رنگت روخدااااایی‌ کن

#حکمت
Channel
Logo of the Telegram channel رنگت روخدااااایی‌ کن
@jomalate10rishteriPromote
11.22K
subscribers
34K
photos
10.2K
videos
2.98K
links
کانالی برا رسیدن به اندیشه برتر @seyyedz ادمین
#احسن_القصص #حکمت_صدقه

🌹مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان ، مراجعه کرد و گفت
ای پیامبر میخواهم ، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی .
سلیمان گفت : توان تحمل آن را نداری .

اما مرد اصرار کرد
سلیمان پرسید ، کدام زبان؟
جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند.
سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت
روزی دید دو گربه باهم سخن میگفتند. یکی گفت غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم .

دومی گفت ،نه ، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،
آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت ؛ به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،
آنرا خواهم فروخت، و
فردا صبح زود آنرا فروخت
گربه امد و از دیگری پرسید
آیا خروس مرد؟ گفت نه،
صاحبش فروختش، اما،
گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.

صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.
گربه گرسنه آمد و پرسید
ایا گوسفند مرد ؟
گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحب خانه خواهد مرد، و
غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!
مرد شنید و به شدت برآشفت
نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!
خواهش میکنم کاری بکن !

🍂پیامبر پاسخ داد:
خداوند خروس را فدای تو کرد اما
آنرا فروختی،سپس گوسفند را
فدای تو کرد آن را هم فروختی ،
پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن!

🍥
حکمت این داستان :
خداوند الطاف مخفی دارد،
ما انسانها آن را درک نمی کنیم.
او بلا را از ما دور میکند ،
و ما با اشتباه خود آن را باز پس میخوانیم !
➘➘➘➘➘
•••★•Jσιη👇

♡••♡••♡••♡••♡
@jomalate10rishteri
#رنگت‌روخداااایےکن☝️
#احسن_القصص #حکمت_صدقه

🌹مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان ، مراجعه کرد و گفت
ای پیامبر میخواهم ، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی .
سلیمان گفت : توان تحمل آن را نداری .

اما مرد اصرار کرد
سلیمان پرسید ، کدام زبان؟
جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند.
سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت
روزی دید دو گربه باهم سخن میگفتند. یکی گفت غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم .

دومی گفت ،نه ، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،
آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت ؛ به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،
آنرا خواهم فروخت، و
فردا صبح زود آنرا فروخت
گربه امد و از دیگری پرسید
آیا خروس مرد؟ گفت نه،
صاحبش فروختش، اما،
گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.

صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.
گربه گرسنه آمد و پرسید
ایا گوسفند مرد ؟
گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحب خانه خواهد مرد، و
غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!
مرد شنید و به شدت برآشفت
نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!
خواهش میکنم کاری بکن !

🍂پیامبر پاسخ داد:
خداوند خروس را فدای تو کرد اما
آنرا فروختی،سپس گوسفند را
فدای تو کرد آن را هم فروختی ،
پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن!

🍥
حکمت این داستان :
خداوند الطاف مخفی دارد،
ما انسانها آن را درک نمی کنیم.
او بلا را از ما دور میکند ،
و ما با اشتباه خود آن را باز پس میخوانیم !
➘➘➘➘➘
•••★•Jσιη👇

♡••♡••♡••♡••♡
@jomalate10rishteri
#رنگت‌روخداااایےکن☝️
#احسن_القصص #حکمت_صدقه

🌹مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان ، مراجعه کرد و گفت
ای پیامبر میخواهم ، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی .
سلیمان گفت : توان تحمل آن را نداری .

اما مرد اصرار کرد
سلیمان پرسید ، کدام زبان؟
جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند.
سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت
روزی دید دو گربه باهم سخن میگفتند. یکی گفت غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم .

دومی گفت ،نه ، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،
آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت ؛ به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،
آنرا خواهم فروخت، و
فردا صبح زود آنرا فروخت
گربه امد و از دیگری پرسید
آیا خروس مرد؟ گفت نه،
صاحبش فروختش، اما،
گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.

صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.
گربه گرسنه آمد و پرسید
ایا گوسفند مرد ؟
گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحب خانه خواهد مرد، و
غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!
مرد شنید و به شدت برآشفت
نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!
خواهش میکنم کاری بکن !

🍂پیامبر پاسخ داد:
خداوند خروس را فدای تو کرد اما
آنرا فروختی،سپس گوسفند را
فدای تو کرد آن را هم فروختی ،
پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن!

🍥
حکمت این داستان :
خداوند الطاف مخفی دارد،
ما انسانها آن را درک نمی کنیم.
او بلا را از ما دور میکند ،
و ما با اشتباه خود آن را باز پس میخوانیم !

➘➘➘➘➘
•••★•Jσιη👇

♡••♡••♡••♡••♡
@jomalate10rishteri
#رنگت‌روخداااایےکن☝️
#حکمت_همچون_باران_است
#مولوی
❤️🕊❤️
ماهیان؛
از تلاطم دریا به خدا شکایت کردند
و چون دریا آرام شد،
خود را اسیر صیاد دیدند...

تلاطم زندگی
حکمت خداست
از خدا دل آرام بخواهیم؛
نه دریای آرام...!!
🔷🔶🔸🔸🔶🔷

#نـشــــــــــونـــــے


🔔
#امدادهای‌الهی‌وحفظ‌انسان

👌  ﺇﻥ ﻣﻊ ﻛﻞ ﺇﻧﺴﺎﻥ ﻣﻠﻜﻴﻦ ﻳﺤﻔﻈﺎﻧﻪ ﻓﺈﺫﺍ ﺟﺎﺀ ﺍﻟﻘﺪﺭ ﺧﻠﻴﺎ ﺑﻴﻨﻪ ﻭ ﺑﻴﻨﻪ ﻭ ﺇﻥ ﺍﻟﺄﺟﻞ ﺟﻨﺔ ﺣﺼﻴﻨﺔ


🔹ﺑﺎ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎنی ﺩﻭ
#ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻣﯽ ﻛﻨﻨﺪ

🔸و ﭼﻮﻥ ﺗﻘﺪﻳﺮ ﺍلهی ﻓﺮﺍﺭﺳﺪ، ﺗﻨﻬﺎﻳﺶ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ

🔹ﻛﻪ ﻫﻤﺎﻧﺎ
#ﻣﺮﮒ ﺳﭙﺮی ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ...

🕊
#نشونی_نهج_البلاغه

💌
#حکمت_۲۰۱_نہج_البلاغہ



💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
#احسن_القصص #حکمت_صدقه

🌹مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان ، مراجعه کرد و گفت
ای پیامبر میخواهم ، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی .
سلیمان گفت : توان تحمل آن را نداری .

اما مرد اصرار کرد
سلیمان پرسید ، کدام زبان؟
جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند.
سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت
روزی دید دو گربه باهم سخن میگفتند. یکی گفت غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم .

دومی گفت ،نه ، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،
آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت ؛ به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،
آنرا خواهم فروخت، و
فردا صبح زود آنرا فروخت
گربه امد و از دیگری پرسید
آیا خروس مرد؟ گفت نه،
صاحبش فروختش، اما،
گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.

صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.
گربه گرسنه آمد و پرسید
ایا گوسفند مرد ؟
گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحب خانه خواهد مرد، و
غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!
مرد شنید و به شدت برآشفت
نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!
خواهش میکنم کاری بکن !

🍂پیامبر پاسخ داد:
خداوند خروس را فدای تو کرد اما
آنرا فروختی،سپس گوسفند را
فدای تو کرد آن را هم فروختی ،
پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن!

🍥
حکمت این داستان :
خداوند الطاف مخفی دارد،
ما انسانها آن را درک نمی کنیم.
او بلا را از ما دور میکند ،
و ما با اشتباه خود آن را باز پس میخوانیم !

➘➘➘➘➘
•••★•Jσιη👇
ادامه درس 👆
🌼🎋🌼🎋🌼
🎋🌼🎋🌼
🌼🎋🌼
🎋🌼
🌼
#تفسیر_سوره_نور

#لطفا_توجه_بفرمایید
👇👇👇
🌼برای جمع آوری و نوشتن
مطالب و
#درس ها
وقت گذاشته می شود

درس
#بیست_و_سوم

آیات افک /تهمت ، دروغ بزرگ
۱۶_۱۷_۱۸ آیات

🌼 ۱۶سوره نور

از انجا که گروهی از
مسلمانان حادثه اِفک
و
شایعه آن را سبک شمردند
واین گونه شایعه پذیری ها
دشمن را به
#اهداف خود می رساند

دوباره در این ایه آنها
را توبیخ کرده
می گوید 👇

🌼وَ لَوْلا اذْ سَمِعْتُموهُ قُلْتُمْ ما یکونُ لَنا انْ نَتَکلَّمَ بِهذا

چرا آن وقتی که شنیدید،
نگفتید که ما اصلًا
#حق نداریم
در این باره حرف بزنیم
و
این را بازگو کنیم؟

باید می‌گفتید: 👇

ما یکونُ لَنا انْ نَتَکلَّمَ بِهذا
برای ما چنین
#حقی نیست که
در این باره
#سخنی بگوییم،

🌼سُبْحانَک هذا بُهْتانٌ عَظیمٌ‏

بلکه باید می‌گفتید:👇
سبحان الله،
این یک
#تهمت و دروغ
بسیار بزرگ است‏

🌼یعنی
#خدا منزه است
از اینکه نسبت به
#آبروی مؤمن
بی تفاوت باشد

🌼در این آیه می گوید :
نباید
#لب به ذکر چنین #تهمتی
گشود
چه رسد به این که عامل
#نشر ان شوید

🌼در آیه ۱۷سوره نور
می فرماید : 👇

یعِظُکمُ اللهُ انْ تَعُودوا لِمِثْلِهِ ابَداً

🌼
#خدا شما مسلمانها را
#موعظه می‌کند که مبادا دیگر
به مانند این
#قضیه برگردید
و تکرار کنید.
تا متوجه باشید که دیگر
#ابزار دست یک جمعیت نشوید،
#دروغ های دشمنان را
علیه خودتان
#اشاعه ندهید.

🌼از این رو
#قرآن مسلمانان
را از
#ساده اندیشی
و زود باوری بر حذر می دارد
و
برای تاکید براین موضوع
با بیان های گوناگون در اطراف
#حادثه اِفک دور می زند
تا از تکرار آن جلوگیری شود

🎋درایه ۱۸ سوره نور
#خداوند می فرماید: 👇

وَ یبَینُ اللهُ لَکمُ الْایاتِ وَ اللهُ
عَلیمٌ حَکیمٌ‏

خداوند این آیات را برای
شما تبیین
وبیان می کند
و
خداوند دانای حکیم است

🌼در این
#آیات
خدا شما را
#موعظه
می کند
که مبادا این عمل را
تکرار کنید
اگر مؤمن هستید

🌼این موعظه سخن عادی نیست
بلکه آیات صادر شده
از جانب
#خدای دانای
حکیم است

🌼اوحکیم است
یعنی امر ونهی اوکاملا
مطابق مصلحت وحکمت است
و
#احکامی که در بارهٔ حادثه
ِفک صادر کرده
از
#حکمت او ناشی
می گردد

( این درس ادامه دارد 👆)
#حدیث

اگر بنده مرگ و سرانجامش را میدید؛
دشمن آرزو و فریب آن می شد😈

#حکمت_334
💢نهج البلاغه تصویری💢

@
ادامه درس 👆
🧡❤️🧡❤️🧡
❤️🧡❤️🧡
🧡❤️🧡
❤️🧡
🧡
#تفسیر_سوره_نور

#لطفا_توجه_بفرمایید
👇👇👇
🧡برای جمع آوری و نوشتن
مطالب و
#درس ها
وقت گذاشته می شود

آیه
#سوم
#سوره #نور

درس
#هشتم

❤️️اَلزّٰانیٖ لاٰیَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ ۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ ﴿٣﴾

🧡
#مرد زناکار نباید جز
با
#زن زناکار یا #مشرک
ازدواج کند،
و زن
#زناکار نباید جز با مرد #زناکار یا مشرک ازدواج نماید،
و این [ازدواج] بر
#مؤمنان #حرام شده است. (۳)


❤️اشاره به
#مجازات افرادی کرد که #امنیت #خانواده ها را به هم می زنند ؤآنها را باید #صد تازیانه زد
کسانی که به
#ناموس و #عفت دیگران #تجاوز می کنند
و
❤️این حکم
#خداست پس نباید
در
#مجازات آنها #احساساتی عمل کرد

در
#اجرای حدود #نه #افراط ونه
#تفریط

🧡در حدیث پیامبر
صلوات الله علیه وآله آمده:

روز
#قیامت حاکمی را می آورند که
یک
#تازیانه از حد الهی را #کم کرده
وبه او می گویند

چرا چنین کردی؟

گوید:برای
#رحمت به
#بندگان تو

❤️خدا گوید:
آیا تو
#نسبت به آنها #مهربان تر از من بودی؟

پس دستور می دهد او را به آتش
می اندازند😔

ودیگری را می آورندکه
#تازیانه افزوده بوده
ومی گوید:
پروردگارا. این
#کاررا کردم تا #بندگانت از #معصیت تو #خود داری کنند

وخدا می گوید: آیا توازمن
#آگاه تر و #حکیم تر بودی ؟

سپس به آتش🔥 انداخته می شود

🧡اگر انسان
#حکمت و
#فرآیند مجازات این افرادی را که امنیت #خانواده ها را برهم می زنند بفهمد وبداند
سر
#تعظیم فرود می آورد

#اما در آیه سوم 👇

#حکم ازدواج #زناکار را به
این صورت تعیین میکند

چه
#مرد زناکار جز باهمان
#زن زناکار یا زن #مشرک ازدواج نمی کند
و
همینطور
#زن زناکارجز با مرد زنا کار
یا مرد
#مشرک ازدواج نمی کند

❤️زیرا برای
#افراد #پاکدامن ازدواج با چنین کسانی که به #زنا مشهورند کسر #شأن و#ننگ است

در این
#آیه
چرا زانیه بر. زاتی
#مقدم شد؟؟

ودر مورد
#سرقت برعکس آمده است(السّارق والسّارقه)؟؟

🧡این امر بخاطر آن است
که
#غالبیت‌صدور‌فعل از #زن در #زنا هست واز #مرد در #سرقت است .

اگر شما آمار بگیرید غالبا در
#تحقق‌سرقت ها #مردان نقش اکثری را
بازی میکنند،
و مردی مدت ها دنبال زنی می افتد وتوفیقی نمی یابد

زیرا آن
#زن همواره نفی می کند.

❤️ولی کافی است که زن ولو به
#اشاره‌کمرنگی جواب مثبت بدهد.
#عمل واقع می شود ، لکن اگر جواب #منفی بدهد اتفاقی نخواهد افتاد.

در مورد این آیه گفته اند:
مردی از
#پیامبر اجازه خواست با #ام مهزول؛زنی که در عصر جاهلیت به آلودگی معروف بود #ازدواج کند، لذا آیه فوق نازل شد.


🧡حدیث از امام باقر وامام صادق علیهماسلام فرمودند: 👇

این در مورد مردان و زنانی است
که در
#عهد رسول خدا آلوده به
#زنا بودند، خدا مسلمانان را از #ازدواج
با آنها نهی کرد...

ادامه دارد۰۰۰
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸

#یک_تفکّرغلط

🔸 زیاد این جمله رو شنیدیم که میگن:
فلانی هنوز جَوونه، خیلی بهش سخت نگیر...

☝️ امّا یک
#جوانِ شایسته از نظر قرآن، هیچ وقت #مرگ، و حساب و کتاب #آخرت رو فراموش نمیکنه.

🌷 حضرت لقمان، که خدا بهش #حکمتِ فراوان داده بود، به فرزند جوانش می‌فرماید:

🌸 یٰا بُنَیَّ إِنَّهٰا إِنْ تَکُ مِثْقٰالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمٰاوٰاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللّٰهُ إِنَّ اللّٰهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ (لقمان/۱۶)

🔹 پسرم! اگر به اندازه‌ی سنگینی دانه‌ی خردلی عملِ خوب یا بد داشته باشی، و این عمل کوچکت در دل سنگی، یا در گوشه‌ای از آسمان‌ها و زمین قرار بگیرد، خداوند آن را در #قیامت برای حسابرسی می‌آورد. زیرا خداوند دقیق و آگاه است.


حسابرسىِ خداوند خیلی دقیق و کامله، حتّی برای جَوون‌ها

آدمِ حکیم، هیچوقت نمیگه:
حالا جَوونه، بهش سخت نگیر.

چون این جمله یعنی:
از مسئولیت شونه خالی کردن،
و در نهایت سقوطِ یک جَوون


☝️ پس جَوونتون رو، همون اوّلِ جوونی،
از خواب و خیال بیدار کنید...

🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@jomalate10rishteri
#انرژی_مثبت👆
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
#حدیث_روز☝️#حکمت #تواضع #تکبّر

🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #یکشنبه ٦ مهر ماه ١٣٩٩
🌞اذان صبح: ٠۴.٣٣
☀️طلوع آفتاب: ٠۵.۵٦
🌝اذان ظهر: ١١.۵۵

🌑غروب آفتاب: ١٧.۵۴
🌖اذان مغرب: ١٨.١٢
🌓نیمه شب شرعی: ٢٣.١٣


@jomalate10rishteri
#انرژی_مثبت👆
#حدیث_روز☝️ #حکمت_خطبه_نمازجمعه

🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #دوشنبه 19 خرداد ماه 1399
🌞اذان صبح: 04:03
☀️طلوع آفتاب: 05:48
🌝اذان ظهر: 13:03

🌑غروب آفتاب: 20:19
🌖اذان مغرب: 20:40
🌓نیمه شب شرعی: 00:11

@jomalate10rishteri
#انرژی_مثبت👆
#داستان_کوتاه_آموزنده

#حکمت_خداوند

🌈پزشک و جراح مشهور دکتر ایشان (dr. Eshan) روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت و تکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد، باعجله به فرودگاه رفت . هنگام پرواز ناگهان بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه، که باعث از کارافتادن یکی از موتورهای هواپیما شده بود کادر پرواز اعلام کرد مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه داشته باشیم. پس از فرود اضطراری، دکتر بلافاصله به دفتر استعلامات فرودگاه رفت، به او گفتند، بعلت اوضاع بد جوی و نقص هواپیما باید ۱۶ساعت در فرودگاه منتظر بماند.
دکتر گفت که نمیتواند منتظر بماند، چون پزشک متخصص جهانی است و هر دقیقه تاخیر، برابر با به خطر افتادن جان خیلی از انسانها هاست یکی از کارکنان گفت، اگر خیلی عجله دارید میتوانید یک ماشین کرایه کنید، تا مقصد شما سه ساعت بیشتر نمانده است. دکتر با کمی درنگ پذیرفت و ماشینی را کرایه کرد و به راه افتاد که ناگهان در وسط راه اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد بطوری که ادامه دادن راه برایش با مشکل مواجه شد. ساعتی رفت تا اینکه احساس کرد دیگر راه را گم کرده. خسته و کوفته و درمانده و با نا امیدی به راهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد. کنار کلبه توقف کرد و در را زد. صدای پیرزنی را شنید که میگوید: هرکه هستی، در باز است. دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند. پیرزن خنده ای کرد و گفت: کدام تلفن فرزندم؟ اینجا نه برقی هست و نه تلفنی، همه آنها قطع است، ولی بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تاخستگی به در کنی و کمی غذا هم هست که اگر گرسنه ای بخور. دکتر از پیرزن تشکرکرد و مشغول خوردن چای شد، پیرزن هم مشغول خواندن دعا بود.
دکتر ناگهان متوجه کودک خردسالی شد که بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود و پیرزن هرازگاهی او را تکان میداد . پیرزن مدتی طولانی به دعا مشغول بود، که دکتر به او گفت: من شرمنده این لطف و کرم و اخلاق نیکوی شما شدم، امیدوارم که دعاهایت مستجاب شود .
پیرزن گفت: همه دعاهایم مستجاب شده. بجز یک دعا. دکتر گفت: چه دعایی؟ پیرزن گفت: این طفل معصومی که جلوی چشم شماست نوه من است که نه پدر دارد و نه مادر و به یک بیماری مزمنی دچار شده که همه پزشکان این شهر از علاج او عاجز هستند. به من گفته اند که یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر ایشان هست که او قادر به علاجش هست، ولی او خیلی از مادور هست و دسترسی به او مشکل است و من هم نمیتوانم این بچه را پیش او ببرم. میترسم این طفل بیچاره خوار و زمینگیر شود . پس از خدا خواسته ام که کارم را آسان کند. دکترایشان میگویددر حالی انگار دچار برق گرفتگی شده بودم به گریه افتادم و گفتم : به خدا قسم که دعای تو ، هواپیماها را ازکار انداخت و باعث زدن صاعقه ها شد و آسمان را به باریدن وا داشت تا اینکه من دکتر را بسوی تو بکشاند و من بخدا هرگز باور نداشتم که خدا فقط با یک دعا چنین کارهایی را انجام میدهد.

@jomalate10rishteri
#انرژی_مثبت👆
#احسن_القصص #حکمت_صدقه

🌹مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان ، مراجعه کرد و گفت
ای پیامبر میخواهم ، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی .
سلیمان گفت : توان تحمل آن را نداری .

اما مرد اصرار کرد
سلیمان پرسید ، کدام زبان؟
جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند.
سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت
روزی دید دو گربه باهم سخن میگفتند. یکی گفت غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم .

دومی گفت ،نه ، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،
آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت ؛ به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،
آنرا خواهم فروخت، و
فردا صبح زود آنرا فروخت
گربه امد و از دیگری پرسید
آیا خروس مرد؟ گفت نه،
صاحبش فروختش، اما،
گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.

صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.
گربه گرسنه آمد و پرسید
ایا گوسفند مرد ؟
گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحب خانه خواهد مرد، و
غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!
مرد شنید و به شدت برآشفت
نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!
خواهش میکنم کاری بکن !

🍂پیامبر پاسخ داد:
خداوند خروس را فدای تو کرد اما
آنرا فروختی،سپس گوسفند را
فدای تو کرد آن را هم فروختی ،
پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن!

🍥حکمت این داستان :
خداوند الطاف مخفی دارد،
ما انسانها آن را درک نمی کنیم.
او بلا را از ما دور میکند ،
و ما با اشتباه خود آن را باز پس میخوانیم !

➘➘➘➘➘
•••★•Jσιη👇
@jomalate10rishteri
#انرژی_مثبت👆
#حدیث

اگر بنده مرگ و سرانجامش را میدید؛
دشمن آرزو و فریب آن می شد😈

#حکمت_334
💢نهج البلاغه تصویری💢
✋🏻
@jomalate10rishteri
#انرژی_مثبت👆
#آیه_روز👆 #حکمت

🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #شنبه 29 تیر ماه 1398
🌞اذان صبح: 04:22
☀️طلوع آفتاب: 06:03
🌝اذان ظهر: 13:11

🌑غروب آفتاب: 20:18
🌖اذان مغرب: 20:38
🌓نیمه شب شرعی: 00:20

@shamimerezvan
@azkarerouzaneh
@jomalate10rishteri
#داستان_کوتاه_آموزنده

#حکمت_خداوند

🌈پزشک و جراح مشهور دکتر ایشان (dr. Eshan) روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت و تکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد، باعجله به فرودگاه رفت . هنگام پرواز ناگهان بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه، که باعث از کارافتادن یکی از موتورهای هواپیما شده بود کادر پرواز اعلام کرد مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه داشته باشیم. پس از فرود اضطراری، دکتر بلافاصله به دفتر استعلامات فرودگاه رفت، به او گفتند، بعلت اوضاع بد جوی و نقص هواپیما باید ۱۶ساعت در فرودگاه منتظر بماند.
دکتر گفت که نمیتواند منتظر بماند، چون پزشک متخصص جهانی است و هر دقیقه تاخیر، برابر با به خطر افتادن جان خیلی از انسانها هاست یکی از کارکنان گفت، اگر خیلی عجله دارید میتوانید یک ماشین کرایه کنید، تا مقصد شما سه ساعت بیشتر نمانده است. دکتر با کمی درنگ پذیرفت و ماشینی را کرایه کرد و به راه افتاد که ناگهان در وسط راه اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد بطوری که ادامه دادن راه برایش با مشکل مواجه شد. ساعتی رفت تا اینکه احساس کرد دیگر راه را گم کرده. خسته و کوفته و درمانده و با نا امیدی به راهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد. کنار کلبه توقف کرد و در را زد. صدای پیرزنی را شنید که میگوید: هرکه هستی، در باز است. دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند. پیرزن خنده ای کرد و گفت: کدام تلفن فرزندم؟ اینجا نه برقی هست و نه تلفنی، همه آنها قطع است، ولی بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تاخستگی به در کنی و کمی غذا هم هست که اگر گرسنه ای بخور. دکتر از پیرزن تشکرکرد و مشغول خوردن چای شد، پیرزن هم مشغول خواندن دعا بود.
دکتر ناگهان متوجه کودک خردسالی شد که بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود و پیرزن هرازگاهی او را تکان میداد . پیرزن مدتی طولانی به دعا مشغول بود، که دکتر به او گفت: من شرمنده این لطف و کرم و اخلاق نیکوی شما شدم، امیدوارم که دعاهایت مستجاب شود .
پیرزن گفت: همه دعاهایم مستجاب شده. بجز یک دعا. دکتر گفت: چه دعایی؟ پیرزن گفت: این طفل معصومی که جلوی چشم شماست نوه من است که نه پدر دارد و نه مادر و به یک بیماری مزمنی دچار شده که همه پزشکان این شهر از علاج او عاجز هستند. به من گفته اند که یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر ایشان هست که او قادر به علاجش هست، ولی او خیلی از مادور هست و دسترسی به او مشکل است و من هم نمیتوانم این بچه را پیش او ببرم. میترسم این طفل بیچاره خوار و زمینگیر شود . پس از خدا خواسته ام که کارم را آسان کند. دکترایشان میگویددر حالی انگار دچار برق گرفتگی شده بودم به گریه افتادم و گفتم : به خدا قسم که دعای تو ، هواپیماها را ازکار انداخت و باعث زدن صاعقه ها شد و آسمان را به باریدن وا داشت تا اینکه من دکتر را بسوی تو بکشاند و من بخدا هرگز باور نداشتم که خدا فقط با یک دعا چنین کارهایی را انجام میدهد.

@shamimerezvan
@azkarerouzaneh
@jomalate10rishteri
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#داستانکهای_پندآموز
#حکمت_خداوند

🌿🌾گویند:
دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت!
درراه با پروردگار سخن می گفت:
( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای )
در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز!
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
نشست تا گندمها را از زمین جمع کند درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند!
ندا آمد که:
🌾تو مبین اندر درختی یا به چاه
🌾تو مرا بین که منم مفتاح راه
@shamimerezvan
@azkarerouzaneh
@jomalate10rishteri
#نشونی🔶🔷🔸🔹🔶🔷

🔸امام علی(ع)🔸
🔔ضرورت پرهیز ازدرگیری❗️

🔹هرکس حفظ آبرویش راخواهان است،
🔸باید از جدال بپرهیزد.

#نشونی_نهج_البلاغه
#حکمت_۳۶۲

🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
@shamimerezvan
💫💫💫💫💫💫💫
Forwarded from درج زیرنویس
#نشونی

🔔راه شناخت انسانها❗️

💠امام علی(ع)

🔹سخن بگویید تا شناخته شوید ،

👌زیرا که انسان در زیر زبان خود پنهان است .

#نشونی_نهج_البلاغه
📚 #حکمت ۳۹۲
@jomalate10rishteri
@shamimerezvan
More