♦️از کتاب «مبانی تکنیک روانکاوی(رویکرد لاکانی) برای پزشکان
♦️
✍بروس فینک، دبلیو دبلیو نورتون، و شرکت نیویورک/لندن
ترجمه: رضا مجد
📒در متون دیگر - به حدی که به نظر من نیاز به تعادل دارند. همچنین فضای زیادی را به بیان مراحل بعدی و نهایی تحلیل اختصاص نمی دهم، زیرا این متن تا حدودی مقدماتی طراحی شده است. از این نظر، این کتاب چیزی جز یک راهنمای آموزشی مستقل است. باید با بسیاری از قرائتهای دیگر تکمیل شود، فهرست کوتاهی از آنها را میتوان در کتابشناسی پیشنویس یافت. من در طول این کتاب سعی کردهام در صورت امکان، رویکرد خود را با رویکردهای دیگر مقایسه و مقایسه کنم، اما میدانم که کارشناسان در مورد این رویکردهای دیگر ممکن است دانش من را در مورد آنها کم بدانند. همانطور که میچل و بلک (t 995, p. 207) بیان کردند، «در حال حاضر یافتن روانکاویی که واقعاً عمیقاً با بیش از یک رویکرد (مانند کلاینی، لاکانی، روانشناسی نفس، روانشناسی خود) آشنا باشد، بسیار دشوار است. ادبیات هر مکتب گسترده است و هر حساسیت بالینی به خوبی برجسته شده است، و چشم انداز چالش برانگیزی را برای هر تحلیلگری که تلاش می کند همه آن را هضم کند، ارائه می دهد. بخش اعظم 25 سال را صرف دست و پنجه نرم کردن با زبان فرانسوی عذابآور لاکان کردهام و در تلاش برای یافتن راههایی برای عملی کردن بینشهای او بودهام. تنها اکنون شروع به دریافت احساس بهتری نسبت به چشمانداز وسیعتر روانکاوانه کردهام، و برخی از تلاشهای من برای مقایسه و تقابل رویکردم با رویکردهای دیگر، قطعاً تا حدودی کاریکاتوری به نظر میرسند. تحلیلگران غیر لکانی که من در اینجا مورد بحث قرار میدهم، کسانی هستند که کارشان را در دسترسترین و قانعکنندهترین میدانم، حتی زمانی که با دیدگاههای آنها موافق نیستم (مثلاً در مورد «هنجار بودن»، «هویت تصویری»، و به زودی). از آنجایی که هدف من ارائه رویکردهای دیگر به شیوه ای جامع نیست، بدیهی است که من عدالت را در مورد ایده های این تحلیلگران رعایت نمی کنم: برخی از اظهارات آنها را از متن خارج می کنم و دیدگاه های آنها را ساده می کنم، که منجر به از دست دادن ظرافت اجتناب ناپذیر می شود. با این وجود، من سعی کردم از استفاده از منابع ثانویه اجتناب کنم - یعنی تفسیرهایی که بر ایده های این تحلیلگران ارائه شده است - و دریافتم که، مانند تقریباً در هر زمینه دیگری، ایده های متفکران اصلی اغلب قابل درک تر و قانع کننده تر است. وقتی به منابع ثانویه به عنوان راهنمای اولیه اعتماد کردم، همیشه برای تأیید صحت آنها به منابع اصلی بازگشتهام و از اینکه تحلیلگران چقدر در خواندن و تفسیر کار یکدیگر دقت میکنند شگفت زده شدهام، حتی زمانی که آن اثر به روشی نسبتاً ساده نوشته شده است. تقریباً هر نتیجهای که من قبلاً در مورد دیدگاههای نظری یک تحلیلگر مبتنی بر تفسیرها میگرفتم، باید به طور جدی بازنگری میشد، اگر به طور کلی کنار گذاشته نمیشد! من قبل از شروع این پروژه میدانستم که اکثر تفسیرهای انگلیسی زبان در مورد آثار لاکان دارای نقص جدی هستند، و این را به سختی نوشتهاش و این واقعیت که تعداد کمی از انگلیسیزبانان واقعاً آنفلوانزا هستند، بیان کرده بودم. به زبان فرانسه اکنون به نظر من عوامل دیگری نیز باید در کار باشد.
📒
@Kajhnegaristan