☑️بیست گزاره درباره جنبش زن، زندگی، آزادی
✍🏻حسین نورانی نژاد
۱.مرگ مهسا تنها عامل جنبش اخیر نیست. آن فاجعه جرقهای بود بر انبار باروتی که از مدتها پیش با حکمرانی غلط ایجاد شده بود.
۲. جنبش زن، زندگی، آزادی ادامه جنبشهای پیشین است. جنبشهایی برای حل دو مساله اصلی:
اول، برای زندگی عادی همراه با رفاه و امنیت.
دوم، کسب کرامت فردی که در قالب رعایت حقوق افراد یا همان حقوق بشر میسر است.
۳. از این جهت جنبش اخیر را در امتداد جنبشهای آزادیخواهانه پیشین، به خصوص ۲ خرداد ۷۶ و جنبش سبز میتوان ارزیابی کرد. جنبشهایی که به نتایج پایدار و کافی نرسیدند تا امروز در شکل و رفتاری متفاوت، در نسل جدید تداوم یابد.
۴. این جنبش مروج بیرونی دارد، از خارج از کشور سعی میکنند روی موج آن سوار شوند اما مسببش داخلی است و ارجاع آن به عوامل خارجی، چیزی جز ناامیدی و خشم بیشتر معترضان در بر ندارد.
۵. مسائل زنان در این جنبش محوریت بیشتری دارد چون شکاف جنسیتی و تبعیض علیه زنان جزو جدیترین مصادیق تبعیض در کشور است و فرهنگ عمومی بسیاری از خانوادهها توسعهیافتهتر و عادلانهتر از قوانین و رویههای جاری در این حوزه است.
۶. این جنبش سکولارتر از جنبشهای پیشین است. به عنوان مثال شعارهای با زمینه مذهبی مانند الله اکبر و یا حسین ندارد.
۷. این حرکت برخلاف جنبشهای پیشین، بزرگ و در اوج شروع نشد تا کم کم رو به افول برود. برعکس، مانند گوله برفی کوچکی قل خورد و کم کم تبدیل به بهمنی بزرگ شد.
۸. تاکنون هیچ حرکت داخلی چنین ابعاد جهانی نیافته که بسیاری از متفکران و هنرمندان و ورزشکاران و سیاستمداران و سلبریتیها را ترغیب به موضعگیری و حمایت از خود کند.
۹. در داخل هم موج حمایت افراد مختلف به خصوص در میان ورزشکاران و هنرمندان بیسابقه بوده است. اگر بگوییم هنرمندان در جنبش سبز و اصلاحات فعالیت زیادی داشتند، دست کم درباره ورزشکاران بیسابقه است.
۱۰. فراگیرتر از جنبشهای پیشین است. برخی از شهرهای کشور اولین اعتراضات پس از انقلاب را تجربه کردند.
۱۱. روی دوش نسل زد (Z) سوار است. نسلی که پیوندهای عاطفی نسلهای پیشین با انقلاب و جنگ و رودرواسی پدران و مادران خود با حکومت را ندارد، فردیت قویتری دارد و دلیلی برای تحمل بسیاری از مشکلاتی که پیشینیان تحمل میکردند را ندارد. مانند زنان امروزی که زیر بار با پیراهن سفید رفتن و با رخت سفید آمدن نمیروند و اگر روزگارش سیاه باشد، جدا میشود.
۱۲. پراکندگی فراوان آن در نقاط مختلف شهرها برخورد با آن را سخت کرده.
۱۳. اصراری بر خشونتپرهیزی ندارد. هنوز دستاندرکار جدی خشونت نشده ولی لزوما خشونتپرهیزی را هم ارزش نمیداند.
۱۴. هیچ رسانه مستقل و بیطرفی از موضع حرفهای این اعتراضات را پوشش نمیدهد. فضایی شکل گرفته که یا مانند صداوسیما و رسانههای حکومتی علیه آن هستند یا مانند رسانههایی چون ایران اینترنشنال در خارج از کشور، تنظیم اخبارش شبیه شبنامههاست. خلا رسانه حرفهای و مستقل برای پوشش این جنبش بسیار محسوس است.
۱۵. اصلاحطلبان هنوز در این بازی جای جدی پیدا نکردهاند. آنها را میتوان به سه دسته تقسیم کرد. برخی مخالف جنبشاند چون آن را براندازانه میدانند. برخی قایل به سکوت درباره آن هستند چون حرفشان را قابل شنیدن نمیبینند. دسته سوم این جنبش را به واسطه حل نشدن مطالبات جنبشهای پیشین از جمله اصلاحات و جنبش سبز، در ادامه آنها میدانند و با درکعدم کارکرد راه حلهای خود، با آن همدلی دارند و سعی میکنند طیف غیربرانداز، خشونتپرهیز و در پی اصلاح ساختاری این جنبش باشند.
۱۶. جمع شدن عملی گشت ارشاد و تحمیل بخشی از خواست زنان، دستاورد فعلی این جنبش است.
۱۷| این جنبش به معنی دقیق کلمه بیسر است. اما این قابلیت را دارد که در صورت تداوم، سخنگو و لیدر(هایی) پیدا کند.
۱۸. برخلاف برخی برآوردها یا تبلیغات القایی، این جنبش نه تنها به سمت واگراییهای قومی نرفت که از قضا پیوند قومیتهای مختلف ذیل ایران واحد را تقویت کرد.
۱۹. شعارهای سلطنتطلبانه در این جنبش مطرح نشد، چون محوریت دانشجوها و آگاهی سیاسی بیشتری نسبت به برخی اعتراضات دیگر دارد. مثلا کسی که میگوید مرگ بر دیکتاتور متوجه تناقض آن با شعار در حمایت از دیکتاتورهای پیشبن میشود.
۲۰. اعتماد به نفس و امید بالایی در بین فعالان جنبش است که هم میتواند موجب ارادهگرایی و تداوم آن شود و هم در صورت خاتمه، سرخوردگی سنگینی به جا بگذارد. البته خطرناکترین اتفاق، تداوم رادیکالتر شدن در تضاد با وضع موجود و دفاع از مواردی چون تحریم و دخالت خارجی است. چیزی که برعکس آن را اصولگرایان حاکم فکر میکردند و گمان داشتند با ایجاد انسداد، ریزش در بدنه اصلاحطلبان به سبد آنها میریزد در حالی که به خصوص از سال ۹۶ به این سو، به تعداد هواداران براندازی افزوده است.
@jameiyatezananenoandish