قومگرایی و دگرستیزی / ۳
🔹 در برداشتهای افراطی از ناسیونالیسم، بهویژه در ناسیونالیسم قومی و خونبنیاد که بر پایهٔ خلوص و اصالت نژاد و فرهنگ دستنخورده تعریف میشود و دارای وجوهی از اصالتگرایی، گذشتهگرایی و تمامیتخواهی است با شکلگیری «گفتمان خودشیفتگی و خودستایی» که بر برتری نژادی و تاریخی و فرهنگی نسبت به "دیگری" اصرار دارد، منجر به تقدیس "خود" میشوند که در تقابل با خود، هر موجودیتی که به عنوان "دیگری" تعریف میشود را امری نامقدس و فرومایه میدانند. لذا در قومگرایی هیچگونه امکان تعامل، گفتوگو، گشودگی و اشتراک با دیگران وجود ندارد. فقط اجازه خواهند داد تا دیگران، آنها را ستایش کنند و تحمل شنیدن غیر از «تحسین و آفرین» را ندارند. این رابطه به صورت عکس هم وجود دارد، بدینمعنا که اگر دیگران یک گروه را بیش از حد ستایش کنند، منجر به شکلگیری و رشد خودشیفتگی در آن گروه میشود.
🔹 تمامی خشونتهایی که به صورت جمعی علیه "دیگری" انجام میگیرند از جمله پاکسازی، نسلکشی، مهاجرت اجباری و قتلعامهای وحشیانه مبنی بر نژاد و مذهب و زبان؛ برخاسته از تفکرات ناسیونالیسم افراطی یا دیگر گفتمانهای غیرمداراگرایانه همچون بنیادگرایی دینی با تلفیقی از نگرشهای خودشیفتگی، نفرت، کینتوزی نژادی و مذهبی، بیگانهستیزی و بیگانههراسی، و دشمنانگاری پارانوئید نسبت به "دیگری" صورت پذیرفته است.
🔹 اگر در رویارویی با "دیگری" احساس تمایز و دوگانگی بیش از حد نداشته باشیم و تفاوتها را صرفاً "تفاوت محض" بدانیم، این احساس به صورت اعتدال و معقول بروز مییابد که میتواند به صورت نیرویی برای همیاری و اعتلای فرهنگی ظاهر شود که منجر به شکلگیری همکاریهای ارزشمند و سازنده میشود. مرز بین دوستی و دشمنی بین ما و دیگران بر پایهٔ نگرش ما به دیگران شکل خواهد گرفت و بستگی دارد آنها را با خود برابر بدانیم یا اینکه برتر و کمتر از خود.
🟡 @pardanshah