از آنجا که کلید و ابزار این محور مختصات ارزش گذاری در دستان اخلاقیات اکنون دینی شده می باشد در چیدمان و مفصل بندی قدرت جایگاهی را هم برای متالهان دینی که منادیان احلاقیات بودند لحاظ نمودند و اینگونه اخلاقیات کاملا در خدمت به بند و سلطه کشیدن انسان ها بکار گرفته شد.📙
ادامه دارد...
@Kajhnegaristan