شلوار جینش (لی) رو تازه خریده بود با دوستاش رفته بودن بیرون شهر باغ یکی از دوستان (ایام نوجوانی) یکی از بچه ها که خیلی عشق تیپ زدن بود شب قبل خواب گفت: #محمد اینقدر دوست دارم مثل تو فیلما یک شلوارک لی داشته باشم موقعی که میام اینجور جاها بپوشم صبح که بیدار شد محمد گفت فلانی چی دوست داشتی؟ برو اون شلوارک رو که دوست داشتی از اونجا برشدار آخه چطور: اون شلوار لی مو برشش دادم واسه تو شلوارک درست کردمش😭😭😭😭 #بخشش #محبت #فداکاری #بی_ریا #بی_ادعا #شهیدمدافع_حرم #محمداسدی#غلام_عباس @jnudabbas
📌داشتیم مسجد واسه ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام آماده میکردیم. سر همه مون شلوغ بود من بودم و چند تا از رفقا. همین که داشتم به کتیبه ها سنجاق قفلی میزدم، دیدم سعید رفت بیرون ... کتیبه رو چسپوندم و اومدم پایین به محمدحسین گفتم : دیدی آقا رو؟ پيچوند رفت...همه اش همینه،والا... محمدحسین بهم گفت: بابا از تو بعيده ... باید میرفت داداشش رو از مدرسه می برد خونه! داداش زود قضاوت نکن. اومدی و یه عده بی خبر هم باور کردند.
✏️پ.ن : ما تو #رفاقت هامون - حتی بچه مذهبی ها - گاهی گرفتار همین "زود قضاوت کردن" هستیم. گاهی رفيقمون رو زود متهم به #حسادت یا تنبلی، دغل کاری و خدای نکرده #گناه میکنیم. و خدا نکنه که یه شخص بی خبری هم باشه و باور کنه و آبروش بره. #زود_قضاوت_کردن ویژگی رفیق خوب و الهی #نیست. البته #خوش_خیالی هم درست نیست بلکه باید آدم با #احتیاط عمل کنه و نظر بده. نه زود قضاوت کردن و نه خوش خیالی.