ایران بوم

Channel
Logo of the Telegram channel ایران بوم
@iranboom_irPromote
3.06K
subscribers
نگرشی بر تاریخ و فرهنگ ایران زمین www.iranboom.ir
 یوغ، یوگ، یئُوگَ - رضا آقازاده

شیوه فرهنگ نویسی

درستی کار فرهنگ نویسی در ایران اینگونه است که در برابر هر واژه نخست منشأ واژه را به دست می دهند، مثلا با حروف اختصار پارسی بودن، یا عربی بودن، و یا انگلیسی بودن واژه را نشان می دهند. ولی این کار را در فرهنگ های انگلیسی که در ایران ترجمه و تألیف می شود نمی بینیم. حتی فرهنگ های آکسفورد و لانگمن که در ایران به چاپ می رسد نیز چنین کاری نکرده اند. گرچه در برخی موارد در فرهنگ وبستر در میان توضیحات واژه به ریشه برخی (نه همه)نیز اشاره شده است، ولی اشاره به ریشه واژه به صورت اختصار در "فرهنگ نویسی پارسی امروز" کاری علمی و ارزنده است که نیاز پژوهشگر را مرتفع میکند. مثلا: ع یا عر: عربی/ معر: معرب/ انگ: انگلیسی/فر: فرانسه/ و...

(منابع: برهان قاطع/ لغت نامه دهخدا/ فرهنگ معین/ فرهنگ فارسی صبا/ فرهنگ سخن)

***

یوغ، یوگ، یئُوگَ

«یوغ» از پهلوی(پارسی میانه) «یوخت» و این از اوستایی «یَئُوگَ» می باشد. یوغ در لغت معنای جفت و یکی شدن را می دهد، و در اصطلاح:

 «چوبی که هنگام شخم کردن روی گردن جفت گاو می گذارند و گاوآهن را به آن می بندند، جوغ و جغ هم می گویند.

همی گفت با او گزاف و دروغ
مگر کاندر آرد سرش را به یوغ.(ابوشکور)» (نقل از فرهنگ فارسی صبا)

پس «یوغ» از این روی که بر گردن جفت گاو نهاده می شود «یوغ» است.

زیر یوغ فلان رفتن هم یعنی با او جفت شدن و یکی شدن، و در واقع تحت الحمایت او شدن است.

یوگا در سنسکریت نیز از همین است و معنای جفت و یکی شدن را دارد.

بخش‌های گاو آهن در گویش کرجی
در گویش کرجی(دِه کرج) یوغ را کِتیل ketĪl می‌گویند.
به چوبی که میان دو گاو بسته می‌شود جُت jot گفته می‌شود.
 جام jām چوبی که از میان جُوت به گاوآهن بسته می‌شود.
چوق čūγ چوب.

http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/16461-vaje-korte-ghorte-kot-aghazadeh.html

@iranboom_ir
کتاب هویت ایرانی، از دوران باستان تا پایان پهلوی. ترجمه و تدوین دکتر حمید احمدی.

 کتاب «هویت ایرانی از دوران باستان تا پایان پهلوی» نوشته احمد اشرف و دو مقاله از: گرارد نیولی و شاپور شهبازی به کوشش  دکتر حمید احمدی ترجمه و تدوین شده و به بررسی دیدگاه‌های مربوط به هویت ملی ایران پرداخته شده است.
کتاب در هشت فصل با این عناوین تنظیم شده است: «مفاهیم و نظریه‌ها: هویت ایرانی به سه روایت»، «شکل‌گیری ایده ایران و هویت ایرانی در ایران باستان»، «تاریخ ایده ایران: هویت ایرانی در دوره هخامنشی و اشکانی (پارتی)»، «هویت تاریخی و فرهنگی ایران در دوره اسلامی»، «هویت ایرانی در دوره فرمانروایی ترکان»، «دوران صفوی: عصر دین و وطن»، «هویت ایرانی در قرن نوزدهم و بیستم میلادی» و «پیدایش ناسیونالیسم دولتی در دوران پهلوی»

@iranboom_ir
روابط فرهنگی ایرانیان و ترکان

پژوهش : کامروز  خسروی جاوید

🔴 شناخت نفوذ دین و فلسفه و سیاست ایرانی در میان ترکان


بها : ۱۵۰ هزار  تومان
فروش با تخفیف در هفته ی کتاب  ۱۳۵ هزار  تومان

شماره تلفن، تلگرام و واتساپ ناشر برای خرید تلفنی این کتاب  :
۰۹۱۲۷۳۳۴۲۶۶
(ارسال با پیک و پست )

@iranchehr_ir
سالروز درگذشت آهنگساز، خواننده و نوازنده برجسته تنبور
- سید خلیل عالی‌نژاد

(۱۳۳۶ کرمانشاه، ۱۳۸۰سوئد)

@iranboom_ir
جنبش‌های ملی و مذهبی ایرانیان پس از کشته شدن ابومسلم

جنبش ابومسلم و انتقال حکومت از امویان به عباسیان دو نتیجه‌ی مهم در بر داشت، نخست این‌که این جنبش، آغازگر جنبش‌های ملی دیگری در خراسان و سیستان گشت، دیگر این‌که منجر به بنیاد دولت عباسی گردید و چهره‌های ایرانی را در سازمان کشوری و لشگری خلافت داخل کرد.

http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/11563-jonbesh-iranian-pas-az-koshte-shodan-abomoslem.html

@iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۲۷ آبان ماه سالگرد درگذشت افسانه تنبور و عارف فرزانه، سید خلیل عالی نژاد گرامی باد

@iranboom_ir
۲۶ آبان ماه، هفتاد و سومین زادروز محمد شمس لنگرودی، شاعر معاصر ایران و پژوهشگر تاریخ شعر معاصر را گرامی میداریم.

"از گلی که نچیده‌ام
عطری به سرانگشتم نیست
خاری در "دل" است"

شمس لنگرودی

@iranboom_ir
گورستان ظهیرالدوله واقع در شمالی ترین نقطه تهران، مدفن بزرگان و مشاهیر ایرانی که گرچه نام و اثرگذاریشان در این مملکت تا همیشه تاریخ روشن است اما محل دفنشان مدت هاست که به خاموشی سپرده شده است./ ایرنا

@iranboom_ir
•ذکر این خاطره ها«افشار ستایی» نیست
حمیدرضا افسری،به مناسبت هفته کتاب خاطره‌ای را از ایرج افشار نقل کرده است:
در 16 مهر 1393، به مناسبت زادروز زنده یاد ایرج افشار به درخواست یکی از خبرنگاران ایبنا، سه خاطره از استاد ایرج افشار را گردآوری و منتشر کردم. از آن سه خاطره، یکی شخصی و دو دیگر به نقل یکی از دوستان و همکاران استاد افشار بود که چون در آن هنگام در قید حیات بود، لذا فرزانگی و فروتنی این بزرگوار به بنده اجازه نداد که نامش را ذکر کنم. اما اکنون که در میان ما نیست و در آرامگاه بهشت زهرای تهران در آغوش مادرش آرمیده است، دلیلی بر پنهان کاری نمی­‌بینم.

آن شخص کسی نبود جز استاد کریم اصفهانیان که بیش از 50 سال با استاد ایرج افشار همکاری و دوستی جدی داشت. چندی است که در هر مجلس فرهنگی‌ ای که شرکت می­‌کنم، به مناسبتی یادی از استاد افشار به میان می‌ آید. واپسین آنها همایشی بود که در تالار کتابخانه ملی ایران، در مورخ 23 آبان سال جاری به مناسبت هفته کتاب و کتاب خوانی برگزار شد و در آن مجلس از دو تن از پیشکسوتان عرصه کتابداری تقدیر شد.

دکتر محمدحسن رجبی، یکی از این تقدیرشوندگان، در گفت‌وگویی که با حاضران در جلسه داشت، از دو بزرگمرد در حوزه فهرست‌نویسی و کتابداری نام برد. یکی آقابزرگ تهرانی و دیگری ایرج افشار. سپس ضمن ستودن آن‌ها، اشاره و تأکید کرد که تکاپوی خستگی ‌ناپذیر این دو استاد را می‌ بایست سرلوحه و الگو قرار داد. مجلس پایان یافت، اما نمی ‌دانم توصیه آقای دکتر چقدر مفید و مؤثر افتاد؟! کارنامه درخشان استاد ایرج افشار بر کسی پوشیده نیست، اما انسانیت استاد ایرج افشار حقیقتاً موضوع دیگری است. گاه آدمی در عرصه­‌های پژوهشی و فرهنگی به بی ‌اخلاقی هایی برمی خورد که به شگفت می آید و در می‌ ماند!

اکنون خاطره‌ ای دیگر از انسانیت استاد افشار به یادم آمد که مناسب و ضروری دیدم که آن را نیز منتشر کنم. البته غرض از ذکر این خاطره‌­ها «افشار ستایی» نیست، بلکه بیدارکردن و به خود آوردن وجدان ‌ها است! کلام را مختصر می‌ کنم، استاد فقید کریم اصفهانیان نقل می کرد: روزی جوانی هجده نوزده ساله به دفتر مجله آینده آمد و پژوهشی را که انجام داده بود، به آقای افشار نشان داد. آقای افشار قریب به نیم ساعت روی مقاله متمرکز شد و از ابتدا تا انتهای مقاله را به دقت و وسواس تمام خواند. سپس آن را ستود و به آن جوان گفت که چه مدت وقت روی آن گذاشته ‌‌ای؟ آن محقق جوان پاسخ داد که این چند صفحه پژوهش حدود شش ماه وقت برده است. سپس آقای افشار به ایشان گفت که ما آن را چاپ می‌ کنیم! وقتی آن جوان رفت،‌ آقای افشار نگاهی به نگاه بهت زده من انداخت و گفت: اصفهانیان ما باید
دست این جوانان را بگیریم!»

@iranboom_ir
دکتر ابراهیم پورداود که بود و چه کرد

دکتر اصغر دادبه

پوررداود،  ابراهیم (20 بهمن 1264 تا 26 آبان 1347 ش)، استاد ممتاز دانشگاه تهران و احیاگر زبان و فرهنگ ایران باستان. ابراهیم، پورِداود، پورِباقر، پورِمحمدحسین رشتی در محلۀ سبزه میدان رشت چشم به جهان گشود(پورداود، مقدمه بر یشتها، 11-12، «سرگذشت»، 765؛ معین، 1-2؛ نیکویه، 1؛ آبادانی، 88؛ قس: گرجی، 1؛ نیز روشن، 10؛ فره‌وشی، 770؛ آرین‌پور، 3/150؛ میرانصاری، 3/369، که تولد او را 15 اسفند 1264 آورده‌اند).

پورداود را بنیان‌گذار ایران‌شناسی در سرزمین ایران، و زنده‌کنندۀ فرهنگ و زبان ایران‌باستان دانسته‌اند(فرهنگ مهر، 38). دلبستگی او به فرهنگ ایران‌باستان تا اندازه‌ای بود که در مدرسۀ فیروزبهرام کلاسهایی برای تدریس زبان و فرهنگ باستانی ایران دایر کرد و خود نیز به تدریس پرداخت(افشار، 17).

وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران قدیم علاقه‌مند بود و چون به سن رشد رسید، مطالعۀ کتابهایی را که راجع به ایران باستان بود، بر مطالعۀ کتابهای دیگر ترجیح دا و به خصوص کتابهای مربوط به دین زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد و سالهای دراز در این باره به تحقیق پرداخت(پورداود، مقدمه بر یشتها، 11-12) و با آگاهی وسیعی که از زبانهای فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی ودیگر زبانهای کهن داشت، تمام کتابهای مربوط به ایران قدیم را ـ که به زبانهای گوناگون نوشته شده بود ـ در کتابخانۀ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود(آبادانی، 91) و در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایران‌شناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر7، هِل، براون، میتووخ8، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمی‌کرد. علاقۀ بلوشه به او بسیار بود، تا جایی که نام پورداود را به خط پهلوی برنگین انگشتری خود حک کرده بود(معین، 15-17؛ مصطفوی، 110-112، 286؛ سپنتا، عبدالحسین، همانجا).

بر اثر کوششهای پیگیر او ایرانیان می‌توانند ‌اوستا را به زبان فارسی سادۀ امروزی مطالعه کنند و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حکم، معتقدات دینی، روایتهای تاریخی و اساطیری نیاکان خودآگاه شوند(قزوینی، 3/784-785؛ یارشاطر، «یسنا»، 32-33). خدمت بزرگ او دربارۀ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شده است که گروته‌فند9، لاسن، بورنوف و راولینسن در قرن 19م نسبت به کشف الفبای میخی کردند و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران هخامنشی آگاه ساختند(صدیق، 69).

پورداود در تحقیقات خود روش دانشمندان آلمانی را به کار می‌بست و به خصوص از نظر نشان دادن مراجع متعدد و حواشی بسیار، کاملاً تحت‌تأثیر آنان بود. دقت وسواس‌گونه در ذکر منابع، به کار بردن جمله‌های کوتاه و کامل، پرهیز از تصنع، سادگی، گنجاندن معانی بسیار در عبارتهای مختصر، دوری از تکرار و پرهیز از اطناب از ویژگیهای مهم وی در کار تألیف و ترجمه به‌شمار می‌آید. پورداود از واژه‌سازیهای نابهنجار و نامربوط و از به کاربردن الفاظ عربی پرهیز می‌کرد. پافشاری او در پارسی‌گویی در نظر برخی رنگ‌وبوی تعصب داشت و می‌پنداشتند با زبان عربی دشمنی دارد(معین، 51-52؛ دوست‌خواه، 53؛ قزوینی، 3/785-786؛ گرجی، 10؛ افشار، 20؛ محیط، 468-470).

شاگردان پورداود: پورداود در طول سالها معلمی خود، شاگردان فراوانی تربیت کرد که هریک خود، معلمان و محققان نامدار در عرصۀ ادب و فرهنگ ایران شمرده می‌شوند. با آنکه نام محمدمعین، محمدمقدم، محمدکیوان پورمکری، یحییٰ ماهیارنوایی؛ بهرام‌ فره‌وشی، ساسان سپنتا، احسان یارشاطر، منوچهر ستوده، جلیل دوست‌خواه، ایرج افشار و...، به عنوان شماری از شاگردان پورداود بر زبانها می‌رود. منابع موجود شاگردی محمد معین(مصطفوی، 143)، احسان یارشاطر(«به یاد»، 7) و ساسان سپنتا(ص194) را تأیید می‌کنند و از حضور بهار و شفق در جلسۀ نخستین روز درس پورداود در زمینۀ «زبانها و فرهنگ باستانی ایران» حکایت دارند(یارشاطر، همان، 8).

آثار: آثار پورداود را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد:

الف- آثار منظوم: پورداود فعالیت ادبی خود را با شعر آغاز کرد و به سبب قریحۀ لطیف و ذوق سرشار از احساسات وطن‌دوستانه، اشعاری دلکش از خود به یادگار نهاد(نیکویه، 35). در آغاز «لسان» تخلص می‌کرد و آن‌گاه تخلص «گل» و سپس «پور» را برگزید(برقعی، 2/67-68). کار شاعری خود را با سرودن مرثیه آغاز کرد و مراثی او مورد استفادۀ مرثیه‌خوانان در ایام سوگواری قرار می‌گرفت. هنگامی که در تهران به سر می‌برد، به خواهش دوستان غزل می‌سرود و غزلهای شاعران دیگر را استقبال می‌کرد(پورداود، پوراندخت، مقدمه، 10).

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13756-dr-ebrahim-pour-davood.html

https://t.center/iranboom_ir
استاد ابراهیم پورداود
زادروز ۲۰ بهمن ۱۲۶۴، رشت
درگذشت ۲۶ آبان ۱۳۴۷ (۸۳ سال)، تهران
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13756-dr-ebrahim-pour-davood.html

@iranboom_ir
«ستار خان سردار ملی» - سرودۀ بانو هما ارژنگی
 
چامه «ستارخان سردار ملی» تازه‌ترین (5 امرداد 1390) سرودۀ بانو هما ارژنگی است.  اين شعر به انگیزۀ سالگشت جنبش مشروطیت و قهرمانان این جنبش سروده شده است که البته شعر ياد شده تنها به یکی از قهرمانان اين جنبش يعني ستارخان سردار ملي مي‌پردازد. به مناسبت 28 مهرماه زادروز ستارخان، اين شعر را پیشکشِ مردم سرفراز میهن مینمایيم.
پاینده فر و فرهنگ ایران زمین

پیش گفتار: ستارخان از سرداران جنبش مشروطه خواهی است که در مقاومت تبریز جانفشانی‌ها کرده است.
او در درستی و هوش و شجاعت و مهارت در فنون جنگ و ایمان و میهن دوستی پر آوازه است. ستار خان به مدت یازده ماه رهبری مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازی‌ها را بر عهده داشت و مقاومت طاقت فرسای اهالی تبریز در برابر سی و پنج تا چهل هزار نفرقشون دولتی با راهنمایی و هدایت وی انجام گرفت. در اواخر کار محاصره – قوای روس با موافقت انگلیس به تبریز آمد و راه جلفا گشوده شد. ستار از روسها اطاعت نکرد و در برابر کنسول روس «باختیانف»  که می‌خواست بیرقی از کنسولگری روس را بر سر در خانه ستار زند و او را در زینهار دولت روس قرار دهد گفت:  "من می‌خواهم که هفت دولت زیر بیرق دولت ایران بیایند - من زیر بیرق بیگانه نمیروم."

ماه امرداد است و گاه سر فرازیست
هنگام جانبازی و مرگِ ترکتازیست

تبریز آن دشمن ستیز پهلوان خیز
اندر حصار دیرپای شاهِ خونریز

خود کامه‌ای از دودمان و ایل قاجار
خودکامگی‌هایش برون از مرز هنجار

با جنبش مشروطه خواهی می‌ستیزد
مجلس به دست دشمنان ویرانه گشته
ایران سرا منزلگه بیگانه گشته
بر جای شیر شرزه و عدل مظفر
کفتار و روباه دغل همخانه گشته

آزادگان از توده‌های پاک ایران
تبریزی و قفقازی و ارمن چو شیران

این جنبش آزاده خواهی را نگهبان
چندیست این شهر شجاعان در حصار است
«ستارخان» آن جان به کف فرزند ایران
چون مرد میدان گرم کار و کار زار است
«باقر» کنار  زبده یاران در «خیابان»
آمادۀ سربازی و دشمن  شکار است
چنگال قحطی همچو گرگی ـ آدمی خوار
کم‌کم گلوی مردمان را می‌فشارد
خودخواهی و نابخردی‌ها بهر مردم
هر دم بلا و ناروایی تازه دارد
در جست و جوی چاره سردار مجاهد

تن می‌دهد بر آشتی با شاه قاجار
از بهر نان و غله و آذوقۀ شهر
دست مودت می‌دهد با وی  به  ناچار
چون راه جلفا بار دیگر می‌گشاید
آید زره فو ج قشون خرس و کفتار
ستار می‌کوبد به سر کای وای بر ما
من داده بودم شاه را صد گونه هشدار!
اینک به کوی مهربانی‌ها صفانیست
در کوچه‌ها جز بانگ بیگانه صدا نیست
یک چهره خوب و نجیب و آشنا نیست

شهر از  هجوم دشمن ناخوانده بیمار
طعم سکوتی تلخ دارد بغض دیوار...

در یک چنین هنگامه تلخ و بلاخیز
کاندیشه‌ها دارد به سر     سردار   تبریز

گوید به او کنسول مست دولت روس
دارم برایت مژده ای شاد و دل انگیز

خواهی اگر در امن و آسایش نشینی
باید از این پس پرچم ما را گزینی

بر سر درت این بیرق زیبا بیاویز
زان پس به شادی باش و ازغمها بپرهیز

ستارخان آن شیر میدان شهامت
از  خشم  می‌لرزد زسر تا پای  قامت

گوید: کنون پاسخ شنو ای «باختیانف»
زین گونه در گوشم مخوان زیبا فسانه
در من نمی‌گیرد فسون آب و دانه
این یاوه‌ها در گوش من همسان باد است
تا خون ایرانی بجوشد در رگ من
دشمن در این پیکار خوار و نامراد است
من آنچنان خواهم که هفت اقلیم  عالم
زیر لوای میهنم ایران در آیند
در زیر تاق آسمان روشن آن
یاران سرود شاد آزادی سرایند

در چشم من خاک وطن یعنی جهان - جان
ناموس و ایمان و شرف «پاینده ایران»

http://www.iranboom.ir/resaneh/shenidary/2842-sattarkhan-sardar-melli-arjangi.html

https://t.center/iranboom_ir
Track 3
پرونده شنیداری شعر «ستارخان سردار ملی» - سرودۀ بانو هما ارژنگی

در چشم من خاک وطن یعنی جهان - جان
ناموس و ایمان و شرف «پاینده ایران»

http://www.iranboom.ir/resaneh/shenidary/2842-sattarkhan-sardar-melli-arjangi.html

https://t.center/iranboom_ir
ستارخان، سردار ملی

دکتر صادق رضازاده شفق

ستارخان که از اول در محلهٔ امیر‎خیز ‎شمال‏غربی تبریز اقامت داشت و حدود دو سال بود در ردیف مجاهدین مشروطه درآمده و از خود شایستگی‎هانشان داده و جلب نظر‎ هم ردیف‎های خود را کرده بود، در مقابل آخرین حوادث، یک‎باره و دیوانه‎وار دست به تفنگ برد و با چند نفر دیگر از جان گذشتگان، درست چند ساعت یا یک روز قبل از آن که عمل خلع اسلحه و نصب بیرق‎های سفید به کوی امیر‎خیز برسد، از خانه بیرون آمد و بی‏درنگ شروع به پایین آوردن بیرق‎های تسلیم کرد. و چندی نگذشت که عده‎ای از مجاهدین متواری، به او پیوستند و او با سخنان آتشین، آنان را ترغیب و تشویق به جان‏بازی در راه نجات ایران نمود و بلافاصله استبدادیان مضطربانه به تکاپو افتادند و کنسل روس، بنای فعالیت شدید گذاشت و اینک یک صحنه از مداخلهٔ آشکار روس‎ها را به نفع دولت استبدادی و به ضرر ملیون و وطن‎پرستان از کتاب تاریخ هیجده ساله آذربایجان تالیف مرحوم کسروی (ج 2 ص 112) با تلخیص نقل می‎کنیم:

کنسول چون رسید از ستار‎خان پرسید گفتیم به سنگر رفته. در این میان، جنگ سختی بود. تو گویی گلوله‎ مانند تگرگ می‎ریخت. ستارخان رسید. پا برهنه، کلاه‎نمدی بر سر، تفنگ به دست و سه قطار فشنگ نیمه‎پر و نیمه‎تهی در کمر، به آواز بلند، سلام گفت. کنسول جواب داد و تعاف کرد. ستارخان تفنگ را به گوشه‎ای نهاد و با همان گرد و غبار سر و صورت نشست. کنسول چنین گفت: ما همسایه شما هستیم و ناایمنی که در کشور شماست، به زیان بازرگانی ماست می‎خواهیم این شورش را که برخاسته فرو نشانیم. دست از جنگ بردارید، چنان که باقر‏خان هم دست برداشته و من با شما پیمان می‎نهم که رییس قراسواران بشوید و ماهی سیصد تومان ماهانه دریافت دارید و نیز ششصد تن از کسان شما به قراسواران پذیرفته شوند و اینک بیرقی به شما می‎دهم که بر سر در بیفرازید و در زینهار امپراطوری باشید. ستارخان ازین مطالب، سخت برآشفت و در ضمن چون جنگ سخت بود می‎خواست به سنگر بشتابد، همین که ترجمهٔ قول کنسول به پایان رسید، وی گفت : جناب کنسول، من قراسواران نمی‎خواهم. کار از این‏ها گذشته، ما ایرانیان، اگر غیرت داشته باشیم مشروطه را خواهیم گرفت. بیرق شما برای ما شایستگی ندارد این گفت و تفنگ را برداشت و رفت.

آن گاه که ستارخان سردار در عین محاصره و قحط‎زدگی شهر تبریز و آشفتگی و کشت و کشتار و دشواری‏های گوناگون فریاد می‎زد ما برای کشورمان ایران و دینمان اسلام می‎جنگیم این فریاد از عمق قلب خودش می‎آمد

این مقاومت‎ مردانهٔ تبریزیها و جنگ‎های مجاهدین دلیر با رهبری مردان شجاعی مانند ستارخان سردار و باقر خان سالار و رفقای آنان بود که سرانجام سیر تاریخ ایران را تغییر داد. یعنی در آخرین نفس، دولت استبدادی را که داشت از نو مستقر می‎شد برانداخت و رسمی را که به تصدیق داخله و خارجه بساطش برچیده شده بود، برگرداند و بنیان دولت مشروطه یا اصول حکومت دموکراسی را استوار ساخت.
در این موقع سزاوار می‎دانم این نکته را متذکر گردم که نهضت مشروطیت ایران از قیام بازرگانان و علمای طهران و انقلاب و مقاومت تبریز تا قیام گیلان تحت سیادت محمدولی‏خان سپهدار تنکابنی و علی‎محمد خان تربیت تبریزی و سردار محیی و نظایر آنان و هم‌چنین حرکت بختیاری‎ها، تحت فرمان صمصام السلطنه و سردار اسعد و جنب و جوش سایر نقاط وافراد ایرانی، چون به نظر دقیق مطالعه شود آشکارا نمایان خواهد ساخت که یک قیام واقعی ملی بود.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/2358-sattar-khan-sardarmelli.html

https://t.center/iranboom_ir
۲۵ آبان ماه سالروز درگذشت ستار خان سردار ملی ایران است.
اهدای گل و پرچم سه رنگ ایران بر مزار سردار ملی

زادروز: ۲۸ مهرماه ۱۲۴۵
درگذشت: ۲۵ آبان ماه ۱۲۹۳

http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/10246-1392-06-24-07-35-55.html

https://t.center/iranboom_ir
سالروز درگذشت دکتر ناصر تکمیل همایون، پژوهشگر و نویسنده

ناصر تکمیل همایون (۲ آذر ۱۳۱۵– ۲۵ آبان ۱۴۰۱) جامعه‌شناس و تاریخ‌نگار ایرانی و استاد پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود.

روانشان شاد و یادشان گرامی باد.

او بین سال‌های ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ دوره کارشناسی فلسفه و علوم تربیتی و کارشناسی ارشد علوم اجتماعی را دردانشگاه تهران گذراند و دوره دکترای تاریخ و دکترای جامعه‌شناسی را به ترتیب در سال‌های ۱۳۵۱ و ۱۳۵۶ دردانشگاه پاریس به پایان برد.

تکمیل همایون از اعضای سازمان جوانان جبهه ملی ایراندر سال ۱۳۳۹ بود. او همچنین از اعضای حزب ملت ایران و دوستان و همراهان داریوش فروهر محسوب می‌شد و تا سال ۱۳۶۰ در این حزب فعالیت داشت.

کتاب‌شناسی:
تاریخ ایران در یک نگاه، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۹۰
آموزش و پرورش در ایران، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۵
تهران، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۵
دانشگاه گندی‌شاپور، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۴
سلطانیه، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۷
تاریخ اجتماعی و فرهنگی تهران: از آغاز تا دارالخلافه ناصری، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۵
مسائل و چشم‌اندازهای فرهنگ (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۶
گستره فرهنگی و مرزهای تاریخی ایران زمین، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۱
خوارزم، منصور کیایی، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۳
خلیج فارس، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۳
انقلاب مشروطیت، پیمان متین، ناصر تکمیل همایون، ناشر: امیرکبیر - ۱۳۸۳
سرگذشت دریای مازندران، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۱
مشروطه‌خواهی ایرانیان (مجموعه مقالات)، ناصر تکمیل همایون (به اهتمام)، ناشر: باز، ۱۳۸۴
دشتی به وسعت تاریخ: نگاهی جامع به نظرآباد، حسین عسگری، ناصر تکمیل همایون (مقدمه)، یوسف مجیدزاده (مقدمه)، ناشر: شهید سعید محبی، ۱۳۸۷
جاده ابریشم، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهش‌های فرهنگی
آبسکون یا جزیره آشوراده، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۱
مرزهای ایران در دوره معاصر، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۱
تاریخ اجتماعی و فرهنگی، تهران: دارالخلافه ناصری، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۱


جشن‌نامهٔ دوجلدی همایون‌نامه، مجموعه‌ای از یادداشت‌ها و مقالات است که جمعی از شاگردان، دوستان و همکاران ناصر تکمیل همایون به مناسبت مراسم نکوداشت وی نگاشته بودند. این مجموعه در ۱۵۰۰ صفحه و به قلم بیش از یکصد و پنجاه نفر به کوشش بهرنگ ذوالفقاری گرد آمده‌است.

https://t.center/iranboom_ir/42199
سالروز درگذشت دکتر ناصر تکمیل همایون، پژوهشگر و نویسنده

ناصر تکمیل همایون (۲ آذر ۱۳۱۵– ۲۵ آبان ۱۴۰۱) جامعه‌شناس و تاریخ‌نگار ایرانی و استاد پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود.

روانشان شاد و یادشان گرامی باد.

@iranboom_ir
Audio
🎼 قطعه «مست رویا»

با صدای شادروان غلامحسین بنان
آهنگساز: شادروان همایون خرم
شاعر: ابوالحسن ورزی

@iranboom_ir
Telegram Center
Telegram Center
Channel