راستش دیگه نمیتونم بفهمم حالم خوبه یا نه، پس فقط کتاب میخونم و سعی میکنم تا جایی که میشه، فقط «باشم». همین.
فقط باشم، بخونم، بنویسم. چون نمیدونم به این حالم چی میگن. سعی هم نمیکنم بشناسمش چون میدونم احتمالا تا اونموقع عمرش تمام شده. پس، فعلا باهم زندگی میکنیم، تا بعد.