از کتاب مبانی تکنیک روانکاوی( رویکرد لاکانی) برای پزشکان
✍ بروس فینک دبلیو دبلیو نورتون و شرکت نیویورک • لندن
ترجمه: رضا مجد
📒روانکاوی با به کارگیری آنها به دنبال دستیابی به آن است - و اینکه آنها احتمالاً برای دیگران کار نمی کنند یا برای دیگران نیز کار نمی کنند. همچنین باید در نظر داشت که، به طور کلی، هیچ چیز با همه کار نمی کند. با این وجود، بر اساس تجربیاتم با تعداد قابل توجهی از پزشکان (دانشجویان فارغ التحصیل در رشته روانشناسی بالینی، مددکاران اجتماعی، روانپزشکان، روانشناسان و روانکاوان) که در ده ها سال گذشته تحت نظارت آنها بوده ام، دلایلی دارم که معتقدم این موارد تکنیکها میتوانند برای بسیاری از تمرینکنندگان مفید باشند، و اغلب شیوههای آنها را در چند ماه کوتاه تغییر میدهند. به همین دلیل تصمیم گرفتم آنها را در این فرم ارائه کنم. اکثر تکنیک های ارائه شده در اینجا برای کار با روان رنجورها طراحی شده اند نه روان پریشی. من در اینجا تمایز بین روانپریشی و روانپریشی را بهطور طولانی مورد بحث قرار نمیدهم، همانطور که در جاهای دیگر این کار را به طور گسترده انجام دادهام (فینک، 1995، 1997، 2005b)، اما به نظر من رویکرد متفاوتی به تکنیک در کار با روانپریشیها لازم است. من طرحی مختصر از آن تکنیک متفاوت در فصل 10 ارائه میدهم. اگر همانطور که پیشنهاد میکنم، سرکوب باید چراغ راهنمای تحلیلگر در هدایت درمان با رواننژندان باشد، فقدان سرکوب در روانپریشی نشان میدهد که ما باید درمان با روانپریشیها را به گونهای متفاوت هدایت کنیم. در حالی که به نظر می رسد بسیاری از تحلیلگران معاصر معتقدند که اکثر بیمارانی که در دوران ما دیده می شوند از «مشکلات سطح عصبی» رنج نمی برند، من استدلال می کنم که اکثر تحلیلگران دیگر نمی توانند «مشکلات سطح عصبی» را دقیقاً به دلیل سرکوب و ناخودآگاه دیگر چراغ راهنمای آنها نیست (از سوی دیگر، لاکان استدلال می کند که تحلیلگران باید «فریب» ناخودآگاه باشند، به این معنا که آنها باید ناخودآگاه را به هر کجا که ممکن است منجر شود، دنبال کنند، حتی اگر این به معنای اجازه دادن به خود باشد. به اصطلاح از طریق بینی هدایت می شود؛ به لکان، 1973-1974، 13 نوامبر 1973 مراجعه کنید. این امر باعث میشود که تحلیلگران روانرنجوری را با روانپریشی اشتباه بگیرند و رویکردی را برای کار روانکاوی تدوین کنند که ظاهراً در مورد یک نفر و همه کاربرد دارد. (در واقع، به نظر می رسد تمایز اصلی «تشخیصی» که در زمان ما ایجاد شده است، تمایز بین افراد «با عملکرد بالا» و افراد نه چندان با عملکرد باشد.) من معتقدم که رویکردی به روان رنجوری که در اینجا ارائه می کنم برای اکثریت قریب به اتفاق قابل استفاده است. بیمارانی که امروزه توسط اکثر پزشکان ویزیت می شوند (البته استثناهایی هم وجود دارد) و پزشکان ممکن است پس از مطالعه رویکرد درمان روان پریشی که در فصل 10 ارائه می دهم، این باور را با من در میان بگذارند. تجربه انجام روانکاوی بسیار پیچیده است. که هیچ کس هرگز نمی تواند تمام جنبه های آن را پوشش دهد، حتی در یک عمر نوشتن. انتخاب موضوعات من در اینجا به ویژه با آنچه که به نظر من در آموزش اولیه تحلیلگران و روان درمانگران امروز کنار گذاشته شده است، مشخص شده است. برای مثال، من در اینجا فضای زیادی را به بحث در مورد تأثیر یا انتقال متقابل اختصاص نمیدهم (به جز در فصل 7) زیرا به شدت بر آنها تأکید شده است.
📒
... ادامه دارد
@Kajhnegaristan